(ونوس بهنود؛ پژوهشگر)
طرح عقاید و مذاهب، آن هم در دورهای که دموکراسی و مردمسالاربودن ادعای برخی دولتهاست، همچنان با چالشهای گسترده مواجه است. به نظر میرسد انتخاب و اعلام عقیدهای خاص و پیروی از آدابورسوم آن و همچنین تلاش برای معرفی و تسری آن، همچنان با مقاومت حاکمیتها و سردمداران مدعی مواجه است و حتی به شکلگیری خشونت و جنگ منجر میشود. بخشی از درگیریهای خشونتآمیز در جهان اسلام که جمعیت قابلتوجهی را شامل میشود، مرتبط با همین موضوع است و تحت عنوان اسلامهراسی به مقولهای جدی تبدیل شده است. اسلامهراسی معضلی باسابقه در مقابل طرح آزادانۀ عقاید است. از زمانی که اندیشکدۀ رانیمید گزارشی تحت عنوان «اسلامهراسی، چالشی برای همۀ ما» را منتشر کرد، 25 سال سپری شده است. رانیمید در گزارش خود بیان کرد که اسلامهراسی بهمنزلۀ ایجاد رعب و وحشت دربارۀ اسلام و مسلمین است و بهمانند ستیزهجویی با باورهای مکتبی فکری است. در این گزارش اشاره شده است که اسلامهراسی در تلاش است بر تغییرناپذیری، غیرعقلانیبودن، تهدیدآمیزبودن، جنسیتیزدهبودن، تمایل به درگیری با تمدنها، تمایل به حمایت از تروریسم و برتریطلبی مدافعان اسلام تأکید کند. هدف از طرح و پیگیری چنین موضوعی، آن هم با نگاه تکبعدی و تکساحتی به مکتبی فکری که پشتوانۀ دینی و الهی دارد، این است که هرچه از سوی این مکتب مطرح میشود، با چالش همراه باشد. بر این مبنا، هرگونه نظری از سوی طرفداران اسلام محل سؤال است و باید بهدیدۀ شک و تردید به آن نگریست و هرگونه نقد از سوی آنها نیز باید باز بهدیدۀ شک و تردید نگرسته شود؛ اما زایش و پرورش چنین بیاعتمادی از کجاست و چگونه است؟
در تمامی ادیان الهی بهویژه اسلام، انتخاب، مقولهای اختیاری ترسیم شده و بهکرّات عنوان شده است که ایمان مغایر با پذیرش اجباری و از روی ناآگاهی هر اندیشه است. لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ، قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی بهصراحت گویای این اندیشه است که پذیرش اجباری در منافات با خواست خداوند و پیامبران اوست. علاوه بر این، در اسلام که اساسش کتابی آسمانی بهنام قرآن است، مستندات متقنی از آیات الهی وجود دارد مبنی بر اینکه خداوند بارها به اندیشه و تعقل اشاره کرده و ایمان را برایند آگاهی به معبود دانسته است. خلق بیاعتمادیِ مطلق، بدون اجازۀ دفاع و بدون گفتمانسازی برای طرح عقاید، خود، نوعی خشونت است. چه در ردّ اسلام و چه در ردّ ادیان دیگر، چنین روندی قادر به رهبری اذهان و قلوب عموم مردم نخواهد بود. اما در مقابل، ایجاد فرصت برای طرح باورها میتواند موجب شود افراد بهاختیار به مکتبی برای نجات خود از منجلاب بداخلاقیها روی آورند. همواره، این شیوه مؤثر بوده است و زمانی که پیامبران مبعوث شدند، فارغ از دین و مذهبی که عرضه داشتند، رهبری کاریزماتیک را مورد توجه قرار داده و با پند و اندرز و نه اجبار، امت خود را به پذیرش اعتقاد خاصی تشویق کردند. در فضای ابهامآلود و نامطمئن ناشی از بیاعتمادی به اسلام یا هر دین دیگری، صیانت از وارستگی آن دین، بهواقع، سخت و در برخی مواقع نیازمند روشنگری گسترده است. نگاه مطلقگرا به بدبودن اندیشه و در مقابل، خوببودن اندیشهای دیگر، بدون دادن اطلاعات کافی از باورها و عمق آن دین، دستدرازی برای جلب نظر اذهان عمومی و حاکمیت بیچونوچرا بر افکار است. اسلامهراسی در طول دهههای گذشته بر ابزارهای مختلف سوار شده که مهمترین آن رسانه بوده است. طرفداران معرفی اسلام بهعنوان دینی تماماً مخرب و مدافع خشونت، مهمترین هدف خود را اذهان نسلهای آینده قرار دادهاند؛ تا جایی که حکمرانی با رسانه و از مسیر رسانه توانسته است سهم عمدۀ بازی با ذهن را ایفا کند. صحنۀ مدافعان اسلام که دست به خشونتهای تلخ و رعشهآور میزنند، نمونهای از تلاش بازیگردانان پشت پرده برای تخریب مکتبی متعالی است. هیچ عقل سلیمی پذیرای خشونت نیست و هیچ عقل سلیمی نمرۀ قبولی به پرچمهای علمشدۀ مکتبی فکری که دست به تجاوز و خشونت بزند، نخواهد داد. در دنیایی که عقیدۀ مردمسالاری، حق انتخاب، توجه به مطالبات عمومی، دموکراسی، پاسخگویی و مسئولیت اجتماعی در گفتمان ملتها وارد شده است، یکهتازی و اجبار برای قالبکردن هر اعتقادی به ملتها به همان میزان مخرب است که تلاش برای اثبات حقانیت آن. اما چگونه میتوان گفتمانی برای معرفی مکتبی فکری، به همان ترتیبی که هست، شکل داد؟ رسانه میگوید در فاز نخست باید از اخبار کذب پرهیز کرد و جامعه را در مسیری هدایت کرد که قادر به شناسایی درست از نادرست باشد. بینندۀ اخبار و اطلاعاتی که هزاران بازیگردان، آنها را برای بازی با روح و روان وی تدارک دیده است، میباید قادر به شناسایی اخبار غلط باشد و چنین مسئولیت خطیری صرفاً متوجه قشر خاصی از جامعه نیست. به همان میزانی که تمامی جامعه این حق را یافته است که به انواع اطلاعات دسترسی داشته باشد، هر فردی میباید خود را در مقابل پالایش این اطلاعات مسئول بداند. بیشک، حفاظت از گروههای آسیبپذیر، بهویژه کودکان و نوجوانان میباید مورد توجه مربیان جامعه قرار گیرد. در فاز دوم، ترغیب جامعه به مطالعۀ هرچه بیشترِ ابعاد هر مکتب فکری ضروری است. تولید و انتشار محتوایی که اقتضائات روز را در نظر گرفته و قادر باشد، کاربر را در مسیر درست هدایت کند، به سؤالاتش پاسخ دهد و بتواند او را در مقابل دریافت اطلاعات غلط مقاوم سازد، بسیار بیش از زمانی ضرورت دارد که اندیشهای یکطرفه به قاضی نرفته است. اسلامهراسی هرچند از سوی طرفداران تخریب این مکتب شکل گرفته است، نباید ضعف در دفاع از آن را به گوشهای راند و غفلت را انکار کرد. این غفلت موجب شده است تفکرات ناصواب در اذهان رسوخ کرده و سیلوار در رسانهها منتشر شود. کودکی که تصاویر خشونت با پرچمی از مکتبی خاص را مشاهده میکند، در ابتدا به رخوت و نفرت گرفتار میشود که او را از همان ابتدا از مطالعۀ آن مکتب جدا ساخته و بهنوعی، تیشه بر ریشۀ آن میزند. اذهانی که مقاومت و مطالعۀ کمتری دارند، از هر انحراف، دسیسه و سمپاشی فکری متأثر میشوند. گلولۀ شلیکشده و ذهن کاربر در رسانه منهدم شده است. غفلت از آمادهسازی جامعه موجب میشود هیچ دفاعی در مقابل فریبهای شکلگرفته نداشته باشیم، تحتتأثیر قرار بگیریم و بهسادگی به بازیگران همان بازیگردانان تبدیل شویم. یکهتازی و حکمرانی از طریق رسانه بهسادگی و تنها با شلیک چند گلولۀ ابتدایی میتواند جامعه را فلج و وابسته سازد. در چنین شرایطی است که مقابله و گفتمانسازی ضرورت یافته و برای مواجهه میباید تمامی لایههای جامعه را قدرت بخشید. در اسلام ناب که تسلیم در مقابل معبود را رکن رکین هدایت جامعه دانسته و موفقیت را در گرو تمسک به دین میداند، جایی برای خشونت و تخریب وجود ندارد. اساس پذیرش، اندیشیدن است و انتخاب آگاهانه. آیا توانستهایم آحاد جامعه را بهسمت چنین انتخابی پیش ببریم و آیا توانستهایم الگوهای رفتاری چنین مکتبی را تسری دهیم تا زمانی که عقیدۀ کذبی طرح میشود، آحاد جامعه بتوانند بهسادگی آن را تشخیص دهند؟
مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشتها، مقالات و مصاحبههای منتشرشده در سایت بهعهدۀ نویسنده است و انتشار آنها الزاماً بهمعنای تأیید مطلب یا بیانگر دیدگاههای مؤسسه نیست.