سید محمد فیروزی؛ استادیار دانشگاه بغلان افعانستان
اشاره
اخیراً، سازمان بینالمللی مهاجرت اعلام کرده است که مقصد حدود 70 درصد از پناهجویان افغانستانی، بعد از سقوط دولت جمهوریت، ایران بوده است. طوریکه آمار ورود این مهاجران به ایران پساز مرداد 1400 خورشیدی حدود دونیم میلیون نفر اعلام شده است. این اتفاق تازگی ندارد و در چهار موج قبلی مهاجرت نیز، آمارهای مشابهی از مهاجرتهای گروهی افغانستانیها به ایران گزارش شده است. بنابرین، سوال اصلی این است که در این تصمیمهای گروهی برای مهاجرت به ایران، چه جاذبههای نهفته است؟ در حالیکه نارضایتی از وضعیت این مهاجران در ایران و بعضاً برخوردها و نگرشهای منفی جامعه میزبان نسبت به این مهاجران نیز در گفتمان عمومی مردم افغانستان برجسته است. این یادداشت تحلیلی کوشیده است به جاذبههای ایران در تصمیمهای مهاجرت افغانستانیها به این کشور بپردازد.
مقدمه
درطی بیش ازچهاردهه مهاجرت و آوارگی به بخشی از سرگذشت و سرنوشت مردم افغانستان تبدیل شده است. آمارها نشان میدهد که درحال حاضر نزدیک به 30% مردم افغانستان در خارج ازکشورشان زندگی میکنند. رقم کلی کسانی که از آغاز ناآرامیهای سیاسی وامنیتی با کودتای هفتم ثور/ اردیبهشت سال1357 خورشیدی چه در داخل کشور و چه در خارج مهاجر شده اند، درحدود 70% مردم افغانستان را شامل میشود. هیچ شکی نیست که مهاجرت یک پدیدهای جهانی و تاریخی است و درتمام دورههای تاریخی انسان ها برای بهبود زندگی یا فرار از حوادث و تهدیدات طبیعی یا بشری، اقدام به مهاجرت و جابهجای مکانی کردهاند. این پدیدهای چند وجهی و جهان شمول در عصر انقلاب صنعتی شدت بیشتر گرفت و بهبخشی مهمی ازچالشهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهای صنعتی تبدیل گردید. شواهد نشان میدهد که این روند کماکان به جز در دوران جنگهای جهانی اول و جنگ جهانی دوم سیر صعودی داشته است. با این همه، مهاجرت گروهی افغانستانیها در دهه 1970-1980 میلادی بزرگترین موج پناهندگی بعداز جنگ دوم جهانی شناخته میشود. در این دو دهه(1970-1980) بین 7 تا 9 میلیون افغانستانی از وطنشان به دلیل جنگهای خشونتبار و ویرانگر، سقوط و ظهورِ زودگذرحکومتها، نابودی بنیانهای اقتصادی جامعه، خشکسالی پیاپی و تشدید فقر و بیکاری و… مهاجر و آواره شدند. در این میان بخش عمدهای ازمهاجرانکه حدود90% کل مهاجران افغانستانی برآورد میشود به کشورایران وکشور پاکستان مهاجر شدند. گزارشهای رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران شماری مهاجران افغانستانی به ایران را در سال1359(200هزار) اعلام کرده اند و روند مهاجرت افغانستانیها سال به سال افزایش یافته و درسال 1370 این رقم به (3میلیون) نفر رسید. هرچند ارقام یاد شده مورد تایید سازمان بینالمللی مهاجرت نبوده و برخیها معتقدند که در ارائه آمار و ارقام مهاجران افغانستانی به ایران به دلائل مشکلات داخلی و تاثیرگذاری بر سیاستهای خارجی ازجمله امکان تاثیرگذاشتن برسیاستهای دولت افغانستان، همیشه اغراق و بزرگنمایی شده است. اما قدرمسلم این است که دولت و مردم ایران درطول بیش ازچهاردهه، از کم وبیش 200هزار تا 5 میلیون مهاجر و پناهندهای افغانستانی میزبانی کرده است. سوال اصلی این جستار به این موضوع اشاره دارد که براساس قوانین مهاجرت روانشتاین که به دافعههای مبدأ و جاذبههای مقصد توجه دارد و نظریه اورتلی که به عوامل بازدارنده و برانگیزنده مبدأ ومقصد میپردازند، مهاجرت گسترده و دوامدار افغانستانیها به ایران با کدام یک بیشتر قابل تبیین است؟ مخصوصاً جاذبههای مقصد برای این مهاجران چیست؟
سیاستهای مهاجرتی ایران؛ از درهای باز تا درهای بسته
سیاستهای مهاجرتی جمهوری اسلامی ایران درقبال مهاجران افغانستانی با فرازوفرودهای (از درهای باز تا درهای بسته) همراه بوده است. سیاستهای مهاجرتی ایران نسبت به مهاجران افغانستانی، در اوائل انقلاب اسلامی ایران و با آغاز مهاجرتِ گروهی افغانستانیها در پیتهاجم و تجاوز ارتشسرخ (شورویسابق) با رویکرد استقبال و خوش آمدگویی بههمراه بوده که بخش مهم آن متاثر از فرمایشهای حمایتی رهبر فقید جمهوری اسلامی ایران (امام خمینی ره) و ایدولوژی اسلامی(اسلام مرز ندارد) پشتیبانی میشد. دورهای سیاستهای محدودکننده و درهای بسته نیز با پایان جنگ ایران و عراق و همچنین شکست ارتش سرخ شوروی از افغانستان آغاز شد که در آغاز این دوره علاوه بر بازگشت دادن حدود یکونیم میلیون مهاجر افغانستانی به کشورشان، سیاستهای محدودکننده و فشارهای دولتی و مردمی بر مهاجران آغاز شد. نکته مهم این است که حتی در دوره سیاستهای فشار حداکثری بر مهاجران یا دروهای درهای بسته، مهاجرت افغانستانیها به ایران کاملاً قطع نشده و نیز با شروع جنگهای داخلی و با روی کارآمدن امارت اسلامی طالبان بازگشتکنندههای قبلی با جمعی دیگر دوباره وارد ایران شدند. یعنی فشارها ومحدودیتهای حکومتی یا مردمی بر مهاجرت و تصمیم مهاجرتی افغانستانیها به ایران تاثیر چندانی نداشته است. سیاست درهای بسته و اعمال فشارهای حداکثری تا اوائل دهۀ نود خورشیدی ادامه یافت و در این دهه بنابه بسیاری از ملاحظات، سیاست ساماندهی آغاز گردید که تاکنون ادامه دارد. آغاز و پایان این داستان هرچه باشد؛ فقدان نگاه راهبردی، یکپارچه، منفعت محور و باثبات در این سیاستها برجسته است.
جاذبههای مقصد
جاذبههای مهاجرتی ایران، برای مردم افغانستان بسیار اند. این یادداشت، به چند مورد مهم آن ذیلاً اشاره میکند:
۱- اماکن مذهبی
افغانستانیهای شیعه مذهب طی قرون متمادی برای زیارت اماکن مقدسه به ایران می آمدند. حتی قبل از جدا شدن افغانستان و ایران (مشخص شدن مرزهای سیاسی و تعریف دولتهای متمرکز ملی)، از سراسر جغرافیای فعلی افغانستان، کسانی برای زیارت به جغرافیای فعلی ایران سفر میکرده اند. تعدادی بنابه برخی از جاذبهها بر نمیگشتند. تعدادی دست به خویشاوندی زده و رفتوبرگشت همیشگی داشته اند. با روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران و افزایش شیعهگیری در افغانستان (آزاد شدن مناسک شیعی)، تمایل به سفرهای زیارتی نیز افزایش یافت.
۲- گفتمان فراملی امام خمینی ( ره)
از ابتدای تجاوز شوروی سابق به افغانستان، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید. امام خمینی (ره) با جهانبینی فرا سرزمینی در صدد وحدت امت اسلامی و رهایی ملتهای مسلمان از استعمار و گرفتاریهای آن بود. و شعار «اسلام مرز ندارد» و جمهوری اسلامی ایران موظف است تا به داد همه ملت های مستضعف اسلامی در جهان برسد؛ جاذبههای را برای مهاجران افغانستانی ایجاد کرده است. در تحت حمایت همین شعار بود که میلیونها پناهنده افغانستانی – در جریان تهاجم شوروی و مقاومت مسلحانه مردم- در کف جامعه ایران رسوب کردند.
۳- نزدیکی مسافت
ایران و افغانستان بیش از 950 کیلومتر مرز مشترک دارد. علاوه بر این، دو شهر مهم ایران و افغانستان (هرات و مشهد) به اندازۀ نزدیک است که اگر کسی بخواهد روزانه دوبار با ماشین میتواند بین این دو شهر رفتوآمد داشته باشد. بنابراین، نزدیکی مسافت، مرز طولانی و امکان عبورومرور غیر قانونی در این مرز به این جاذبه مهاجرتی در این کشور کمک کرده است. زیرا، مسافت کوتاه، عدم امکان زندانی شدن و یا شلیک در مرز، بازدید اقوام و دوستان، یافتن کار و… جاذبههایی است که در مقابل هزینه ناچیز، مهاجرت به ایران را رقم میزند.
۴- شبکههای مهاجرتی
مردم افغانستان بنابه داشتن سابقه طولانی مهاجرت در ایران، دارای شبکههای وسیع مهاجرتی در این کشور است. این شبکهها با خویشاوندی با مردم ایران تقویت شده است. بدون تردید میتوان ادعا کرد که هیچ فرد و خانوادهای را نمیتوان یافت که یکی از اقارب آن در ایران زندگی نکرده باشد. چنین شبکههای گسترده و مطمئن خود به جذب مهاجران کمک کرده است. شبکههای اجتماعی- خانوادگی از تشویقکنندههای اصلی برای تصمیمهای مهاجرتی است. این شبکهها روابطی است که به نحوی سرمایه اجتماعی نیز محاسبه میشود و به گسترش مهاجرت میانجامد، زیرا: الف- هزینهها کاهش پیدا میکند. ب- خطرها، تهدیدات، فقدان اطلاعات، بی اعتمادیها و… کم میشود.
۵- مشترکات فرهنگی
بسیاریها معتقدند که کمتر میتوان دو کشور را یافت که مانند ایران و افغانستان به هم شبیه و نزدیک و اشتراکات و شباهتهای فرهنگی، زبانی، دینی، مذهبی، تاریخی، سوابق قومی و نژادی و حتی طبیعی و منطقهای داشته باشند، بهگونهای که یک افغانستانی در ایران یا یک ایرانی در افغانستان احساس غربت نمیکند و آنجا را سرزمین خویش میپندارد. زبان مشترک، عقاید و باورها، سبک زندگی، ذائقهها و دها و بلکه صدها عنصر مشترک فرهنگی در میان دو ملت وجود دارد که از جذبههای اصلی مهاجرتی محسوب میشوند.
۶- اشتغال و کاریابی
یافتن کار و کسب درآمد از مهمترین دغدغهها برای تصمیمهای مهاجرتی است. مهاجران که وارد جهان اول هم میگردند، سالها برای یافتن شغل مشکل دارند، اما مهاجران افغانستانی حتی همان روز ورود به ایران، جذب بازار کار میشوند. دو قطبی شدن بازار کار (بخشی از مشاغل ویژه مهاجران افغانستانی شده است)، نیاز بازار کار ایران، تعهد و وجدان کاری بالای این مهاجران، مشترکات فرهنگی و زبانی، کم توقع بودن این مهاجران و دلائل دیگر در اشتغالیابی این مهاجران کمک کرده است.
۷- کارکردهای دو سویه مهاجرت
شکی نیست که بازار کار ایران به کارگران افغانستانی نیاز دارد. صنعت معادن، کیفوکفش، عمران، کشاورزی، دامداری، رُفتگری و چرخهی ده ها مورد دیگر با نیروی کار این کارگران به چرخش است. اگر بهفرض روزی این مهاجران در این کشور نباشند، براساس تحلیلها، هزینههای تولید برخی اقلام تا چند برابر افزایش خواهد یافت. البته کارکردهای سیاسی- روابط خارجی، امنیتی و … هم به جهموری اسلامی دارند که در این مقاله نگنجد. هرچند از این کارکردها سخن در میان نیست و کسی بدان توجه ندارد ولی باز بودن مرز برای ورودی تعدادی به صورت همیشگی و پذیرش این مهاجران نشان از نیاز بازار کار و صنعت ایران به این مهاجران است. از طرف دیگر، این مهاجران نیز به دلیل دافعههای مبداء نیاز به زندگی در این کشور دارند.
جمعبندی
ایران از مقصدهای اصلی مهاجران افغانستانی بوده و خواهد بود. کمتر افغانستانی پیدا میشود که دستکم یک بار به ایران سفر نکرده باشد و با جرات میتوان ادعا کرد که هیچ کسی را نمیتوان یافت که یکی از اقارب آن در ایران زندگی نکرده باشد. طوری که اکنون آمارها حاکی از حضور حدود ۵ میلیون افغانستانی در ایران است. آمار که جمعیت حدود ده استان افغانستان تشکیل میدهد. این مهاجرت گسترده با جاذبههای کشور مقصد مرتبط است. این جاذبهها موارد چون: وجود مکانهای مذهبی، اندیشه فراملی امام خمینی، نزدیکی مسافت، شبکههای وسیعی مهاجرتی، مشترکات فرهنگی، اشتغال و کاریابی و نیز کارکردهای مهاجرت تلقی میشود.
***مسئولیت صحت و سقم مطلب موجود به عهده نویسنده است و انتشار آن به معنی تایید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نیست.