نیروی نظامی مشترک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس با ادغام ارتشهای این کشورها به اضافه چند کشور هر چند در گذشته تا حدی مطرح بوده است اما اکنون این امر مورد نظر بیشتری قرار گرفته است. در اين بين با توجه به طرح دوباره این مساله براي بررسي بسترها و زمينه هاي شكل گيري همکاری نظامی شورای همکاری خلیج فارس گفتگويي با دکتر محمد جعفر آجرلو كارشناس مسائل استراتژیک داشته ايم:
سابقه همکاری نظامی شورای همکاری خلیج فارس چگونه بوده است؟
درباره ی سابقه ی همکاری هایی نظامی شورای همکاری خلیج فارس که امروزه از آن به عنوان ناتوی فرهنگی نام می برند حداقل به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر می گردد که متعاقب آغاز جنگ تحمیلی یعنی در سال 1981 شورای همکاری خلیج فارس اعلام موجودیت می کند. گرچه در آغاز شورای همکاری خلیج فارس به عنوان یک سازمان اقتصادی مطرح می شود ولی در طی جلسات سران شورا فعالیت نظامی در حاشیه ی این جلسات مطرح می شود و قرار می شود که اتحادیه نظامی از اعضا شورا تشکیل شود و به نوعی نیروهای نظامی خود رابه حدی ارتقا دهند تا توان مقابله با تهدیدات نظام جمهوری اسلامی ایران را داشته باشد. گرچه این فعالیت ها صورت گرفت اما اینان نتوانسند کارمدی لازم در هماهنگی و به کار گیری نیروهای نظامی خود در یک راستا به سرانجام رسانند.
همکاری هایی نظامی- امنیتی در بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس چگونه بوده است؟
اگر مقداری عقب تر بر گردیم، بعد از اشغال کویت توسط عراق زمزمه هایی از تشکیل یک نیروی نظامی که ریشه ی عربی و درون مایه ی عربی داشته باشد مطرح شد و کشورهایی مطرح شد که کشورهای همکاری خلیج فارس را در این امر یاری دهند. در این جا دو طرح تحت عنوان: شش به اضافه یک و شش به اضافه دو. مطرح می شود. یکی شش کشور حاشیه ی خلیج فارس به اضافه ی مصر و طرح دوم ، دو کشور مصر و سوریه به اضافه ی شورای همکاری خلیج فارس که اصطلاحا می شود شش به اضافه دو. این مسائل هم به واسطه ی کشورهایی که در نظر گرفته بودند که تقویت کننده ی کشورهای خلیج فارس همچون پایگاه جغرافیایی و منطقه ای ایجاد شود و عملا جزو این منطقه حساب نمی شدند، نتوانستند کارامدی خود را در این زمینه به اثبات رسانند و این طرح عملا عقیم ماند و این کشورها نتوانستند به هدف خود نائل شوند.
در سال های گذشته علل توجه دوباره کشورها به این مسئله چیست؟
علل توجه دوباره کشورها عمدتا به هم خوردن توازن نیروها در منطقه مربوط می شود. وقتی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و متعاقب آن با فروپاشی نظام بعثی در عراق مواجه می شویم. عملا این توازن قوایی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شکل گرفته بود با پیروزی انقلاب اسلامی ایران؛ این توازن قوا تغییر جهت می دهد. با فروپاشی نظام بعثی عراق ایران به عنوان یک تازه میدان، عرصه ی امنیت خلیج فارس مطرح شود. حوادثی که حول و حوش منطقه اتفاق می افتد مثل به قدرت رسیدن شیعیان در عراق که تقریبا متحد طبیعی ایران در منطقه می شوند و همگرایی دولت سوریه که از زمان گذشته حتی از زمان جنگ تحمیلی حامی ایران بوده است؛ عدم موفقیت طرح هایی که جبهه ی مقاومت را ساقط کند؛ مسائلی هستند که باعث شد کشورهای حوزه ی خلیج فارس به دلیل ترس از به خطر افتادن منافع خود این اتحاد را مطرح کند، البته بیشتر از جانب مسائل داخلی خود هراسان هستند تا از تهدیدی که ایران برای آن ها به وجود بیاورد. یعنی ایران بارها اعلام کرده که گسترش فعالیت های نظامی ما جنبه ی تدافعی دارد و هیچ ضرری متوجه همسایگانمان نخواهد بود.
نگاه بازیگران عمده ی عربی به این همکاری نظامی چیست؟
امروزه یک دولت قدرتمند عربی که بخواهد سررشته ی این فعالیت ها را در دست بگیرد و در منطقه به عنوان برادر بزرگتر کشورهای همکاری خلیج فارس خود را مطرح کند نداریم. کشورهای قدرتمند عربی هریک امروزه درگیر مسائل خود هستند. نمونه ی آن عراق هست که بعد از فروپاشی نظام بعثی گریبانگیر مشکلات خود هست. سوریه که دارای ارتشی قوی بود امروزه درگیر مسائل داخلی خود هست. ضمن اینکه این دو کشور امروز متحد طبیعی ایران شده اند. مصر در طی بعد از انقلاب ژانویه و عملا ساقط شدن دولت مرسی؛ و روی کار امدن دولت السیسی درگیر مسائل داخلی هست که عملا نشان می دهد کشورهای عربی شاخصی که بتواند این ناتوی عربی را پشتیبانی کند در سطح عرب و منطقه وجود ندارد. تنها کشوری که محور این شکل گیری این اتحادیه فرضی می باشد عربستان است. عربستان هم دارای یک سابقه ی طولانی است گرچه از نظر تسلیحات نظامی بالایی داشته، اما مهارت به کارگیری این تسلیحات و مهم تر از همه مدیریت بحران، که می بایست صورت بگیرد که در موارد مقتضی عکس العمل مقتضی را نشان دهند ندارد. همچنین به دلیل اختلافاتی که در سطح کشورهای همکاری خلیج فارس وجود دارد این امر بعید به نظر می رسد. به نوعی این کشورها توسط خود عربستان هم تهدید می شوند چرا که عربستان به عنوان قدرتمندترین کشور حوزه ی خلیج فارس دست برتر را دارا می باشد و این کشورها همواره نگران تمامیت ارضی خود هستند که توسط عربستان به خطر نیفتد. الان چیزی عوض نشده است که بتوان گفت این اتحاد یا طرح شش به اضافه یک یا شش به اضافه ی دو شکل بگیرد. تاکنون این کشورها توانسته باشند به توانمندی دست پیدا کرده باشند که در مقابل جمهوری اسلامی ایران و تهدیداتی که در مقابلشان وجود دارد ایستادگی کنند.
با توجه به وضعیت کنونی، آینده ی همکاری نظامی به چه سمت و سویی سوق پیدامی کند؟
به نظر می رسد حرکتی که توسط این کشورها شروع شده با دو منظور صورت می گیرد که مهم ترین آن ها برخورد با تهدیداتی است که از جانب مسائل داخلی، متوجه نظام های سیاسی آن ها هست. ما هم اکنون شاهد تحولات داخلی عربستان هستیم که بعد از بیداری اسلامی، جنبش هایی داخل این کشور صورت گرفته. حرکتهایی در بحرین صورت گرفته که توسط همان نیروهای سپرجزیره که مربوط به همین شورای همکاری خلیج فارس است سرکوب شده است. امروز هم صحبت هایی هست که پادشاه بحرین ممکن است کناره گیری کند و جای خود را به فرزند بدهد. این ها مسائلی هست که گریبانگیر این کشورها به خصوص عربستان و بحرین است. این مسائل بیانگر این است که اینان نیرویی داشته باشند که در مواقع لزوم بتوانداعتراضات داخلی این ها را سرکوب کند. در وهله ی دوم که گویا در اولویت دوم قرار دارد. مذاکرات هسته ای که بین ایران و پنج به اضافه ی یک انجام می شود. یعنی علی رغم اینکه ما در این زمان به یک نتیجه ی قطعی دست نیافتیم پیش بینی می شود که احتمال دستیابی به یک توافق جامع فراهم شود. لذا بحرحال دستیابی به یک توافق جامع می تواند موقعیت جمهوری اسلامی ایران را در منطقه ارتقا دهد. ارتقا توانمندی جمهوری اسلامی در عرصه ی بین المللی برای این کشورها ناخوشایند است و نمی توانند پیروزی و ارتقا جمهوری اسلامی ایران در منطقه را تحمل کنند. از این جهت که برای خود یک اطمینان خاطر فرضی را به وجود آورند؛ اقداماتی را در راستای یک اتحاد نظامی در سر می پروانند. این که این کشورها بتوانند به اختلافات خود فائق آیند وبتوانند یک نیروی متحدی تشکیل دهند حداقل این است که در کوتاه مدت امکان ندارد به دلیل اختلافات درونی که بین نظام های پاداشاهی موجود در منطقه وجود دارد. نیروی قوی که در خارج از منطقه به آن ها یاری برساند نیز وجود ندارد.