نگاهی به گروه تروریستی بوکوحرام
نویسنده: منوچهر شفیعی، کارشناس تروریسم و پژوهشگر موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
یکی از اصلیترین گروههای تروریستی حاضر در افریقا که شهرتی مرگبارتر از گروه داعش نیز کسب کرده است، بوکوحرام نام دارد. این گروه در ابتدای شکلگیری خود توانست بهواسطه فساد و ناکارآمدی در دستگاه سیاسی نیجریه جایگاه و طبقه اجتماعی مناسبی کسب کند و حلقه اولیه آن را جوانان خانوادههای طبقه بالا نیجریه تشکیل دادند که ارتباطات گستردهای نیز با شخص اسامه بن لادن داشتند. آغاز فعالیت این گروه به سال 2003 بازمیگردد زمانی که اعضای آن پس از درگیری محلی با پلیس سرکوب شدند اما موفق شدند توجه رسانهها را به خود جلب کنند. در سالهای بعد این گروه با گرد هم آوردن طبقات فقیر و ضعیف نیجریه در شهر میدگوری توانست یک دولت محلی غیر رسمی در این منطقه تشکیل دهد و از منابع مالی خود برای کسب محرومیت در بین این طبقه ضعیف بهره بگیرد. در این زمان این گروه اقدام به تأسیس کابینه محلی و تشکیلات پلیس دینی کرد. نکته قابلتوجه این است که این گروه توسط طبقات بالای نیجریه تشکیل شد اما در مراحل بعدی فقرای محلی و پناهندگان آوارگان اهل چاد به این گروه پیوستند. همچنین شواهدی وجود دارد که این گروه در سال 2006 توانسته است حامیان مالی خود را گسترش داده و منابع مالی را به عنوان کمک های مذهبی و خیرخواهانه از سرمایهداران عربستانی دریافت کند.
در سال 2009 این گروه و دولت نیجریه مجدداً وارد درگیری خونینی شدند. پلیس در پی این درگیری اقدام به گسترش خشونت کور علیه افرادی کرد که مظنون به همکاری با بوکوحرام بودند و در این راستا بسیاری از غیرنظامیان کشته، زخمی، زندانی و شکنجه شدند. همچنین اموال افرادی که مشکوک به همکاری با بوکوحرام بودن مصادره شد. امری که خود توانست بعدها به تعمیق جایگاه اجتماعی بوکوحرام و افزایش بدنه اجتماعی آن کمک کند. به دنبال این سرکوب نیروهای بوکوحرام پراکنده و از نیجریه خارج شدند و بخش عمدهای از آنها با سفر به مالی در کمپهای این کشور دوره آموزشی دیدند (شورای امنیت) و در سال 2010 به نیجریه بازگشتند. بازگشت این افراد به نیجریه مقدمهای برای شروع دور جدید از عملیاتهای تروریستی در نیجریه شد. خشونتهایی که در ابتدا بهصورت عملیاتهای چریکی پراکنده بود و در سال 2010 با فرارسیدن سال نو، با بمبگذاری در بازاری در ابوجا شکل تازهای به خود گرفت. در این دوره گروه با حمله به بانکها و سرقت، منابع مالی خود را گسترش داد.
در سال 2011 بوکوحرام اولین حمله خود به یک هدف بینالمللی را انجام داد. در این حمله یک خودروی انتحاری باهدف قرار دادن مقر سازمان ملل 23 نفر را کشت. این حمله توانست توجههای بینالمللی را به سمت این گروه جلب کند و به نظر میرسد که گروه بوکوحرام به دنبال این بوده است که با استفاده از این حمله خود را به شبکه جهانی تروریسم افراطی اسلامگرا متصل کند تا از حمایتهای گروههایی همچون القاعده بهرهمند شود. همچنین در سال 2011 این گروه یکی از بزرگترین بمبگذاریهای خود را انجام داد که با انفجار بمب در چندین شهر نیجریه 45 نفر جان خود را از دست دادند.
از سال 2011 این گروه برشدت حملات خود افزود و درنتیجه این حملات توانست عنوان مرگبارترین گروه تروریستی افریقا را به نام خود ثبت کند . به صورتی که از سال 2011 و همزمان با تحولات عربی تعداد تلفات ناشی از عملیاتهای این گروه افزایش یافت و از حدود 2000 کشته در سال 2011 به 18 هزار نفر در سال 2015 و اوج خود رسید. در همین سال نیز این گروه بیعت خود با گروه تروریستی داعش را اعلام کرد و خود را دولت اسلامی غرب افریقا نامید. از همین زمان نیز مقابله جدی با این گروه آغاز شد و دادههای مرکز افریقا برای مطالعات استراتژیک نیز نشاندهنده این است که تلفات ناشی از عملیاتهای این گروه از سال 2015 کاهشیافته است. همچنین این گروه از سال 2018 بهعنوان تهدیدی استراتژیک توسط ایالاتمتحده امریکا معرفیشده است.
ساختار گروه بوکوحرام:
از سال 2009 ابوبکر شیکائو مسئولیت فرماندهی گروه بوکوحرام را به عهده گرفت وی در دوران سلطه خود بر گروه از روشهای خشنی برای مقابله با مخالفان و عملیاتهای بوکوحرام بهره گرفت که در پی آن هزاران نفر کشتهشده، ربوده و شکنجه شدند. امری که موجب اختلاف در رهبری گروه شد و در پی آن ابو مصعب البرناوی شاخه جدیدی از گروه را تشکیل داد که این شاخه توسط رهبری داعش به رسمیت شناخته شد اما شکائو این مسئله را نپذیرفت و از این زمان گروه وارد اختلاف و تنش داخلی شده است. امری که همزمان با فشارهای ضد تروریستی بر روی عملکرد آن نیز تأثیر منفی داشته است. اختلاف در شاخه رهبری بوکوحرام به زمانی قبل از جدایی گروه در سالهای 2015 و 2016 بازمیگردد. به صورتی که پیش از سال 2009 رهبری اصلی بوکوحرام گرایشهایی نزدیک به طالبان و القاعده داشت در حال که شیکائو بهعنوان معاون فرماندهی گروه به گرایشهای تکفیری نزدیک بود. با کشته شدن محمد یوسف، فرمانده گروه در سال 2009، شیکائو که در بازداشت بود و مدتی بعد از زندان آزاد شد موفق شد در 2010 فرماندهی این گروه را در دست بگیرد.
در سالهای بعد رقابت میان این گروه بر روی رقابت بین مأمن نور، طراح حمله به مقر سازمان ملل و عضو غیر نیجریهای این گروه و ابوبکر شیکائو در جریان بود. که در این رقابت شیکائو از شیوههای خشن علیه حامیان نور و افرادی که نسبت به آنها احساس خطر داشت، استفاده کرد. امری که گروه را به سمت اختلاف و تجزیه داخلی هدایت کرد. بعدها در سال 2018 نور که رهبر یکی از میانهروترین شاخههای بوکوحرام بود بهوسیله افراد گروه بوکوحرام ترور شد و در مرحله بعدی فرماندهی شاخههای گروه بین شیکائو و برناوی که توسط داعش به رسمیت شناخته شد، منشعب شد.
در خصوص عدم توجه داعش به شیکائو میتوان دو دیدگاه کلی را طرح کرد. اولین دیدگاه اینکه بهواسطه خشونت شیکائو علیه گروه و مسلمانان داعش تلاش کرده بود رهبری میانهرو را برای رهبری بوکوحرام انتخاب کند. بااینحال این دیدگاه با توجه به خشونت گروه داعش بهسختی قابلپذیرش است. دیدگاه دوم نیز بیانگر این است که نگاه شیکائو بیش از آنکه مذهبی باشد از محرکهای قومی ریشه میگرفت که افراد غیر نیجریهای را از وی و گروه دور میکرد و همین امر موجب شد که داعش برای فراگیری بیشتر به دنبال فردی باشد که از ظرفیتهای جذب و نه دفع افراد برخوردار است.
محرکهای تروریسم در قالب گروه بوکوحرام:
همچنان که گفته شد پیش از اینکه فقر عاملی برای شکلگیری این حرکت تروریستی باشد. دیدگاههای سیاسی و تماس بین اعضای آن با اسامه بن لادن، که از خانوادههای طبقات بالای نیجریه بودند عاملی برای تأسیس این گروه بود. دیدگاههای سیاسی که محرک آن نقش اسلام در سیاست در برابر حکومت نیجریه بود که از دیدگاه اعضای گروه فاسد دانسته میشد.
در مرحله بعدی فقر و عوامل اجتماعی به گسترش جایگاه گروه کمک کرد و توانست به عضوگیری آن از بین طبقات ضعیف کمک کند. اما ورود آن به فاز جدی حملات تروریستی بایستی تحت تأثیر رویکردهای ناکارآمد دولت نیجریه و سرکوب خشن و کور این دولت تفسیر شود که مبدائی شد برای جذب تودههای آسیبدیده به گروه بوکوحرام و از سوی دیگر عاملی شد برای تلاش گروه جهت کسب حمایتهای بینالمللی شبکه جهادی، اقدامی که از طریق حمله به مقر سازمان ملل و رسانهای شدن اقدامات گروه، حاصل شد.
این مسئله ازآنرو اهمیت دارد که نشان میدهد تروریسم بهنوبه خود نه ناشی از محرومیت که ناشی از دیدگاههای سیاسی و برداشت نسبت به محرومیت موجود است. همچنان که جمعیت فقیر و تحت محرومیت نیجریه اقدام به تشکیل چنین حرکت سیاسی و نظامی نکردند بلکه این طبقات بالا و تحصیلکرده جامعه بودند که با تکیهبر ایدئولوژی و ارتباطات خود بهصورت خاص با اسامه بن لادن به سمت چنین حرکتی رهنمون شدند.
این فرض فراتر از این امر معمول رفته که فقر را عامل خشونت سیاسی بداند. فقر عاملی است برای تحریک و تقویت خشونت و حرکات سیاسی اما تجربه گروههایی چون القاعده و بوکوحرام نشان میدهد که حلقه اولیه چنین گروههایی بیشتر تحت تأثیر برداشتهای ایدئولوژیک بودهاند.
استراتژیهای ضد بوکوحرام:
گروه بوکوحرام در ابتدای شکلگیری خود یک حرکت سیاسی و اجتماعی بود که علیرغم تمایل برای مبارزه با دولت، از قدرت نرم برای گسترش نفوذ خود بهره میگرفت. قدرت نرمی که متکی به کمکها اجتماعی و اقتصادی به فقرا و تشکیل یک دولت رفاه غیر رسمی در منطقه تحت کنترل خود بود. اما سرکوب شدید این گروه ابتدا گامی شد در جهت رادیکالیزه شدن آن به صورتی که افراد باقیمانده و فراری، در کشورهای مختلف وارد کمپهای القاعده شدند و از آموزش نظامی بهره گرفتند. همچنین تاک تیکهای به کار گرفتهشده در جهت مبارزه با تروریسم از طریق اعدامهای دستهجمعی، تجاوز، ربایش و خشونت عریان، موجب شد که جمعیت پیرامون بوکوحرام نیز افراطیتر شده و گروه بتواند خشونت خود را مشروع جلوه داده و شنوندگان بیشتری کسب کند.
بهنوعی میتوان گفت سرکوب اعمالشده توسط دولت موجب شد که بخش میانهروی گروه بوکوحرام سرکوب شود و به دنبال ابوبکر شیکائو بتواند رهبری گروه را به دست گرفته و با مشروعیت ناشی از خشونت دولت گروه را به سمت اقدامات تروریستیتر و خشونتآمیز هدایت کند. در همین حال خشونت گروه از سال 2009 و موجب شد که محبوبیت گروه نیز بهمرورزمان کاهش بیابد به صورتی ارزیابی موسسه PEW در سال 2014 نشان میدهد که 82 درصد از جمعیت نیجریه نگاهی منفی به گروه داشتهاند. این مقدار در بین مسلمانان 80 و در بین مسیحیان 83 درصد بوده است.
بااینحال یکی از کارآمدترین ابزارهای به کار گرفتهشده توسط دولت نیجریه تشکیل گروهی تحت عنوان Civilian Joint Task Force است. CJTF که بیش از 20 هزار عضو دارد در اساس بخشی از شکارچیان نیجریهای و جوانان هستند که به دلیل حملات گروههای تروریستی شغل خود را ازدستدادهاند و در طول سالهای گذشته توانستهاند نقش مهمی در آزادسازی چندین شهر نیجریه از اشغال بوکوحرام داشته باشند.
این گروه با فعالیت خود اقدام به جمعآوری مخالفین گروه بوکوحرام و سازماندهی آنها میکند. همچنین یکی از رویکردهای این گروه استفاده از سرباز کودکها بود که منابع عضوگیری گروه بوکوحرام را محدود میکرد. بااینحال این گروه باهدف تقویت رویکرد خود علیه بوکوحرام در انتهای سال 2018 بیش از 800 کودک سرباز خود را آزاد کرد. این اقدام گروه CJTF نشاندهنده این است که این گروه علیرغم داشتن سابقهای همچون نقض حقوق بشر، استفاده از کودکان بهعنوان سرباز، قتلعام دستهجمعی و تجاوز، به اهمیت امری تحت عنوان بازار سیاسی پی برده است. این گروه نمیتواند اقداماتی مشابه بوکوحرام را به کار بگیرد اما درعینحال خواهان جلب همکاری عمومی باشد.
از سوی دیگر اصلاح شیوههای این گروه مشروعیت دولت نیجریه را نیز افزایش میدهد. در طول سالهای گذشته این گروه توانسته است به بخش اساسی از شبکه محلی دولت نیجریه برای مقابله با تروریسم تبدیل شود. آنها به دولت در مبارزه با تروریسم، جمعآوری اطلاعات کمک میکنند. همچنین موفقیت آنها و افزایش مشروعیت آنها میتواند به افزایش سهم آنها در بازار سیاسی موجود در نیجریه کمک کند و از این طریق موجب شود که سهم گروه بوکو حرام در عضوگیری از بین جوانان نیجریهای کاهش بیابد و در مقابل گروه CJTF و ارتش توانایی خود را برای عضوگیری و نفوذ در بین جمعیت هدف افزایش دهند.
در مقابل در صورت استفاده این گروه از شیوههای تروریستی این خطر وجود دارد که جمعیت خنثی منطقه به دلیل آسیب دیدن به سمت گروه بوکوحرام گرایش پیدا کنند و یا همکاری خود با دولت و گروه CJTF را کاهش دهند. امری که توانایی عملیاتی و اطلاعاتی دولت نیجریه را کاهش میدهد.
همچنین به نظر میرسد دولت نیجریه برنامهای را در دست دارد که بر اساس آن در آینده پس از بوکوحرام گروه CJTF تبدیل به بخشی از نیروهای امنیتی رسمی نیجریه میشود. ازاینرو ضروری است که این گروه پیش از ورود به آن مرحله جامعهپذیر شود.