پیروزی حزب الله در انتخابات چه معنایی برای لبنان دارد؟
نویسنده: حنین غدار/ موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام
اردیبهشت ماه امسال، سال انتخاباتهای سرنوشتساز برای دو کشور مهم خاورمیانه یعنی لبنان و عراق که به میدان رقابتهای درون منطقهای و نفوذ فرامنطقهای تبدیل شدند، است. هفته گذشته انتخابات پارلمانی لبنان با پیروزی چشمگیر حزب الله و متحدان آن به پایان رسید. بیروت سالهای پرتلاطمی را پشت سر گذاشته که حتی در برهههایی اگر درایت و خویشتنداری رهبران سیاسی آن نبود، میتوانست یک منازعه طولانی دیگری را برای این کشور و منطقه رقم بزند. پیروزی اخیر حزب الله در لبنان را باید دومین پیروزی سیاسی (بعد از حل و فصل بحران استعفای سعد حریری از خاک عربستان) در چند ماه گذشته برای این گروه بدانیم؛ پیروزیای که خوشایند مخالفان داخلی و خارجی آن نیامده است. «حنین غدار» تحلیلگران مسائل لبنان است که مواضع ضد 8 مارسی او را به خوبی میتوان از نوشتههایش برای موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک ملاحظه کرد. یادداشت زیر ترجمه تحلیل این نویسنده از چرایی پیروزی حزب الله در انتخابات پارلمانی لبنان است. بدیهی است ترجمه و انتشار این یادداشت الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاههای موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام نیست. متن کامل ترجمه را در زیر میخوانید:
حزب الله و متحدان سیاسی آن در اولین انتخابات پارلمانی لبنان بعد از 9 سال، بیش از نیمی از کرسیها را به دست آوردند. تعداد کرسیهای خود حزب الله چندان تغییر نکرده (13 کرسی از مجموع 128) [اما] کرسیهای جنبش امل، جنبش مستقل میهنی آزاد، و دیگران متحدان آن به این معنا است که حزب الله نقش بیشتری در دولت آینده ایفا خواهد کرد. رهبری ائتلافی که دارای اکثریت ساده در پارلمان است، این گروه را به لحاظ سیاسی بهبود میبخشد و شانس مشروع کردن سلاحش بدون چالش قابل ملاحظهای را تقویت میکند.
بازگشت حکومت اسد به لبنان
زمانی که بشار اسد سربازانش را در 2005 از لبنان خارج کرد، چندین بازیگر برجسته در ساختار سیاسی و امنیتی تحت سلطه سوریه، حیات سیاسی لبنان را ترک کردند. با این حال پیروزی انتخاباتی حزب الله فرصت بازگشت به این صحنه را برای آنان فراهم کرد. تقریبا پنج شخصیتی که در حدود دو دهه اشغال سوریه در قدرت بودند، از جمله جمیل السید (ژنرال بازنشسته شیعه و رئیس سابق اطلاعاتی)، در پارلمان جدید کرسی به دست آوردند. همچنین فیصل کرمی، پسر نخست وزیر سابق حامی سوریه یعنی عمر کرمی، هم برای اولینبار برنده یک کرسی شده است. این شخصیتها بدون تردید از روابطشان با حکومت اسد برای تقویت بیشتر حزب الله استفاده میکنند. آنها همچنین تلاش میکنند نهادهای دولتی لبنان را به نهادهای دولتی سوریه درباره مسائل اصلی نظیر آوارگان و امنیت، نزدیک کنند.
مشارکت پایین
در مقایسه با مشارکتکننده 54 درصدی در 2009، فقط 49.2 درصد از 3.6 میلیون واجد شرایط پای صندوقهای رای رفتند. مشارکت پایین تا حدی محصول قانون انتخاباتی جدید پیچیدهای است که از شهروندان میخواهد تا در زمان ائتلافهای انتخاباتی جدید و بعضا عجیب، به کل فهرستهای حزب رای بدهند. برای مثال در برخی مناطق، سنیها مجبور شدند اگر میخواهند سعد حریری (رهبر سنیها) یک دور دیگر نخست وزیر شود، به جنبش مستقل میهنی آزاد- یک حزب مسیحی و رقیب سنتی انتخاباتی- هم رای بدهند چرا که نام جنبش مستقبل حریری با جنبش مستقل میهنی آزاد روی یک برگه رای بود.
به علاوه به نظر نمیرسد بسیاری از رایدهندگان باور داشتند که انتخابات به تغییری مثبت منجر شود. در گذشته ائتلاف «14 مارس» تحت رهبری حریری، رویکردی حامی غرب و ضد حزب الله ارائه کرده اما این بلوک اغلب در نهایت با دشمنانش مصالحه و وضع موجود را حفظ کرده است. این شاید به توضیح این کمک کند چرا حزب حریری بزرگترین شکست انتخاباتی را متحمل شد که به موجب آن یک سوم کرسیهای خود را از دست داد و در نهایت 21 کرسی در اختیار گرفت. سنیهای تحت حمایت حزب الله به خصوص در بیروت، طرابلس و صیدون خیلی بهتر عمل کردند و ده کرسی از 27 کرسی اختصاص یافته به سنیها را حفظ نمودند. به همین ترتیب سنیهای طرابلس، اشرف ریفی (عضو سنی و رکگوی جدا شده از حزب الله را که در انتخابات شهرداری 2017 پیروز شده بود، را رد کردند. مجموع نتایج نشان میدهد که جامعه سنی به خاطر رهبری ضعیف و مانور ماهرانه سیاسی حزب الله عمیقا از هم گسیخته است.
در نهایت، این تحول میتواند بزرگترین پیروزی حزب الله را ثابت کند. پوشیده نیست که این گروه، از اهل سنت در گردانهای مقاومتی به استخدام درآورده است. در حالیکه شانس سیاسی و مالی حریری کاهش یافته، بسیاری از سنیهای لبنان با این شاخه نظامی به عنوان یک منبع درآمدی جایگزین، متحد شدند. ظاهرا حزب الله از رشد نفوذ منطقهای ایران هم بهرهمند شده است.
بسیج شیعیان
حزب الله و امل موفق شدند با شکست برجستهترین مخالفان خود در جنوب و منطقه بعلبک- هرمل، 26 کرسی از 27 کرسی اختصاص یافته به شیعیان را به دست آورند. با این وجود مشارکت پایین نشان میدهد که بسیاری از شیعیان هم در خانههایشان ماندند- که با توجه به نارضایتی فزاینده از جنگ هزینهبر حزب الله در سوریه تعجب آور نیست. هیچ ائتلاف متحدی ضد حزب الله با یک پیام آشکار که شیعیان ناراضی را بسیج کند، ظاهر نشد. نامزدهای مخالف در جنوب بر پیامهای سیاسی سنی متمرکز بودند در حالیکه نامزدهای منطقه بقاع بر مسائل توسعه متمرکز بودند؛ هیچ کدام از آنها جسارت نکردند برنامه «مقاومت» حزب الله را مورد انتقاد قرار دهند.
بدتر آنکه هیچ کدام از این رقیبان، یک جایگزین اقتصادی و اجتماعی جدی برای حزب الله ارائه نکردند. این یک فرصت از دست رفته بزرگ بود چرا که عملیاتهای نظامی این گروه در منطقه، برخی منابعی که معمولا به خدمات اجتماعی و پروژههای اقتصادی برای جامعه شیعه اختصاص مییافت را بلعیده است. هرچند احتمالا مهمترین عامل پیروزی حزب الله، لفاظیهای فرقهای روبه رشد بوده است. گرچه بسیاری از شیعیان، عملکرد خارجی این گروه در سالهای گذشته را مورد انتقاد قرار دادند اما این مخالفان زمانیکه ائتلاف اسد به سلسله پیروزیهای مهمی در سوریه دست یافت و با تشدید تاکید بر هویت شیعی در سراسر منطقه، کمتر ابراز نظر کردند. با فروکش کردن جنگ در سوریه، حزب الله دوباره به عنوان حافظ شیعیان ظاهر شد.
پیامدهای سیاسی داخلی
با وجود کاهش تعداد کرسیها اما حزب حریری کماکان بزرگترین بلوک سنی در پارلمان را نمایندگی میکند، بنابراین هنوز ممکن است اگر از طریق ائتلاف سازی، اکثریت را حفظ کند دوباره به عنوان نخست وزیر انتخاب شود. این امر با توجه به روابط ظاهرا عالی وی با جنبش مستقل میهنی آزاد و قولهایی که ظاهرا از نبی بری، رهبر امل، و دیگر متحدان حزب الله گرفته، محتمل است.
سوال اصلی این است آیا او میتواند یک دولت به لحاظ سیاسی متوازن ایجاد کند که میخواهد و میتواند امتیازات حزب الله را محدود کند؟ با سهم کمتر از کرسیها و بدون متحد شدن مخالفان، حریری این دوره یک نخست وزیر ضعیفتر خواهد بود. حزب مسیحی «نیروهای لبنان» تنها گروهی است که موفق شده در حالیکه لحن ضد حزب اللهی خود را حفظ کند، کرسیهای خود را (از 8 به 15) افزایش دهد اما حریری، سمیر جعجع- رهبر این حزب – را با متهم کردن به حمایت از شکست استعفایی که سال گذشته توسط عربستان رهبری شد، از خود دور کرد.
در حال حاضر به نظر میرسد حریری بیشتر مایل است ائتلاف خود با جبران باسیل- داماد میشل عون- از جنبش میهنی مستقل را تقویت کند. برخی در واشنگتن معتقدند این گروهبندی مفید خواهد بود که یک بلوک پارلمانی و جنبش سیاسی جدیدی را ایجاد میکند که میتواند حزب الله را به چالش بکشاند. هرچند این بعید به نظر میرسد چرا که عون و رهبران جنبش مستقل میهنی آزاد همواره از زمانی که او در 2016 رئیس جمهور شد به حزب الله وفادار بودند.
رهبر حزب الله سید حسن نصرالله در هفتم می، انتخابات را «یک پیروزی بزرگ معنوی و سیاسی برای گزینه مقاومت که از کشور محافظت میکند» خواند. او اضافه کرد که این گروه به نمایندگی بیشتر در پارلمان برای «تضمین امنیت مقاومت» و دست یافتن به «برنامه انتخاباتی» خود نیاز داشت. هرچند حزب الله اکثریت دوم سوم مورد نیاز برای دستکاری ستونهای قانون اساسی مثل تقسیم قدرت فرقهای را به دست نیاورد اما اکثریت ساده به آن اجازه میدهد تا تصمیمات مهم دیگر درباره انتصابات امنیتی و تشکیل دولت را اتخاذ کند.
حزب الله صرفا به خاطر شراکت با متحدانی که هرگز به خاطر نزدیکی با گروهی که تروریستی تعیین شده و «شاخه» سیاسی آن تنبیه نشدند، توانسته به این موقعیت قدرت سیاسی دست یابد. در واقع، جامعه بینالملل به این متحدان جایزه هم داده است- عون با حمایت اروپا و واشنگتن رئیس جمهور شد، و قانون انتخاباتی که این نتایج ضعیف را تسهیل کرد، بدون فشار بینالمللی وضع شد. برای کاهش آسیب در هفتههای آتی و کمک به مهار صعود حزب الله، جامعه بینالملل باید تلاش کند تا موازنه سیاسی را در لبنان را تقویت کند. ائتلاف 14 مارس مرده و به نظر میآید تسلیم مصالحههای بعدی میشود، اما هنوز کانالهای مخالف دیگری وجود دارد که بتوانند تقویت شوند، به شرطی که یک جایگزین اقتصادی و اجتماعی واقعی به مردم لبنان از جمله شیعیان ارائه کنند.
به طور همزمان بازیگران خارجی باید به متحدان سیاسی حزب الله در داخل، هزینه تحمیل کنند. این گروه دیگر نیازی ندارد برای اعمال برنامهاش در داخل از سلاح خود استفاده کند؛ در عوض میتواند برای اتخاذ تصمیمات دلخواه به متحدانش درون نهادهای دولتی تکیه کند. این متحدان، از جمله بری و عون، باید تحت فشار قرار بگیرند به خصوص اگر به حزب الله و ایران اجازه بدهند تا کاری که میخواهند را در لبنان انجام دهند. باید با آنها هم در صورتیکه به عنوان توانمندکنندههای واحدهایی که به صورت بینالمللی تروریستی خوانده شدند، عمل کنند، به همان صورت [یعنی به صورت یک واحد تروریستی] رفتار شود.