سفر نتانیاهو به مسقط؛ اهداف و انگیزههای عمان و اسرائیل
روحالله سوری
كارشناس مسائل بينالملل
رفت و آمدهای اخیر مقامات فلسطینی و اسرائیلی به عمان و اعزام فرستاده ویژه سلطان قابوس به کرانه باختری برای دیدار با محمود عباس، آن هم به فاصله کوتاهی پس از دیدار نتانیاهو از مسقط را باید جزو آن دسته از خبرهایی دانست که در بحبوحه اخبار مربوط به قتل جمال خاشقچی، روزنامهنگار سعودی، به تدریج در حال باز کردن جای خود در میان اخبار و تحلیلها است. در این میان آنچه بیش از همه مورد توجه رسانهها قرار گرفته، سفر دو روزه نتانیاهو به عمان و دیدار وی با سلطان قابوس پادشاه این کشور است که از همان ابتدای علنی شدن این سفر، گمانه زنیهای مختلفی در ارتباط با اهداف نتانیاهو از این سفر در میان رسانهها و تحلیلگران شکل گرفت.
از جمله اولین گمانهزنیهایی که در این رابطه صورت گرفت، احتمال تلاش عمان برای ایفای نقش میانجیگرانه میان ایران و ایالات متحده آمریکا است. عمان قبلاً نیز چنین نقشی را میان ایران و آمریکا بازی کرده است که در نتیجه آن مقامات دو کشور پس از دههها موفق به گفتگوی مستقیم با یکدیگر در چارچوب مذاکرات هستهای شدند. مسالهای که البته چندان مورد اقبال عربستان و اسرائیل قرار نگرفت و درست به همین دلیل حامیان فرضیه میانجیگری مجدد عمان میان ایران و آمریکا، دلیل سفر نتانیاهو به عمان را در راستای تلاش عمان برای کاستن از مخالفتهای اسرائیل با شکلگیری هرگونه مذاکرهای میان ایران و آمریکا عنوان میکنند.
شاید نشانههایی از جمله برخی اظهارنظرها مبنی بر مذاکرات پنهانی کارشناسان وزارت خارجه ایران با مقامات آمریکایی در عمان (هرچند این ادعا قویاً از جانب وزارت امور خارجه رد شده است) و همچنین ادعای چند ماه پیش روزنامه العرب لندن، دررابطه با درخواست تهران از عمان برای میانجیگری این کشور بین ایران و آمریکا نیز بتواند چنین فرضیهای را تقویت نماید، اما به نظر میرسد که به دلایلی نمیتوان چنین برداشتی از سفر نتانیاهو به عمان را برداشتی نزدیک به واقعیت در نظر گرفت. بلکه سفر مذکور را میبایست در کنار رخدادهای دیگری از جمله سفر محمود عباس به عمان و همچنین اعزام فرستاده سلطان قابوس به رام الله تحلیل نمود.
توجه به این دو رخداد در کنار سفر نتانیاهو به مسقط و دیدن همه آنها به صورت یک مجموعه به هم پیوسته، نگارنده را به این نتیجه میرساند که آنچه به احتمال زیاد محور گفتگوهای نتانیاهو و سلطان قابوس بوده، نه موضوع ایران بلکه مساله فلسطین بوده است. اگر چه باید تأکید کرد که از یک طرف هر گفتگویی راجع به فلسطین و اسرائیل قطعاً پای صحبت از ایران را هم به میان خواهد کشید و از طرف دیگر هم نمیتوان از تلاش اسرائیل برای اعمال فشار علیه ایران چشم پوشی کرد. ولی همانطور که گفته شد زمانی که سیر رخدادهای دو هفته اخیر و رفت و آمدهای مقامات اسرائیلی و فلسطینی به عمان را کنار یکدیگر قرار میدهیم، ما را به این نتیجه میرساند که این دیدار غافلگیرکننده را حول موضوع مناقشه فلسطین ـ اسرائیل در نظر بگیریم.
اما مساله مهمی که در اینجا پیش میآید این است که اولاً چرا اسرائیل و فلسطین، عمان را برای این منظور انتخاب کردهاند و دوماً چه دلایل و انگیزههایی عمان را به پذیرش چنین نقشی ترغیب کرده است. بنظر میرسد که بتوان برای هر یک از طرفین ماجرا، اهداف و انگیزههایی در نظر گرفت. در رابطه با اسرائیل قبل از هر چیز باید خاطرنشان ساخت که نزد نتانیاهو تلاش برای عادیسازی روابط اسرائیل با دنیای بیرون، به ویژه با کشورهای عرب خلیج فارس همواره از جایگاه خاصی برخوردار بوده است و مقامات اسرائیل از هر اقدامی که بتواند به این عادیسازی کمک نماید، استقبال خواهند کرد.
در این میان طی دو سالی که از ریاست جمهوری ترامپ میگذرد، اسرائیل در رابطه با آنچه معامله قرن خوانده میشود بیش از هر چیز نیازمند همراهی کشورهای عربی با این طرح میباشد. اما سوالی که وجود دارد این است که علیرغم اینکه در سالهای اخیر شاهد شکلگیری نوعی همسویی میان اسرائیل و عربستان در مسائل منطقهای بودهایم، چرا نتانیاهو تصمیم به وارد کردن عمان به مناقشه اسرائیل با فلسطین گرفته است؟ پاسخ به این سوال را باید در تلاش اسرائیل برای مشروعیتبخشی به پروژه معامله قرن جستجو کرد. به ویژه اینکه این مساله پس از انتقادات و مشکلات بوجود آمده برای عربستان به دنبال قتل خاشقچی از اهمیت ویژهای نیز برخوردار میباشد.
قتل خاشقچی در کنسولگری عربستان در خاک ترکیه، با وارد آوردن آسیبهایی جدی به وجهه عربستان سعودی، در کوتاه مدت تاثیرات منفی بر پیشبرد فرآیند مورد نظر ترامپ و نتانیاهو برای حل مساله فلسطین بر جای خواهد گذاشت، به همین دلیل وارد شدن کشوری چون عمان که در میان کشورهای منطقه به بیطرفی شهرت دارد و فاقد حساسیتهای بینالمللی نسبت به عربستان (به خاطر مسائلی همچون قتل خاشقچی و جنگ یمن) است، در نهایت میتواند از طریق افزایش مقبولیت طرح معامله قرن به پیشبرد آن یاری رساند.
در مقابل در طرف عمانی نیز میتوان از برخی زمینهها و اهداف سخن گفت. عمان طی سالهای پس از روی کارآمدن قابوس، سیاست خارجی بیطرفانهی را اتخاذ نموده که بر اساس آن روابط مسالمتآمیز و به دور از تنش با دیگر کشورها به اولویت مهم سیاست خارجی این کشور تبدیل شده است. سیاست بیطرفی اتخاذ شده توسط یمن، منجر به ایفای نقش میانجیگرانه در برخی مناقشات شده است که از جمله آنها میتوان به تلاش عمان برای برقراری آتشبس میان ایران و عراق و یا فراهمسازی امکان گفتگوی مستقیم میان مقامات ایرانی و آمریکایی در موضوع هستهای اشاره کرد.
بدین ترتیب در اولویت قرار گرفتن چنین رویکردی در سیاست خارجی عمان باعث میشود که تلاش سلطان قابوس برای میانجیگری در مناقشه اسرائیل ـ فلسطین، رویدادی دور از انتظار و غیرمنطبق با سیاست خارجی عمان به حساب نیاید. مولفه دیگری که میتواند در مورد چرایی ورود عمان به این فرآیند مورد تاکید قرار داده شود، موضوع آینده سیاسی عمان است. از آنجا که سلطان قابوس در سن 78 سالگی با بیماری سرطان روبرو است، بنابراین موضوع جانشینی قابوس و امنیت سیاسی عمان در دوران پس از وی میتواند به عنوان یکی از مولفههای تاثیرگذار بر روند در پیش گرفته شده از سوی پادشاه میانهرو و پا به سن گذاشته عمان در نظر گرفته شود.
طی دهههایی که از بر تخت نشستن قابوس به جای پدر میگذرد، سیاست خارجی بیطرفانه عمان با اهداف و برنامههای عربستان سعودی که خود را در جایگاه رهبری کشورهای خلیج فارس میپندارد، قرابت چندانی نداشته و این کشور همواره دیدی منفی نسبت به این رویکرد عمان داشته است. بویژه اینکه در سالهای اخیر نیز عمان در موضوعاتی چون قطر، جنگ یمن و رابطه با جمهوری اسلامی ایران چندان تمایلی به همسویی با سیاستهای عربستان سعودی از خود نشان نداده است.
مجموع چنین شرایطی باعث شکلگیری مخالفت عربستان سعودی و کشورهایی چون امارات متحده عربی با عمان و حتی لابی آنها برای اعمال فشار از سوی ترامپ علیه این کشور شده است که همین مساله میتواند از نظر سلطان قابوس به معنای تهدیدی برای ثبات و امنیت کشورش در شرایط خلاء ناشی از فقدان وی تفسیر شده باشد و به همین خاطر قابوس تلاش دارد تا از طریق کاستن از نگاه منفی ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی نسبت به سیاست بیطرفی عمان، تضمینهایی احتمالی برای همراه نمودن آنها با روند جانشینی خود به دست آورد.
نهایتاً در طرف فلسطینی هم میتوان از انگیزهها و دلایلی برای انتخاب عمان به عنوان میانجی سخن گفت. باید توجه داشت که عربستان سعودی طی سالهای اخیر پس از به قدرت رسیدن بن سلمان نشان داده که در سیاستهای منطقهای همراهی بیشتری با ترامپ و نتانیاهو دارد؛ بویژه اینکه پس از توافق هستهای ایران و کشورهای 5+1 چنین همسویی از ابعاد پررنگتری نیز برخوردار شده است. به همین دلیل محمود عباس هم به منظور لحاظ شدن منافع فلسطینیها سعی دارد که بازیگری میانهرو با سیاستی متعادلتر را به بازی خود با اسرائیل و آمریکا وارد نماید.
**مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشتها، مقالات و مصاحبههای منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاماً به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاههای موسسه نیست.