گذری بر نسبت میان حمایت از اقلیت‌ها و صلح و امنیت در اندیشه سیاسی-حقوقی اسلام

 

«گذری بر نسبت میان حمایت از اقلیت‌ها و صلح و امنیت در اندیشه سیاسی-حقوقی اسلام»

موسی کرمی

کارشناس ارشد حقوق بین الملل

 

 

تردیدی نیست که امروزه پیوندی مستقیم بین رعایت حقوق بشر و حقوق اقلیت‌ها به‌عنوان بخشی از نظام بزرگ حقوق بشر بین‌المللی و حفظ صلح و امنیت، چه در بعد داخلی و چه در ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی، وجود دارد. شالوده اصلی نظام فعلیِ حمایت از اقلیت‌ها در حقوق بین‌الملل کنونی به دوران جامعه ملل و معاهدات صلح بین کشورهای غالب و مغلوب بازمی‌گردد. برپایی نظام حقوق اقلیت‌ها در معاهدات صلح پس از جنگ جهانی اول بیانگر این نکته است که از این سیستم به‌عنوان ابزاری در خدمت صلح در جوامع استفاده‌ شده است. به دیگر سخن، همواره بین صلح و به‌تبع آن امنیت در جوامع و رعایت حقوق اقلیت‌ها رابطه‌ای مستقیم و دوسویه برقرار بوده است.

یکی از اصول بدیهی آموزه‌های اسلامی، اصل «صلح» و «سلم» در روابط فردی و اجتماعی و در قلمروهای گوناگون زندگی است. واژه اسلام در بردارنده معنای سلامت، احساس امنیت و آرامش است و اعلام سلام قبل از هر کلام، از روشن‌ترین آداب دینی است و همه مسلمانان موظف‌اند محیط و فضای درونی امت اسلامی را بر پایه سلم آراسته سازند. به دیگر سخن، گرایش به صلح، تساهل، مدارا، برپایی امنیت و ایجاد آرامش در کنه وجودی و ذات دین اسلام و آموزه‌های اسلامی جای دارد. تأکید بر والایی و کرامت انسان چیزی است که ادیان الهی و ازجمله اسلام را با آرمان‌های حقوق بشر پیوند می‌دهد. حقوق بشر روایت تازه‌ای از حقوق طبیعی است و حقوق طبیعی خود چیزی جز تعبیری دیگر از حقوق فطری یا الهی نیست.

در نظام حقوقی اسلام، تنها گروه‌های اقلیت شناسایی‌شده، اقلیت‌های دینی یا همان پیروان ادیان الهی یهودیت، مسیحیت و زرتشتی‌گری هستند. پیروان این ادیان که به اهل کتاب نیز موسوم‌اند، با انعقاد قرارداد ذمه شایسته عنوان شهروند در قلمرو دولت اسلامی می‌گردند. یکی از اهداف بزرگ انبیای الهی و به ویژه پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص)، پاسداشت کرامت انسانی تمامی ابنای بشر، اعم از مسلمان و غیرمسلمان و برپایی عدالت بوده است. اقلیت‌ها در اندیشه سیاسی اسلام و آراء فقها و مجتهدین اسلامی، از احترام و جایگاه ویژه‌ای برخوردارند و مقوله اقلیت‌ها یکی از جدی‌ترین مسائل دین اسلام از آغاز پیدایش آن است. اسلام و منبع اصلی آن یعنی قرآن کریم، به دلیل احترام خاصی که برای پیامبران الهی قائل است، پیروان واقعی آن‌ها که سر ستیز با جامعه اسلامی نداشته باشند را نیز محترم می‌شمارد و در زیر چتر حمایتی حکومت اسلامی می‌داند. از دیدگاه حقوقی، آیه جزیه (آیه 29 سوره مبارکه توبه) متضمن پیمانی است میان مسلمانان و اهل کتاب و آنچه در این آیه آمده، همان حکم خداوند است. به باور فقهای عالی‌قدر اسلامی، هدف از دریافت جزیه از اهل کتاب نفع مادی نیست، بلکه این بهترین شیوه‌ای است که می‌توان با اهل کتاب پیمان ترک مخاصمه منعقد ساخت و در صلح و آشتی به سر برد. به دیگر سخن، فلسفه وجودی اصلی تشریع عقد ذمه در دین اسلام، همانا ایجاد همزیستی مسالمت‌آمیز میان اقلیت‌های دینی و اکثریت مسلمان در جامعه اسلامی است.

همان‌گونه که یکی از معانی اسلام صلح و یکی از نام‌های خداوند، سلام به معنای صلح است و شعار مسلمانان نسبت به عموم انسان‌ها در هنگام ملاقات با آنان سلام، یعنی اظهار صلح است، هدف و دعوت تمام ادیان الهی و پیامبران، برقراری صلح در همه سطوح جامعه و جهان است. اصل دوستی، اصل برابری، اصل عدالت و اصل رعایت حقوق و آزادی‌های انسانی ازجمله اصولی هستند که انسان‌های مسلمان باید در خصوص اقلیت‌های موجود در جامعه اسلامی رعایت کنند. پس می‌توان گفت که لزوم پایبندی مسلمانان به مفاد عقد ذمه در اسلام در قبال اقلیت ذمی، در ایجاد امنیت و صلح پایدار در جامعه و پایایی حکومت اسلامی نهفته است.

این تفکر از گذشته وجود داشته که علت اولیه هر جنگی، بی‌عدالتی است. در گفتمان اسلام سیاسی-فقاهتی، یکی از دلایل اصلی تشکیل حکومت اسلامی و از اهداف مهمی که چنین حکومتی جهت تحقق آن تلاش می‌کند مقوله عدالت است. اهمیت عدالت در این گفتمان تا به آنجاست که «عدل» یکی از اصول پنج‌گانه دین اسلام به شمار می‌آید. عدالت و امنیت دو مفهوم بنیادین در اندیشه سیاسی اسلام به شمار می‌رود. نبود عدالت در جامعه موجب پیدایش تبعیض، ستم و فساد و فقدان وفاق عمومی می‌شود. جامعه‌ای که از تبعیض و بی‌عدالتی آکنده گردد، از فضیلت وفاق و همبستگی فاصله می‌گیرد و به‌سوی از هم‌پاشیدگی و اضمحلال می‌رود.

از دیدگاه اسلام، خداوند اگرچه آدمیان را در کرامت ذاتی  بشری همسان و در فطرت آدمیت و رتبت انسانی برابر آفریده، در همین حال تعدد السنه و تنوع الوان فرزندان آدم را از نشانه‌های خود معرفی فرموده و تکثر اقوام و ملل را به اراده خویش منتسب ساخته است. در آیه شریفه 22 از سوره مبارکه روم در مورد تنوع و تفاوت‌های افراد چنین فرموده است: «وَ مِن ءَاَیاتِهِ خَلقُ السّماواتِ والأَرضِ وَ اختِلافُ أَلسِنَتِکُم وَ أَلوانِکُم إنَّ فِی ذالِکَ لَأَیاتٍ لِلعَالِمِینَ». چنان که از این آیه شریفه بر می‌آید، خداوند یکتا تفاوت در زبان و رنگ آدمیان را هم‌ردیف با آفرینش آسمان‌ها و زمین، از نشانه‌های خویش دانسته که ارزش آن‌ها بر اندیشمندان پوشیده نیست. این آیه نشان از آن دارد که اسلام  تفاوت‌های موجود بین آفریده‌های الهی را نه‌تنها به‌عنوان یک واقعیت اجتماعی پذیرفته است، بلکه فراتر از آن، آن‌ها را دارای ارزش ذاتی می‌داند که از طریق آن می‌توان به وجود آفریننده‌ای بی‌همتا و حکمت او پی بُرد و در طریق خودشناسی و خداشناسی گام برداشت. آیه شریفه 13 از سوره مبارکه حجرات درباره تکثر و تنوع اقوام و ملل با اشاره به حکمت آن این‌گونه می‌فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَلنَاکُم شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللَّهِ أَتقَیکُم إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ».

این آیه نیز به وجود تفاوت‌های قومی   و قبیله‌ای بین افراد بشری اشاره دارد و از آن به‌عنوان یک واقعیت آفرینش یاد می‌کند؛ لکن در بخش پایانی خود هرگونه برتری‌طلبی و کسب امتیاز بر اساس قبیله و قوم و مرد یا زن بودن را نفی می‌کند و به صراحت بیان می‌دارد که تنها سنجه برتری یکی بر دیگری پروا و تقوای الهی است. افزون بر این، آیه شریفه 118 از سوره مبارکه هود در بیان نشانه بودن تفاوت انسان‌ها و ارزش این گوناگونی، اجتناب ناپذیر بودن آن به مثابه ضرورت حکمت آفرینش و انتساب آن به مشیت الهی بیان می‌دارد: «وَلَو شَآءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَهً وَاحِدَةً وَ لَا یَزَالُونَ مُختَلِفِینَ». بدیهی است اتخاذ چنین دیدگاهی در قبال اقلیت‌ها و مظاهر هویتی آن‌ها، با از میان برداشتن علل و اسباب نارضایتی این گروه‌ها، احتمال بروز درگیری میان جوامع اکثریت و اقلیت را کاهش داده و از به مخاطره افکنده شدن ثبات داخلی و صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی جلوگیری می‌نماید.