جنبش های نوین در جهان اسلام دارای ویژگی ها و مشخصاتی باتوجه به محل بروز و ظهور دارند. در این راستا برای بررسی بیشتر این ویژگی ها گفتگویی با دکتر مهدی مطهرنیا داشته ایم:
گروه ها و ویژگی های لایه های اجتماعی هدف جنبش اسلامی جدید چه تغییراتی به خود در جهان اسلام گرفته است؟
مخاطب لایه های گروه های مختلفی که به تحرکات جدید در جهان اسلام می اندیشند؛ تفاوت دارند، رویکردهای رادیکالیستی تلاش دارند از طبقه پایین جامعه غربالگیری بکنند و رویکردهای پوپولیستی، میلیتاریستی و خشونت محورانه خود را در قالب مقاومت، آخرت گرایی، موعود گرایی و عدالت خواهی شکل ببخشد. الگوی عملیاتی آنها در ارتباط با سلسله مراتب قدرت الگوی نمادین قدرت است و در پی ایجاد زمینه های خلیفه گرایی مدرن هستند، همان گونه که در داعش می بینیم. در این الگوی نمادین قدرت، در سلسله مراتب قدرت آنچه که اهمیت دارد قداست سلسله مراتبی و اجزای قدرت است. به گونه ای که هر جزء قدرت نسبت به زیر دست خود از قداستی برخودار است که می تواند بالاتر از قانون و شرع، حکومت خود را در قداست حاکمیت خویش بر پایین دستان خویش حاکم بکنند و دستورات خود را صادر بکند. این اگرچه در کوتاه مدت در حرکت کنونی می تواند ایجاد قدرت و توان بکند ولی به سرعت در درون خود زمینه های سقوطش را فراهم میکند. چون جوامع مدرن کنونی دیگر سلسله مراتب نمادین قدرت، فاقد چارچوب قوانین پذیرفته شده یا شریعت مطلوب مخاطبان را نمی توان برتابد و در اولین لحظه ای که در آن شکاف ایجاد بشود این سلسله مراتب قدرت فرو می پاشد و همانهای که بر مرکزیت قدرت تعظیم می کردند از آن جدا شده و بالاترین ضربه را می زنند. لذا در حرکت جدید در این سو، ما شاهد ایجاد یک فضای مثبت در تبدیل گزاره های رفتاری و الگوهای هستیم که از منظر رفتاری مورد توجه هست. مقاومت امروز در جبهه دوم که برایتان بیان کردم در عقلانیت و اعتدال تعریف می شود.
آخرت گرایی در توجه به دنیای کنونی برای ساخت عقبی مورد توجه است و تمام تلاش خود را برای ساختن زندگی دنیوی و رسیدن به آسایش و آرامش در این دنیا بسیج می کند. در کنار آن موعود گرایی، یک موعودگرایی منفعلانه نیست، بلکه فعال است. به هیچ وجه خود را از متن به حاشیه نمی کشد. رای شان عقل گرا و از سوی دیگر با پذیرش درواقع، مشخصه های زندگی مدرن تلاش دارد که موعود گرایی را با فلسفه تلاش فعالانه و نه انفعالانه دنبال بکند.
این گروه های که مورد هدف این جنبشهای جدید هستند، در شرایط کنونی چه گروه ها و طبقاتی هستند؟
و عدالت گرایی را مبتنی بر آزادی طلبی بکند. لذا طبقه جنبش اجتماعی مدرن کنونی که به آن اشاره می کنم یعنی گروه دوم، طبقه متوسط جامعه است و تلاش می کند طبقات پایین جامعه را در واقع کم و بیش فشرده بکند، و از طبقات پایین جامعه بکاهد و آنها را طبقه پایین جامعه به طبقه متوسط منتقل بکند. و از طرفی دگیر باید تلاش خود را معطوب به این بکند که به دولت کوچک بیاندیشد و در مسیر ایجاد یک جامعه فربه حرکت بکند. طبقه متوسط جامعه به عقیده من، طبقۀ رویکرد دوم یا رهیافت دوم جنبش اجتماعی مدرن در جهان اسلام است.
زنان و جوانان در جنبش های اخیر جهان اسلام چه نقشی دارند؟
یکی از ویژگی های جنبشهای مدرن، تکیه بر اقشار گوناگون جامعه بدون در نظر داشت یک طبقه ی آوانگارد(؟) است. به عبارتی دیگر در جنبشهای مدرن از همۀ طبقات حضور دارند. انرژی نهفته در میان جوانان و همچنین زنانی که به هر تقدیر در جوامع سنتی خود را در حاشیه می دیدند و در وضعیت مدرن فضایی را برای ابراز وجود خود پیدا می کنند بیشتر است وبه طور طبیعی آنها در مرکزیت تحرک جنبشهای اجتماعی مدرن قرار می گیرند. و اتفاقا مشاهده می کنیم که جوانان طبقه متوسط و زنان طبقه متوسط بیشتر دراین زمینه فعال هستند.
اگر بخواهیم به کشورهای که مورد هدف این جنبش های اجتماعی در جهان اسلام هستند توجه بکنیم و نگاهی تقسیم بندی شده داشته باشیم این جنبشها اصولا در چه کشورهای بروز و نمود بیشتری داشته اند؟
در جهان اسلام چند منطقه جغرافیایی وجود دارد که این مناطق، مناطق کلیدی و مفصلهای اندام واره ای جهان اسلام هستند. ایران، ترکیه، مصر و عربستان اصلی ترین نقاط کلیدی در این زمینه هستند. و لذا باید بگویم در این وضعیت این مناطق جغرافیایی جنبش خیز تر از مکانهای دیگر بوده اند.
در بقیه کشورها این جنبشها چه نقشی داشته اند؟
در کشورهای دیگر اساسا انعکاس تحرکات موجود در این کشورها را می بینیم. امروز سه الگوی اساسی تحرک و جنبش در کشورهای اسلامی را در ایران، ترکیه و عربستان می بینیم. ریاض مدل سنتی تحرک را سعی می کند در جهت جنبشهای اجتماعی بیان بدارد. در همین حال ترکیه تلاش دارد خود را یک اسلام مدرن پیوسته به جهان فرا منطقه ی و در چارچوب تعریف اسلام میانه رو با ادبیات سیاسی فرا منطقه ی نشان دهد و ایران تلاش دارد یک اسلام معتدل بومی شده با رویکرد انقلابی و مقاومت محورانه در برابر سلطه ی کشورهای فرامنطقه ی از خود نشان بدهد. لذا این سه جغرافیا با این سه مدل تلاش های خود را معطوف داشته اند.
این جنبشهای جدید جهان اسلام تا چه حدی توانسته اند به نیازهای درونی جامعه پاسخ بدهند؟ آنها بیشترتوانسته اند با محیط فرهنگی و تمدنی قبل عجین باشند.
در این زمینه با توجه به تعاریفی که در پایان پرسش قبلی گفته شد. ترکیه توانسته است پیوندی عمیقتری با فرامنطقه از خود نشان بدهد. در حالی که دارای فراز و نشیبهای متفاوتی هم بوده است. گرایش اقتدارگرایانه اردوغان در این مقوله تا حدودی چالش جدی در برابر الگوی ترکیه در حال حاضر و در آینده خواهد بود.
اما ایران در رتبه بعدی در ارتباط با پرسش شما تاکید میکنم در ارتباط با پرسش شما قرار می گیرد. چرا که ایران اساسا تلاش می کند تحرک انقلابی خود را یونیک و ویژه و بدون در نظر داشتن تغییر و تحولات موجود در غرب نشان دهد.
گام بسیار دورتر عربستان است. عربستان به هیچ وجه نمی خواهد بپذیرد که دنیای کنونی پر از تغییر و تحولات است و باید خود را به این تغییر و تحولات نزدیک بکند. هنوز هم در کشور عربستان آنچه امنیت دارد در حرکت مثلا جنبش زنان دستیابی به آزادی رانندگی برای بانوان است. این در وضعیت کنونی یک تاخر بسیار طولانی به نمایش می گذارد.
آیا جنبش اسلامی در چند دهه گذشته و بویژه در دهه گذشته بیشترتمرکزشان به رویکرد سلبی به هویت غربی بوده یا نگاهی ایجابی به این امر داشته اند؟
دیدگاه سید جمال الدین اسدآبادی یک دیدگاه انتقادی با پذیرش مزیت های مثبت تمدن غرب و نفی ویژگی های منفی آن بود. سید جمال و همراهان و پیروانش مانند عبدو و کواکبی با غربی ها بالاترین میزان همکاری را دارند. ولی در این حال تلاش دارد استقلال خود را از فرهنگ غربی حاصل و زمینه های مثبت آن را پیگیری و زمینه های منفی آن را از خود دفع کند. لذا دفع و جذب در این رویکرد بسیار نسبت به غرب شدید است. این در حالی است که دیدگاه های مانند دید گاه ابوالحسن نقوی یا ابوعلاء مودودی یا سلفیانی که در آغاز این تحرک قرار داشتند. یک دیدگاه نفی گرایانه را داشته اند.
نگرشهای جدید اخوانی که در ترکیه هم دیده می شود. و در حزب اسلام گرای ترک تجلی پیدا می کند تا حدود زیادی به نگرش سید جمال نزدیک می شود. و اکنون باید گفت اخوان مدرن بیشتر به سوئی گیری سید جمال الدینی یا جمالیستی روی کرده است. در حالی که انقلاب اسلامی ایران رویکرد سلبی نسبت به غرب نداشت بلکه تاکیدش بیشتر بر رویکردهای ایجابی بر اسلام بود. چون اسلام به نفی سلطه در ابعاد داخلی، منطقه ی و بین المللی علاقمند است . به طبع جهان غرب به واسطه سوی گیری تسلط ها خانه اش بر خاورمیانه انقلاب اسلامی را در برابر خود دید و انقلاب اسلامی هم دارای پتانسیل های غرب ستیزانه به دلیل حمایت کشورهای غربی از استبداد و دیکتاتوری داخلی در زمان انقلاب بود. لذا این رودرویی از این جهت رخ داد. لذا باید بگویم دو رویکرد نخست همان طور که گفتم یک رویکرد در بستر تطبیق و مقایسه جهان اسلام و در پاسخ به این سوال پیش آمد که چرا ما عقب مانده ایم و سلفی گری به عنوان یک نسخه برای پیشرفت جدید نوشت در حالی که انقلاب اسلامی خود را نه در رد غرب بلکه در نگرش مثبت و ایجابی، پیاده سازی احکام اسلامی در قالب یک حکومت مدرن انقلابی و در عین حال اسلامی توسط آیت الله خمینی تعریف کرد. باید بگویم که در فراز و نشیبهای سه دهه پس از انقلاب اسلامی، این انقلاب نیز دارای رویکردهای متفاوت و چالش های فرامند بود.