نیروهای نوگرا، چالشی که شورای همکاری خلیج فارس از آن عبور کرد
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
سال 2011 و پس از آن، شاهد دگرگوني و حوادث بزرگي در جهان عرب بود. موج آزادي خواهي، ظلم ستيزي و انقلاب، جهان عرب را فرا گرفت. از زمان وقوع انقلاب در این کشورها، نقش گستردهی رسانههاي جمعي مانند شبکه هاي تلويزيوني، خبري يا ماهوارهاي، جرايد و مطبوعات و … همچنين رسانه هاي جديد يا ديجيتال مانند سايتهاي اينترنتي و شبکههاي ارتباطي مجازي مانند فيس بوک، توييتر و … در پيشبرد روند اين اعتراضات و انقلاب ها اثبات شده است. در واقع رسانهها به منزله يکي از عوامل اصلی تسريع کننده خیزشهای عربی به حساب ميآيند. در همین دوره، علاوه بر بحرین، که عمیقا وارد بحران ناشی از موج بیداری اسلامی شد، عربستان سعودی، کویت، عمان و امارات عربی هم تا حدودی درگیر این نا آرامیها شدند. نشانهها در آن زمان حاکی از شکلگیری نوع جریان جدید در این کشورها، که خواهان تغییر وضع موجود بودند داشت. اما این کشورها توانستند با استفاده از ابزارهای مختلف اقتصادی و به ویژه مشوقهای مالی شهروندی، همچنین اعمال کنترل شدید بر شبکههای اجتماعی، مانع شکلگیری یا بهتر است بگوییم سازماندهی “نیروهای نوگرا” در امارتهای خود شوند. این امر باعث شد تا اندیشمندان زیادی از جمله کریستوفر دیویدسون، به نقش نیروهای نوگرا در فروپاشی قریب الوقوع رژیمهای شیخنشین خلیج فارس بپردازند. در این یادداشت با نگاهی به کتاب “بعد از شیخها” از دیویدسون، به وضعیت شبکههای اجتماعی و عملکرد پادشاهیهای خلیج فارس در کنترل این شبکهها پس از بیداری اسلامی خواهیم پرداخت.
به نظر میرسد موج اخير فناوریهای جدید اینترنتی در نهایت بر دسترسی مردم خاورمیانه به وسایل ارتباط جمعی و آموزش تأثیر بهسزایی گذاشته است، که کمابیش تحت عنوان “وب 0/2” دسته بندی میشوند. این فناوری، به افراد اجازه میدهد با یکدیگر مرتبط باشند و به جای آنکه اطلاعات ارائه شده در اینترنت را بار دیگر بازیافت نمایند، بر پایه همکاری روندی در ایجاد محتوا شکل دهند. فیس بوک را میتوان نمونه بارزی در این رابطه ذکر کرد. نقش دقیقی که وب 0/2، رسانههای اجتماعی و دیگر عوامل نوگرا در انقلابهای عربی ۲۰۱۱ ایفا نموده اند، در هاله ای از ابهام قرار دارد؛ اما بسیاری از ناظران معتقدند که گسترش نقش اینترنت در حوزه عمومی جوانان عرب، پیامدهای شگرفی به دنبال داشته و به ابزار مهمی در اعتراضات مبدل شده است. وزیر ورزش و جوانان تونس پس از پیروزی انقلاب این کشور، تصریح نمود که “… در حوزه واقعیت، ما از آمادگی لازم برخورداریم و از ابزار اینترنت، از جمله وب ۲ نیز برای گسترش ارتباطات و وقوع انقلاب در مناطق مختلف جهان عرب بهره میگیریم و با حمایت از یکدیگر و آگاهی از اهمیت اینترنت در جهت وقوع انقلاب، تلاشی جدی را در بلندمدت در پیش میگیریم”.
در همین راستا ادعاهایی در خصوص وجود ارتباط مستقیم میان عملکرد مخالفان و وب 0/2 در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس مطرح می شدند که بسیار قوی تر از شمال آفریقا هستند؛ زیرا برخورداری این شیخ نشین های نسبتا توسعه یافته از اینترنت های پرسرعت و تلفن های هوشمند نشان میداد که بیشتر ساکنان آنها و نسل جوانشان، نه فقط به این فناوری ها دسترسی دارند، بلکه به توانایی های آنها نیز به خوبی واقفند؛ برای نمونه، چهار کشور از میان نظام های پادشاهی فوق، در آن زمان، بالاترین ضریب و نرخ ساليانه نفوذ تلفنهای همراه متصل به اینترنت را در جهان به خود اختصاص داده بودند که ۱۰۳۰ دستگاه برای هر هزار نفر در بحرین، هزار برای هر هزار نفر در امارات ۹۳۹ دستگاه برای هر هزار نفر در کویت و ۸۲ دستگاه برای هر هزار نفر قطر است. این درحالی است که این ارقام برای کشورهای عضو سازمان اقتصادی و توسعه، فقط ۷۸۰ دستگاه برای هزار نفر بود.”
آمار انتشار یافته در سال ۲۰۱۱ نیز حکایت از آن دارند که اشتراک اینترنت در خلیج فارس افزایش بسیار چشمگیری داشته است، به طوری که در نیمه اول سال 2012، پنجاه هزار مشترک جدید به مشترکان قبلی در امارات افزوده شدند که شمار نهایی خانوارهای برخوردار از اینترنت را به رقم ۱۳ میلیون رساند. این ضریب نفوذ در سالهای آتی همچنان افزایش خواهد یافت؛ زیرا به منظور بهبود کیفیت دسترسی به اینترنت، بسیاری از این شیخ نشینها سرمایه گذاریهای جدیای را در شبکه فیبر نوری انجام داده اند. رئیس بزرگترین شرکت دولتی ارائه دهنده خدمات مخابراتی در امارات در مصاحبهای که در تابستان ۲۰۱۱ صورت گرفت، حتی مدعی شد که دولت ابوظبی بیش از پانزده میلیارد دلار در این نوع شبکه ها سرمایهگذاری نموده است که آن را در میان پنج کشور برتر جهان قرار میدهد.
در عین حال، بیشتر علائم حاکی از رشد سریع این ساختار دارند. گزارش برنامه نوآوری و حکومت که کالج دولتی دبی” در آوریل ۲۰۱۱ آن را منتشر نمود، تصریح کرد که تعداد نهایی کاربران فیس بوک عربی در نخستین سه ماهه این سال، تا سی درصد افزایش یافت و به ۲۷ میلیون رسید. شرکت عامل فیس بوک نیز در مه ۲۰۱۲ اعلام نمود که بیش از هفتاد درصد کاربران عرب در محدوده سنی پانزده تا ۲۰ سال قرار دارند و بر همین اساس، تخمین زده که بیش از یک میلیون کاربر توییتر در جهان عرب فعال هستند که در مجموع، بیش از ۲۲ میلیون توییت را در سه ماه نخست ۲۰۱2 ارسال داشتند. این گزارش به این موضوع اشاره داشت که امارات، قطر، بحرین در کنار یکدیگر، به همراه لبنان، پنج کشور برجسته منطقه از نظر نسبت جمعیتی کاربران شبکه های اجتماعی به شمار میروند، در حالی که در همین برههی زمانی، بیش از چهارصد هزار کاربر توییتر در عربستان سعودی و دویست هزار کاربر نیز در امارات وجود داشتند. براساس آمارهای تخمینی، در سال 2012، حدود چهار میلیون کاربر فیس بوک در عربستان حضور داشتند و بیش از پنجاه درصد جمعیت امارات نیز از جمله کاربران فیس بوک بودند که این آمار در کشورهای قطر و بحرین، به ترتیب ۳۹ و 30 درصد بود. همچنین بر اساس مطالعهای که توسط دانشکده دولت محمد بن راشد انجام شد، بیش از 17 میلیون نفر در سه ماهه اول 2014 حساب جدید فیس بوک باز کردهاند. استفاده از توییتر، واتس اپ، یوتیوب و سایر سیستم عاملها نیز در حال افزایش است.
کریستوفر دیویدسون در کتاب “بعد از شیخها”، با استناد به نقش گستردهی شبکههای اجتماعی، در خیزشهای عربی در تونس و مصر، به صراحت موضوع شبکههای اجتماعی را به عنوان عامل اصلی “فروپاشی قریبالوقوع” رژیمهای عربی خلیج فارس قلمداد میکند. البته عقیدهی دیویدسون با توجه سابقهی این انقلابها درست به نظر میرسد، اما وی یکی از عوامل مهم در ناکامی این شبکهها در زمان اوجگیری انقلابهای عربی را نادیده گرفت. سازمان دیدهبان حقوق بشر در گزارشی با عنوان “140 شخصیت”، که اولین بار در سال 2012 منتشر، و هر دو سال آن را به روزرسانی میکند اعلام کرد که “شیخنشینهای حوزه خلیج فارس به عنوان بخشی از حمله همه جانبه به انتقاد مسالمت آمیز، فعالان را مرعوب ، نظارت، زندانی و شکنجه میکنند” دیده بان حقوق بشر مینویسد که “صدها” تن در بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات عربی به زندانی یا بدتر از آن محکوم شدهاند.
در ادامه سارا لی ویتون، مدیر خاورمیانه دیده بان حقوق بشر مینویسد: “رهبران عرب خلیج فارس، به واسطهی سرکوب فعالیت رسانههای اجتماعی از زمان خیزش های عربی در سال 2011، توجه خود را به استفاده از ابزارهای نظارتی بسیار پیشرفته برای ردیابی مخالفان جلب کردهاند”. اینترسپت، موارد متعددی از خرید تجهیزات نظارت پیشرفته توسط مقامات شیخنشینهای خلیج فارس را برجسته کرده است. از ژانویه 2012، در امارات متحده عربی، شرکت امنیت سایبری “دارک متر” در تلاش است تا ارتش هکرها را استخدام کند تا توانایی نظارت را برای کشورهای حوزه خلیج فارس ایجاد کند، اگرچه این شرکت هنوز ورود خود را به این پروژه انکار میکند. با این حال، دولت امارات متحده عربی قبلاً تجهیزات مانند ابزار نظارت بر اینترنت را از شرکت “بیسیستم” خریداری کرده است و با شرکت اسرائیلی “اناساو گروپ” ارتباطات گستردهای برقرار کرده است. استفاده از این نوع ابزارها از جمله نرم افزاری که تلفنهای همراه را با دسترسی کامل از طریق کنترل دوربین و میکروفون هک میکند، در عربستان سعودی نیز اثبات شدهاند.
در واقع آغاز عصر نفت و تحول سریع اجتماعی – اقتصادی در نظامهای پادشاهی حوزه خلیج فارس، زمینه تأثیرگذاری بسیاری از نیروها و عوامل نوگرا را بر منطقه فراهم آورد و پیش بینی میشد که به فرصتهای سیاسی چشمگیر و با حداقل هوشیاری و آگاهی بیشتر و همچنین تقاضاهای مردمی منجر گردد. آنچه تاکنون رخ داده، در عوض، کنترل دقیق و در برخی موارد حتی مهار این نیروها توسط رژیمهای حاکم بوده است. علی رغم دسترسی گسترده و همچنین شمار زیاد مدارس و دانشگاهها، برنامههای آموزشی همواره به شدت تحت نظارت قرار داشتند و حتی در جهت حمایت مستقیم از دولت و خاندان حاکم نیز بودهاند. در نتیجه، این روند به تدریس تاریخ غیردقیق و تحریف شده، نبود برخی حوزههای علوم سیاسی و حقوق در دانشکدهها و همچنین اتکا به خودسانسوری منجر شده است، که غالبا نیروهای خارجی و حتی کارمندان این مؤسسات را دربر میگیرد. در روندی مشابه و در ارتباط با حوزه نظامهای حاکم سرمایهگذاری قابل ملاحظه ای را به منظور بافتن راههایی برای سانسور فعل و انفعالات و تعاملات میان شهروندان با یکدیگر همچنین میان مردم و دیگر طرفها انجام داده اند. بنابراین، هر گونه فناوری و ارتباطات که در منطقه موجود باشد، یا از حمایت دولتی برخوردار است که برای نمونه میتوان به روزنامهها، ایستگاههای رادیو و تلویزیونی اشاره نمود، و یا خلاف آن ثابت شود، جلویش گرفته خواهد شد. روزنامهها و کتب خارجی ایستگاههای رادیو و تلویزیونی نامطلوب و همچنین پخش برنامههای ماهوارهای از آن جمله به شمار میروند. بر خلاف پیشبینی اندرسون، نیروهای شکل گرفته در جریان بهار عربی در کشورهای حاشیهی خلیج فارس نتوانستند به جریانهای عمده تغییر دهنده اوضاع تبدیل شوند. آنچه مسلم است، دولتهای شورای همکاری خلیج فارس توانستند با استفاده از ابزارهای گوناگون و اعمال کنترل شدید بر شبکههای اجتماعی، جرقههای اعتراضات که به واسطه موج بیداری عربی این کشورها را فرا گرفته بود، خاموش کنند و مانع از شکلگیری جریانهای نوگرایی شوند که پیشتر باعث سرنگونی دیکتاتوریهای عرب در تونس، مضر و یمن شده بود.