جايگاه تنگه باب المندب در بحران يمن ، یونس رشیدی، دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس

جايگاه تنگه باب المندب در بحران يمن ، یونس رشیدی، دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس

موسسه آينده پژوهي جهان اسلام 

مداخله نظامی عربستان سعودی در یمن متاثر از طیفی از عوامل مختلف است. در میان این عوامل بیش از هر چیز تاکید رسانه­ها و متخصصان بر روی قدرت­گیری انصارالله در یمن بوده است و متاسفانه مسئله اهمیت استراتژیک تنگه باب­المندب مورد بی توجهی قرار گرفته است. باب­المندب[1] به سبب ایجاد اتصال میان شمال اقیانوس هند با دریای سرخ و دریای مدیترانه در معادلات جهانی یک سرپل استراتژیک مهم برای ارتباط شرق آفریقا، آسیا و اروپا به شمار می­رود. تنگه باب المندب و مرزهای آبی آن میان سه کشور یمن، اریتره و جیبوتی مشترک است. عرض این تنگه حدود 30 کیلومتر است که از «رأس منهالی» در یمن شروع شده و تا «رأس سیان» در جیبوتی امتداد می یابد و جزیره پریم (میون)[2] متعلق به یمن این تنگه را به دو کانال شرقی و غربی تقسیم می‌کند. برآوردهای مختلف حکایت از آن دارد که به صورت سالانه 21 هزار کشتی و روزانه حدود 3.8 میلیون بشکه نفت که برابر با 6 درصد تجارت نفت جهان است از طریق این تنگه و در ترکیب با کانال سوئز جابجا می­شود. همین نقش تکمیلی باب­المندب برای کانال سوئز  به کشورهای پیرامونی این تنگه استراتژیک را ایالات متحده­ آمریکا و متحدان منطقه­ای این کشور، یعنی عربستان سعودی و مصر اهمیتی ژئوپولیتیک بخشیده است. در دوران پس از جنگ سرد همواره سه کشور ساحلی این تنگه (یمن، اریتره و جیبوتی) تحت نفوذ ایالات متحده آمریکا وعربستان سعودی قرار داشته­اند.

برتری توان اقتصادی، نظامی و سیاسی عربستان سعودی بر یمن، اریتره و جیبوتی در سال­های گذشته موجب آن شد که این کشور سواحل دریای سرخ را به مثابه یک جایگزین مهم برای ترانزیت انرژی از طریق تنگه هرمز در نظر بگیرد و این منطقه را به مرور به بخشی از حیات خلوت خویش مبدل سازد و با اتخاذ ترتیبات اقتصادی، سیاسی و امنیتی مانع از نفوذ سایر بازیگران منطقه­ای شود. کاربرد گسترده این ابزارها و همچنین فاصله اندک جغرافیایی در طی این سال­ها به مثابه یک سد مانع از حضور ایران در این منطقه شد و حتی در سال­های پایانی دهه 80 خورشیدی جمهوری اسلامی ایران به واسطه نفوذ عربستان در توسعه روابط خود با کشور جیبوتی ناکام ماند. با این وجود، با وقوع بهار عربي سطح نفوذ عربستان سعودی در ساحل شرقی باب المندب (یمن) رو به کاهش نهاد، بگونه­ای که در ادامه رویدادهای سیاسی در جمهوری یمن، عربستان از سوی انصارالله که بر صنعا تسلط یافته­بودند با چالش مواجه شد. برای عربستان، قدرت گیری انصارالله به معنای از میان رفتن هژمونی این کشور بر همسایگان ساحلی خود در تنگه باب­المندب است؛ امری که از نظر دولتمردان عربستان سعودی به مثابه یک  تهدید ژئوپولیتیک نگریسته می­شود.

در واقع ایجاد یک حکومت به رهبری انصارالله که مخالف نفوذ عربستان در کشور فقیر یمن هستند، موجب آن خواهد شد که یمن موقعیت فرادستی در تنگه­ی باب­المندب یابد و از نفوذ ریاض بر این تنگه کاسته شود. از طرف دیگر، درحالی که عربستان سعودی به دنبال کاهش وابستگی خود به تنگه هرمز است، این رویداد می­تواند طرح­های بلند این کشور برای تکیه بر دریای سرخ را به چالش بکشد و به کاهش نفوذ عربستان را در شبه جزیره عربستان و دریای سرخ بیانجامد. براین اساس عربستان سعودی برای مقابله با نیروهای محلی که در برابر نفوذ این کشور ایستادگی می­کنند دست به مداخله نظامی در یمن زده است و به دنبال آن است تا زمینه را برای روی کار آمدن مجدد یک حکومت همسو با خود ( و به تبع نزدیک به ایالات متحده آمریکا) فراهم کند.

با این وجود سیر وقایع در صحنه نبرد مبین آن است که احتمال دستیابی عربستان به همه اهداف خود اندک است و همزمان در حوزه دیپلماتیک نیز نمی­تواند شرایطی را محیا سازد که تامین کننده منافع این کشور باشد. بنابراین عربستان سعودی برای حفظ برتری خود در تنگه استراتژیک باب المندب به دنبال بهره­برداری از ابزارهای اقتصادی و سیاسی مختلفی است تا موقعیت خود را حفظ کند. به این ترتیب ما شاهد آن هستیم که این کشور باهدف حفظ موقعیت برتر خود در این منطقه جغرافیایی، به سمت سرمایه­گذاری، اعمال نفوذ سیاسی برای تحدید روابط با ایران، گسترش همکاری­های نظامی وامنیتی در دیگر کشورهای ساحلی این تنگه و به خصوص جیبوتی حرکت کرده است. در همین راستا به سبب اهمیت استراتژیک کشور جیبوتی در نظارت بر تنگه باب المندب، این کشور با فشار عربستان سعودی ارتباطات سیاسی و اقتصادی خود را با جمهوری اسلامی ایران قطع کرد.

 

به نظر می­رسد که دولت­مردان عربستان سعودی مدتی است دریافته­اند که در دستیابی به اهداف خود در یمن ناکام خواهند بود و دیگر نخواهند توانست همانند گذشته بر همسایه جنوبی خود نفوذ داشته­باشند. از این رو با توسعه روابط سیاسی، اقتصادی و امنیتی با کشورهای ساحلی دریای سرخ و تنگه باب­المندب در منطقه یک موقعیت ممتاز برای خود مهیا سازد و همچنین بر هزینه­های فاصله گرفتن صنعا از ریاض بیافزاید. در اين بين مطلوب­ترین شرایط برای عربستان سعودی حالتی است که در آن انصارالله بر کشور یمن کنترل نداشته باشند، کشورهای ساحلی دریای سرخ و باب­المندب همچنان در حوزه نفوذ ریاض قرار داشته باشند و ایجاد رابطه نزدیک با ایران پرهیز کنند. با این وجود به نظر می­رسد که بازگشت کامل یمن به حوزه نفوذ عربستان ممکن نباشد و در نتیجه ریاض در دهانه تنگه باب­المندب با یک چالش عمده­ی سیاسی، اقتصادی و امنیتی روبرو خواهد شد. در این شرایط ممکن است عربستان سعودی تا پایان فرآیند تکمیل نفوذ خود کشورهای آفریقایی واقع در دریای سرخ محاصره و مداخله نظامی بر علیه یمن را تداوم بخشد تا از این طریق بتواند فرآیند بازیابی تسلط کامل خود را بر تنگه باب المندب کامل سازد. 

در طی این فرآیند همچنان که عربستان به توسعه زیرساخت­های اقتصادی و امنیتی خود در ساحل دریای سرخ و سرمایه­گذاری در کشورهای آفریقایی اریتره، جیبوتی، مصر و حتی سودان می­پردازد، همزمان به محاصره یمن و ایجاد فشار بر این کشور ادامه خواهد داد. در این میان کشور یمن متضرر اصلی خواهد بود، چرا که به صورت مستمر تاسیسات و زیرساخت­های اقتصادی و دریایی این کشور در حال نابودی است و به این ترتیب تا مدت­ها یمن نخواهد نتوانست به نحو مطلوبی از موقعیت ساحلی خود در تنگه باب المندب بهره­برداری نماید. بنابراین به نظر می­رسد که برای کاستن از سرعت نفوذ عربستان سعودی در جنوب تنگه باب المندب، جمهوری اسلامی ایران از یک طرف باید بر تلاش­های دیپلماتیک خود برای خاتمه بحران یمن بیافزاید و با مهیا کردن زمینه برای روی کار آمدن یک دولت مستقل و دموکراتیک روند کاهش نفوذ عربستان در یمن را تداوم بخشد؛ و از طرف دیگر به تنش­زدایی با کشورهای ساحلی دریای سرخ (اریتره، جیبوتی، سودان شمالی و حتی مصر بپردازد تا مانع از آن شود که روند بازیابی نفوذ و سلطه­ی عربستان بر تنگه باب المندب کامل شود.

 

نقشه : موقعیت جغرافیایی تنگه باب المندب

 

 



[1] Bab al-Mandab                            

[2] Perim Island