قاره آفریقا از مناطقی است که در آن جریان ها و گرایش های اسلام گرایانه بروز و ظهور بسیار زیادی داشته است. تا جایی که کشوری مانند مصر را تبدیل به خواستگاه اسلام گرایی در جهان اسلام کرده است. حداقل در یک صد سال اخیر بسیاری از جریان های اسلام گرایانه ریشه در فضای مصر و بویژه دانشگاه الازهر (که خواستگاه چنین اندیشه ها و شخصیت هایی مانند سید جمال الدین اسد آبادی، محمد عبده و چهره هایی مانند رشید رضا بوده) داشته اند. در این زمینه گفتگویی با آقای دکتر سید مهدی علیزاده موسوی داشته ایم که در ادامه می آید:
چرا مصر سرمدار جریان های اسلامی است؟ جریان های اسلامی قاره آفریقا را چگونه دسته بندی می کنید؟
مصر به دلیل وجود دانشگاه الازهر از دیرباز مرکز جریان های اسلامی بوده است. در کشوری مانند تونس هم شاهد دانشگاهی به نام دانشگاه الزیتونه هستیم. این دانشگاه از مراکز بسیار قدیمی و باسابقه است. بنابراین قاره آفریقا را باید از مناطق مهم اسلام گرایی در جهان اسلام دانست. به این معنا که امروزه شاهد این امر هستیم که جریان اخوان المسلمین از مرزهای قاره آفریقا وارد کشورهای آسیایی و اروپایی شده است.
اگر بخواهیم جریان های اسلامی قاره آفریقا را دسته بندی و تفسیر و تحلیل کنیم باید به اینکه نکته توجه کنیم که در این فضا شاهد چندین جریان مختلف از اسلام گرایی هستیم. نخستین جریان جریان معتدل اسلامی است. این اندیشه ابتدا در قالب اخوان المسلمین در ده 1930 توسط حسن البنا آغاز و در دوره های بعد هم معتدل به پیش رفت و چهره هایی معتدل رهبری آن را بر عهده داشتند. در همین راستا در تونس هم شاهد جریانی تحت عنوان النهضه به رهبری راشد الغنوشی هستیم. در واقع این جریان ها تندروی نداشته و به دنبال توسل به زور نبوده اند. این بدین معنا نیست که آنها در چارچوب های بازی های سیاسی وارد نشوند. جریان دوم جریان های نسبتا رادیکال در فضای اسلام گرایی هست. این جریان ها در حوزه سیاست فعال هستند. در این گروه احزابی مانند الاصاله و یا جریان سلفی النور در مصر و یا جریان های احزاب سلفی در تونس و الجزایر هم به نوعی از گروه های ها نسبتا تندرو هستند. جدا از دو گروه اصلی در کنار اینها شاهد برخی جریان های افراطی و تررویست هستیم. بدین معنا که می توانیم از این جریان ها در قالب تکفیری نام ببریم. این جریان ها گروه هایی هستند که مخالفان خود را رسما تکفیر میکنند و قائل به کفر آنها هستند.گروه هایی مانند حزب النصار الشریعه در الجزایر، حزب النصار السنه در تونس، بوکوحرام در نیجریه و الشباب در سومالی را می توان نام برد. این احزاب نه تنها افراطی هستند و دست به اسلحه می برند بلکه هم کیشان خود را به بهانه های مختلف می کشند و کاملا افراطی عمل می کنند. در واقع این سه دسته از جریان های اسلامی را می توان در قاره آفریقا دید. البته باید گفت جو غالب در قاره آفریقا گرایش معتدلانه است و جریان های افراطی اسلامی در این قاره در اقلیت هستند.
عوامل رشد جریان های تندرو افراطی در قاره آفریقا را چگونه ارزیابی می کنید؟
شاید بتوان گفت سه عامل موجب رشد جریان ها افراطی و تکفیری در قاره آفریقا شده است. یکی از عوامل اصلی جهل جامعه است. اگر جوامع آفریقایی را بررسی کنیم جریان های افراطی در حقیقت در میان توده های عوام مردم رشد کرده است. لذا جهل موجب نگاه تند و افراطی نسبت به موضوع اسلام شده است. مثلا در مورد گروه بوکوحرام وقتی که محمد یوسف این جریان را آغاز می کند در کنار وی افراطیانی عامی قرار دارند. آنها کسانی هستند که هیچ علمی نسبت به مبانی دینی ندارند و به شدت از مدرنیزم سرخورده هستند. به این معنا که احساس می کنند در مقابل کشورهایی پیشرفته تحقیر شده و به شدت به آنان مقابله کرده اند. لذا رو به تندروی می نهند. نکته بعد این است که این بستر سبب شده جریان های وهابی از این فضا به شدت سوء استفاده کند. یعنی سازمان های چون رابطه السلامیه بسیار فعال بوده و در آغاز با فعالیت های عمرانی و ساخت بیمارستان و مدارس آموزه های سلفی را در کنار آن در جامعه آفریقا گسترش دهند. چناچه در غنا، ساحل عاج وهابیت توانست با نفوذ و خرج ریال های عربی به سلفی گرایی دست زند. سوم اینکه در آفریقا فرهنگ گفتگو در بین کشورها وجود ندارد. یعنی با توجه به فقر فرهنگی و اقتصادی فضا به سمت خشونت و ارعاب و افراط گرایی متمایل شده و فرهنگ گفتگو دیده نمی شود.
جایگاه همگرایی و وحدت در اندیشه جنبش¬های اسلامی آفریقا کجاست؟
در میان جریان های اسلامی آفریقا جریان های معتدل نسبتا متعالی بوده و گروه های مثل اخوان و النهضه در مقاطعی به دنبال بیرون نمودن اسلام از پوسته مباحث شخصی بودند. آنها اعتقاد داشتند که اسلام برنامه کاملی برای زندگی اجتماعی دارد و بخشی از این برنامه ها هم حوزه سیاست را در برمی گرفت. بنابراین بر این نظر بودند که باید جامعه را از حیث سیاسی اسلامی کرد. در این حال این گروه ها به دنبال همگرایی بودند و دیدگاه های همگرایانه داشتند. مثلا اخوان ارتباط نزدیکی با جریان های شیعه در ایران داشت و الغنوشی در مورد حضرت امام کتاب نوشت. اما در مقابل جریان های تکفیری چون قرائت تند و رادیکالی از اسلام دارند به هیچ عنوان به همگرایی توجه نمی کنند و به شدت دست به کشتار می زنند. چنانچه انصار الشریعه در دهه نود نزدیک به دویست هزار نفر را کشت.
مفهوم غرب و مسیحیت در گفتمان جریان های اسلامی آفریقا به چه صورت است؟
به علت بی سوادی و فقر فرهنگی در آفریقا گروه های مسیحی در اندیشه فعالیت های تبشیری و ترویج اندیشه های مسیحی افتادند. چنانچه میسیونرها به مناطق مختلف آفریقا و بویژه مناطق فقیر اعزام شدند و تلاش بسیاری را برای مسیحی کردن مردم شروع کردند. یکی از استراتژی ها و روش های آنان برای موفقیت ایجاد اختلاف در بین جوامع اسلامی و ایجاد ناامنی و بی ثباتی بود. این امر نوعی اقبال به سوی مسیحیت را فراهم میکرد و موجب اختلافات تازه ای در بین گروه های مسلمان در قاره آفریقا و ارائه چهره ای بد از اسلام شد. در این حال باید توجه داشت که مسیحیت پلی برای حضور استعمار و استثمار هر چه بیشتر این قاره شد. در این شرایط بود که رادیکال ترین و تندروترین نگاه به غرب را در آفریقا شاهد هستیم. چنانچه این نگاه توسط سید قطب ارائه شد. سید قطب رسما جامعه غربی را تکفیر کرد و مقابله با غرب را آغاز نمود. همچنین گروه هایی مانند التکفیر و الهجره و الجهاد جدا از جنگ با حاکمان وقت به شدت با گروه هایی غربی مخالف بودند و حتی دوره معاصر را جاهلیت مدرن نامیدند. در واقع سکولاریسم و غرب گرایی به شدت مورد انتقاد اندیشمندان اسلام گرای آفریقایی بوده و هست.