هر چند در بین کشورهای آفریقای کشورهای بسیاری مسلمان نیستند، اما در آفریقای شمالی مصر، لیبی، تونس، الجزایر، مراکش و در آفریقای شرقی کشورهایی چون اتیوپی، سومالی، کنیا، تانزانیا و در آفریقای غربی و مرکزی کشورهایی چون سودان، موریتانی، مالی، سنگال، گینه، لیبریا، غنا، نیجریه، کامرون، کنگو و…. همه یا بخشی مهمی از جمعیت آنها مسلمان است. در این بین در گفتگوی زیر به مهمترین کانون های بحرانی مناطق مسلمان در کشورهای مسلمان آفریقایی پرداخته است.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: مهمترین کانون های بحرانی مناطق مسلمان در کشورهای آفریقایی چیست؟
در حال حاضر مهم ترین کانون بحران در منطقه لیبی است. بعد از جریان بیداری اسلامی و در زمانی که نظام دیکتاتوری قذافی فرو پاشید، هنوز پس لرزه های مداخله ناتو در فروپاشی نظام قذافی و مداخله در روند بیداری اسلامی همچنان وجود دارد و مردم لیبی با آن دست و پنجه نرم می کنند. در شرایطی که کوشش های زیادی صورت گرفته است تا این که یک دولت وحدت ملی و دولت آشتی ملی روی کار بیاید، می توان گفت که هنوز اول راه برای جریان نظام سازی هستند. در این بحران ما شاهد انواع تضادها هستیم. تضادهای بین شخصیت های سکولار که خارج از مرزها هستند و طرفداران اندکی دارند و با افراطیون مذهبی تضاد دارند و تضاد بین طرفداران آقای قذافی و صاحب منصبان سابق و عموم مردم، تضاد بین شهرها، تضاد بین دو دولت و دو تشکلی که صورت گرفت که می توان گفت یکی از آن ها از میان رفته است. نقطه بحران خیز بعدی در این منطقه بوکوحرام در نیجریه و کشورهای همسایه آن مثل چاد، کامرون و نیجر صورت گرفته است. این نیز بحرانی جدی است و هنوز حل نشده و سال هاست ادامه دارد و می توان گفت که یک بحران سیاسی- نظامی است و بحرانی است که جنبه فرهنگی نیز دارد و بحرانی همه جانبه است که دولت نیجریه عزمی جدی برای مهار این بحران از خود نشان نداده است البته در کنار این ما شاهد سرکوب شیعیان و رهبر شیعیان هم بوده ایم. جریان آرامی که در شمال نیجریه و در کنار تنش آفرینی های بوکوحرام توانسته جامعه ای آرام و پیشرفته را رهبری کند، ارتش نیجریه با سرکوب این حرکت و زندانی کردن رهبری آن بحرانی جدید را به وجود آورده است.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: در سایر نقاط اسلامی در قاره آفریقا، ما شاهد چه کانون های بحران خیزی هستیم؟
عمدتا بحران ها در قالب حرکت های سیاسی که با حکومت و بعد با استعمار تضاد دارند، می باشد. یعنی ماهیت این حرکت های اسلامی و جوامع مسلمانی که تحرکی از خود نشان داده اند، در واقع کوشش برای ایجاد ساختارهای سیاسی و بعد از آن تبدیل شدن به حکومت است. بحران های آفریقا به دلیل عقب ماندگی اکثر کشورهای آفریقایی ، بحران های اقتصادی و اجتماعی است. در شمال آفریقا بحران ایدز بسیار کمتر از کشورهای جنوب آفریقا است. بحران های اجتماعی در کشورهای جنوب آفریقا ناشی از نبود مذهب است. در شمال آفریقا نیز ما شاهد چنین بحران هایی مانند بحران های فروپاشی خانواده نیستیم. بحران ایدز، بحران کم سوادی و بی سوادی و بت پرستی را نداریم. برخوردهای قومیتی را در کشورهای اسلامی نداریم. کشورهای اسلامی به برکت اسلام توانسته اند از بعضی از بحران هایی در عموم کشورهای آفریقایی غیر مسلمان وجود دارد، نجات پیدا کنند. اما بحران هایی مثل دیکتاتوری های متکی به غرب، بحران عقب ماندگی های ناشی از مداخلات غرب، بحران های مربوط به جوامع اولیه جهان سومی که به پایتخت های پر جمعیت مهاجرت کردند که پایتخت های پر جمعیت بسیار پر مسئله ای هستند که نتوانستند این مشکلات را حل کنند. بحران آموزشی، بحران اجتماعی ناشی از برخورد نسل ها در کشورهای شمال آفریقا نسل های جدید با سواد و نسل های قدیمی بی سواد طبیعتا تضادهایی را ایجاد می کند. اما بحران های اصلی بیشتر به بحران های بزرگ در قالب بحران های برخورد عموم مردم به دیکتاتوری هایی بر میگردد که مورد اتکای غرب هستند و سعی می کنند که سرکوب کنند. در حال حاضر نیز به نوعی حضور آمریکایی ها و حضور غرب در آفریقا به این مسئله دامن زده شده است. آمریکایی ها از حدود شش سال پیش به طور جدی در آفریقا فعالیت می کنند و در ظاهر صحبت از همکاری های سیاسی و اقتصادی است و در واقع اهرم میلیتاریسم را آمریکا برای سرکوب به دست گرفته است و چون نتوانسته اند از طریق اهرم فرهنگی و اهرم اقتصادی بر کشورهای مسلمان تسلط پیدا کنند.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: در وضعیت کنونی این بحران ها چه ریشه هایی دارد؟
ریشه های داخلی این بحران ها کمتر است، در جهان اسلام نبود مراکز فرهنگی، سرکوب شدن آن ها و نبود ارتباطات بین مردم و مراکز اسلامی و در واقع از میان رفتن شبکه های مذهبی سنتی (که قبلا آموزش مردم را از نظر مذهبی به عهده داشتند) سبب شده است که جوامع به صورت مهاجرانی بی هویت در کنار شهرها ظاهر شوند. افرادی که از قبیله خود دور شده اند و مذهب در آن ها کمرنگ شده است. لذا در رفتارهای اجتماعی خود هیچ هویت و خط مشی ای که جنبه ملی داشته باشد، ندارند. لذا ناسیونالیسم در شمال آفریقا نسبت به آنچه در حال حاضر به عنوان پان عربیسم یا در قالب اهمیت دادن به وطن، چنین چیزی برای دفاع کشورها در مقابل کمرنگ شده و باعث می شود که نتوانند به انگیزه های ملی و انگیزه های وطنی اتکا کنند.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: اگر نگاهی به وضعیت کنونی داشته باشیم، چه عوامل دیگری بر کانون ها و مناطق بحران خیز در کشورهای مسلمان آفریقا موثر است؟
برخی مسائل بحران خیز در آفریقا به جریان های بین المللی برمی گردد. مستعمرات انگلیسی و مستعمرات فرانسوی در آفریقا وجود دارد. این بندهای استعماری هنوز قطع نشده است. انگلستان در مستعمراتی اسلامی خط مشی ای کلی و راهبردی را دنبال می کند که به صورت یک جریان قوی همه جریان های دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد. مثلا در شرق آفریقا، انگلستان از جریان چپ و سکولار دفاع می کند. چون احساس می کند اگر حکومت مذهبی- اسلامی روی کار بیاید، تبدیل به یک حکومت ملی می شود و پایه های آن مستحکم می گردد. اما فرانسوی ها سعی می کنند بندهای اقتصادی و اهرم نظامی را تقویت کنند، لذا معولا اهرم نظامی و سرلشکرها وابسته به فرانسه هستند. لذا تلاشی که کشورهای اسلامی به سوی پیشرفت می کنند با یک کودتای نظامی و با یک حرکت نظامی خنثی می شود.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: چه عواملی در بحران خیزی یا عدم وجود مناطق بحران خیز در کشورهای آفریقایی در آینده موثر است؟
یکی از مسائل مهم در حال حاضر رسانه ها هستند. رسانه ها در آفریقا نقش بسیار زیادی در آفریقا پیدا کرده اند و به عنوان یک اهرم جدید وارد شده اند و اجتماعات را به سمت و سویی جدید حرکت می دهند و جریان های جدیدی را به وجود می آورند. دوم جریان پوشش غرب است، غربی ها در تلاش هستند تا در کشورهای مسلمان شمال آفریقا فضاسازی و نفرتی را علیه اسلام از طریق گروه های تکفیری ایجاد کند تا برای حکومت های لیبرال آمادگی ایجاد شود. می توان گفت که بیشتر کشورهای شمال آفریقا در آستانه آمادگی برای دور شدن از حرکت های اسلامی به سمت لیبرالیسم و سکولاریسم هستند و نوعی از حکومت های سکولاری (که هیچ خط مشی ای به جز رفاه نسبی ندارند) و در واقع می توان گفت که نوعی مذهب زدایی جدی از طریق بوکوحرام، داعش و شعارهای تبلیغاتی تروریستی در شمال آفریقا دنبال می شود و اهرم های نظامی هم به آن کمک می کنند تا آفریقا را به سمت نوعی سکولاریسم جدید ببرند. نوع جدیدی از کمونیسم در آفریقا در حال شکل گیری است. یعنی اگر در گذشته کمونیسم منادی بی دینی و سکولار بود، امروز دنیای غرب خود به عنوان منادی بی دینی و سکولار برای جلوگیری از حکومت های دینی در کشورهای آفریقایی در حال فعالیت است.