بحرانهای ملی، منطقهای و بینالمللی دارای درجات متفاوتی از شدت و ضعف، گستردگی و نیز عمق هستند. ازاینرو، دلایل بروز بحرانها و عوامل ایجاد آنها نیز متفاوت است. مطالعۀ بحرانها و بررسی شیوههای مدیریتی و تصمیمسازی در خصوص آنها در نظام جهانی پیچیدۀ کنونی از جهات متفاوت حائز اهمیت است. بهواسطۀ حضور تاریخی استعمار در سرزمینهای اسلامی و تقسیمبندیهای مرزی که با ساختار جمعیتی مناطق قرابت نداشته است، بسیاری از کشورهای اسلامی درگیر بحرانهای مرزی گسترده با همسایگان خود هستند. چالشهای مرزی قطر و عربستان سعودی، هند و پاکستان، عراق و کویت و نیز الجزایر و مغرب از جمله این بحرانهاست. روابط بین دو کشور همسایه، الجزایر و مراکش، بهطور سنّتی، با تنش همراه بوده است و طی سالهای اخیر، بهواسطۀ عمیقشدن مشکل صحرای غربی، بار دیگر وارد منازعه شده است. در همین راستا عادیسازی روابط دیپلماتیک بین مراکش و اسرائیل تنشها با الجزایر را تشدید کرده و رباط را به استفاده از مانورهای خارجی برای بیثباتکردن منطقه محکوم کرده است. مراکش الجزایر را ذینفع واقعی در مناقشۀ صحرای غربی میداند که در غیاب حلوفصل نهایی توسط سازمان ملل، بهعنوان سرزمین غیرخودمختار در نظر گرفته میشود. این درگیری از زمان خروج اسپانیا، قدرت استعماری سابق، در سال 1975، مراکش و جداییطلبان جبهۀ پولیساریوِ تحتحمایت الجزایر را درگیر کرده است. رباط که نزدیک به 80 درصد از این قلمروی بیابانی وسیع، غنی از فسفات و با ساحلی سرشار از منابع دریایی (ماهیگیری) را کنترل میکند، طرح خودمختاری پیشنهاد میکند. تمام تلاشها برای حل مناقشه، تاکنون، با شکست مواجه شده است. در 24اوت، الجزایر روابط دوجانبۀ حداقلی خود را با مراکش قطع و اعلام کرد این بهدلیل اقدامات خصمانۀ پادشاهی است و آن را متهم به دستداشتن در آتشسوزیهایی کرد که در اوایل همان ماه، منطقۀ کابیلیا را درنوردید. تشدید تنش بین دو کشور، عدم اطمینان منطقهای را در کانون توجه قرار داده و ممکن است پایان همکاری محدود آنها در بخش انرژی را رقم بزند.
الجزایر ملاک تعیین مرزها را زمانی میدانست که فرانسه خاک الجزایر را ترک کرد و اعتقاد داشت چارچوب مرزهای دو کشور همین است؛ اما مغرب بر این باور بود که برای ترسیم مرزها باید به دوران پیش از ورود استعمارگران فرانسوی بازگشت و به همین دلیل، دو منطقۀ «تندوف» و «بشار» را که اکنون جزو خاک الجزایر است، بخشی از خاک خود میداند. در این راستا، تأکید ملیگرایان مراکش بر نظریۀ «مراکش کبیر» که داعیۀ حاکمیت بر صحرای غربی، موریتانی و بخش بزرگی از الجزایر را دارد، باعث برداشت تهدید امنیتی از سوی نظام تصمیمگیر الجزایر شده است. این برداشت امنیتی با اقدام اولیۀ مراکش در تجاوز به الجزایر تقویت شده و در نهایت باعث شده است الجزایر برای جلوگیری از تحقق رؤیای مراکش کبیر، دست به حمایت همهجانبه از جبهۀ پولیساریو، بهعنوان کنشگر فعال بزند. در این راستا، الجزایر حتی حاضر شده است بخشی از سرزمین خود، یعنی منطقه تندوف را بهعنوان سرزمین سکونت صحراویها و دولت صحرای غربی در اختیار جبهۀ پولیساریو قرار دهد. مقامهای مغربی، پیوسته، الجزایر را به حمایت از جبهۀ پولیساریو متهم میکنند و میگویند الجزایر باید بهعنوان یکی از طرفهای اثرگذار در مذاکرات حضور داشته باشد. این در حالی است که الجزایر معتقد است از تلاشهای سازمان ملل برای حل مسئلۀ صحرا حمایت میکند و طرف این درگیری نیست. لذا از زمان استقلال، روابط دو کشور بر سر ترسیم قلمروی نفوذ دچار تنش شده است و از آن زمان بهبعد عوامل تسریعکننده و نیابتی در این راستا جهت تشدید وضعیت تنشی به کار گرفته میشوند و هر کنشی از سوی یکی از کشورها، واکنش طرف مقابل را در جهت خنثیسازی یا مخالفت در پی داشته است.
دو کشور سابقۀ طولانی در روابط پرتنش دارند که در پس آن، موضوعات ایدئولوژیک سیاسی، تعیین مرزها و رقابت برای نفوذ منطقهای نهفته است. مراکش و الجزایر پس از استقلال از فرانسه در پاییز 1963، جنگ مرزی کوتاهی داشتند و الجزایر مدتهاست از جبهۀ پولیساریو در مبارزه علیه مراکش برای کنترل صحرای غربی حمایت کرده است. مرز زمینی بین دو کشور بهطور رسمی از سال 1994 بسته شده است و این تصمیمی است که الجزایر بهطور یکجانبه، پس از اتهامات مراکش مبنی بر دستداشتن ارتش الجزایر در حملۀ تروریستی در مراکش در سال 1994 اتخاذ کرد. رهبران مراکش، از جمله پادشاه محمد ششم، بارها خواستار تجدیدنظر در این تصمیم و بازگشایی مرزهای زمینی شدهاند؛ اما رهبران الجزایر همواره آن را رد کردهاند. با این حال، دو کشور موفق شدهاند راههای محدودی برای همکاری در زمینۀ خطلولۀ گازی که الجزایر را از طریق مراکش به اسپانیا و دیگر بازارهای اروپایی منتقل میکند، بیابند؛ اگرچه آیندۀ این ترتیب اقتصادی اکنون در هالهای از ابهام قرار دارد.
با این حال، اکنون تنشها بین الجزایر و مراکش به سطحی رسیده است که در سالهای گذشته دیده نشده است. اگرچه وقوع رویارویی نظامی همهجانبه بسیار بعید است، هر دو دولت حضور نظامی خود را در امتداد مرز افزایش دادهاند. در واقع، بزرگترین چالش برای رهبری نظامی الجزایر این است که چگونه میتوان جمعیت متمرکز درونی را متقاعد کرد که مراکش از چالشهای داخلی اقتصادی، سیاسی و امنیتی، تهدیدی بزرگتر برای رفاه مردم است. بدگمانی ارتش الجزایر و نخبگان حاکم به مراکش عمیق است و به درگیری مرزی دهۀ 1960 و تنشهای ایدئولوژیک دوران جنگ سرد بازمیگردد. ترس الجزایری قدیمی از طرحهای رباط برای «مراکش بزرگ» دیگر واقعبینانه نیست؛ اما با وجود این، دیدگاههای جنگطلبانه دربارۀ مراکش و نگرانیها در مورد برنامههای توسعهطلبانۀ این کشور، در میان مقامات ارشد نظامی الجزایر وجود دارد. بنابراین، جاه طلبیهای فزایندۀ مراکش برای افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی منطقهای خود برای برخی از افراد ارتش الجزایر نگرانکننده است.
رویدادهای اخیر داخلی، منطقهای و جهانی نیز بر این بدگمانی و تنش مداوم بین دو همسایه افزوده است. بهرسمیتشناختن حاکمیت مراکش بر صحرای غربی توسط ایالات متحده، ضربهای به تلاشهای الجزایر برای منزوینگهداشتن مراکش در این موضوع وارد کرد. اگرچه این تنشها بههیچوجه حل نشده است، بهرسمیتشناختن ایالات متحده پیروزی بزرگی برای مراکش است و بنابراین در این بازی، حاصلجمع صفر، باخت برای پولیساریو است. الجزایر نیز بهشدت در برابر همکاریهای فزایندۀ مراکش و رژیم صهیونیستی محتاط است. دو بازیگر روابط خود را بهعنوان بخشی از توافق منعقدشده با دولت ترامپ که بهموجب آن، بهرسمیتشناختن ادعاهای مراکش در مورد صحرای غربی توسط ایالات متحده اعطا شد، عادی کردند. الجزایر همچنان حامی ایدئولوژیک سرسخت آرمان فلسطین است و بهشدت از تصمیم مراکش برای عادیسازی روابط انتقاد کرده است. علاوه بر این، ادعای دخالت مراکش در رسوایی بدافزار پگاسوس به محکومیت و اتهام جاسوسی زدن به مقامات الجزایری و مقامات ارشد ارتش منجر شد. بحثهای لفظی پرحاشیۀ رامتان لامامرا، وزیر امور خارجه الجزایر، با عمر هلال، سفیر مراکش در سازمان ملل، در ماه ژوئیه در خصوص صحرای غربی هم به تنشها دامن زد. در پاسخ به تأیید مجدد لامامرا مبنی بر حمایت الجزایر از خودمختاری، هلال، همان طور که قبلاً بهطور تحریکآمیزی انجام داده بود، از الجزایر خواست همان حمایت را از خودمختاری برای منطقۀ کابیلیایی خود اتخاذ کند.