نگاه زیدیه به سیاست و حکومت در یمن، سید اصغر قریشی، کارشناس وسفیر پیشین ایران در یمن
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
نگاه زیدیه به سیاست و حکومت از گذشته تا حال
زیدیه و اندیشه سیاسی
زیدیه یکی از فرقههای اسلامی – شیعی است که در اوایل قرن دوم هجری پدید آمد آنان منسوب به زید فرزند امام سجاد (ع) هستند که در اواخر دولت اموی وارد صحنه سیاست گردید. فرقه زیدیه در میان شیعه بیشترین تساهل را نسبت به اهل سنت دارند و نزدیکترین فرقه شیعه به اهل سنت هستند
مهمترین رکن اعتقادی زیدیه موضوع امر به معروف و نهی از منکر بود و نظریه سیاسی آنان در باب امامت تابعی از این موضوع بوده است و نظریه امامت نزد آنان بیش از آن که یک ضرورت دینی باشد یک ضرورت اجتماعی و سیاسی در امت اسلامی است. تشیع زیدی در مورد امامت به اصول و مبانی ذیل باور دارد:
1- افضلیت امام علی بن ابی طالب (ع) و اولویت ایشان برای به عهده گرفتن خلافت یا امامت پس از وفات پیامبر اکرم (ص). برخی از زیدیان قائل به نصّ خفی در مورد امامت حضرت علی (ع) و سپس حسنین علیهما السلام هستند. برخی از زیدیان معتقد به جواز امامت مفضول با وجود افضل هستند انحصار امامت در نسل امام حسن و امام حسین (ع) یعنی آنکه امام بایستی فاطمی از نسل علی (ع) و فاطمه (س) باشد
2- دعوت صریح و آشکار و خروج یعنی اگر امامی میخواهد به امامت شناخته شود، باید حق خود را بر امامت علناً اعلام دارد و اگر لازم باشد برای احقاق حق خود شمشیر برگیرد.
اندیشه سیاسی زیدیه
نظریه سیاسی زیدی در آغاز پیدایش تنها یک اندیشة مجرد و منحصر در اصل امر به معروف و نهی از منکر و خروج بر حاکم ظالم بود. قیام زید بن علی تأیید و تثبیت این اصل بود و با قیام وی بر ضد ظلم و جور بنی امیه و سپس شهادت، اندیشه زیدی به اندیشه و عمل (جنبش و حرکت) تحول یافت. با اینکه نطفۀ اولیه اندیشه زیدی در خارج یمن منعقد شده بود، اما تنها در یمن بود که این اندیشه پاگرفت و تداوم و استمرار یافت؛ زیرا ورود هادی یحیی بن الحسین بن قاسم رسی (254 – 298 ق) به یمن در سال 280ق نقطه عطف تاریخی و فکری مذهب زیدی بود و با ورود وی مذهب زیدی هادوی که منسوب به او است، تأسیس یافت و بر اساس اصول و راهبردهای این مذهب، دولت امامان زیدی در یمن تشکیل شد و بیش از ده قرن هر چند به صورت متناوب، دوام یافت.
تأسیس دولت زیدی توسط یحیی بن الحسین اندیشۀ سیاسی زیدی را از اندیشهای معارض به اندیشهای حاکم متحول ساخت. بنابراین لازم بود که اصول و مبانی فکری سیاسی اندیشۀ زیدی متناسب با مقتضیات واقعیت جدید تحول یابد و با آن هماهنگ گردد. از آنجا که موضوع امامت، محور اندیشه سیاسی زیدیه را تشکیل میدهد، ابتدا به بررسی اصول فکری امامت نزد زیدیه و فرقههای منشعب از آن و تحولاتی که در آن روی داده است، میپردازیم.
اهمیت موضوع امامت به عنوان یک پدیده سیاسی از آنجا است که اندیشۀ سیاسی همه فرق اسلامی حول پدیدۀ رهبری متمرکز است و مفهوم خلافت و امامت پایه و اساس ساختار منظومه سیاسی آنان است.
امامت نزد زیدیه
زیدیه امامت را اصطلاحاً اینگونه تعریف میکند: ریاست عامه شخص مخصوص در امور دین و امور دنیا که مربوط به سیاست باشد، به طوری که بالای دست امام دستی نباشد و ضمناً این ریاست با استحقاق شرعی حاصل شده باشد. قید استحقاق شرعی نام انواع دیگر ریاستها را که مبتنی بر قهر و غلبه و یا انتخاب غیر فرد شایسته شرعی باشد، از تعریف خارج میکند.
زیدیه اطاعت مردم از امام را منحصر به اموری از دین و دنیا میکند که مربوط به مصالح است، اما آن مواردی که مربوط به امور شرعی دین و دنیا است، خارج از وظایف خاص امام است.
از نظر زیدیه امام کسی است که بالفعل در شئون دین و دنیای مسلمانان که مربوط به مصالح آنان است، تصرف و دخالت میکند. از این رو زیدیه تمامی اختیارات قوای سه گانه: قانونگذاری، اجرایی و قضایی را در چارچوب شریعت اسلامی و ضوابطی که شرع برای تعیین حقوق و تعهدات حاکم و مردم وضع کرده است، به امام اعطا میکند.
«خروج» و قیامهای پی در پی علویان بر ضد حکومت بنی عباس و شکست این انقلابها در ساقط کردن دولت عباسیان منجر به بروز تحول فکری و نیز تحول در شیوة مبارزه در جنبش زیدیه گردید که از یک سو به صورت تلاش علویان برای برپایی دولتهای زیدی مستقل از مرکز خلافت عباسی نمودار گردید. ادریس بن عبدالله در شمال آفریقا دولت زیدی ادریسیان را تشکیل داد، در طبرستان داعی حسن بن زید در سال 250 ق دولت علویان زیدی را تشکیل داد و پس از وی برادرش محمد بن زید و سپس ناصر اطروش از امامان بزرگ زیدی در طبرستان و دیلم حکومت کردند. ناصر اطروش با تشویق طبریها به حمایت مادی و معنوی از هادی یحیی بن الحسین مؤسس دولت زیدی یمن مهمترین پشتیبان وی بود. از سویی دیگر شکست قیامهای علویان زیدی در ساقط کردن دولت عباسیان موجب تحول فکری در جنبش زیدیه شد و آنان را به سوی تعصب و تأکید بیشتر بر احقیت اهل بیت برای حکومت سوق داد و گرایش شدید به عقیده به «نص جلی» و تحول از دعوت علنی به عدم تحرک و سکوت ائمه زیدیه را موجب شد. این تحول نیاز به توجیه نظری داشت. از این رو مکتب قاسمی منسوب به امام قاسم بن ابراهیم رسی پدید آمد.
مهمترین کار فکری قاسم رسی تقدیس وی از امامت و اولویت دادن به آن و قرار دادن موضوع امامت در صدر مسائل اعتقادی بود.
نخستین بازنگری در اندیشه امامت:
«دیدگاه امام هادی یحیی بن الحسین»
هادی یحیی بن الحسین مهمترین متفکر مذهب زیدی و بنیانگذار دولت امامان زیدی در یمن است. وی مجتهدی بود که با اجتهادات خود توانست مذهب متفاوت و متمایزی که به نام خود او مذهب هادوی شناخته شده است، برای زیدیه ایجاد کند. هادی میراثی فکری شامل تألیفات و مکاتبات از خود به جای گذاشت که محور اندیشه زیدی تا اواخر قرن پنجم هجری بود.
هادی با رد اجماع و بیعت، به اثبات نظریهای پرداخت که امامت را از اختیارات خداوند میداند و خلق باید آن را بپذیرند. او میگوید: «امامت برای امام ثابت و محقق نمیشود مگر آنکه خداوند آن را برای امام مقرر کند، بنابراین امامت امری است از جانب خداوند» هادی معتقد است که هرگاه شروط امامت در کسی جمع شد، «خداوند حکم به امامت او میکند، خواه خلق به آن رضایت دهند یا رضایت ندهند». او صلاحیت احراز امامت را منحصر در اهل بیت[1] میداند.
هادی بسیار روشنتر از امامان زیدی پیش از خود، حقوق و وظایف متقابل امام و امت در برابر یکدیگر را در نظریه سیاسی امامت خود مشخص و تعیین کرده است. هادی اطاعت کامل امت از امام را در همه دستورات امام واجب میداند و حتی آن را شرط لازم و ضروری برای عهده دار شدن مسئولیتهای امامت به وسیله امام میداند و معتقد است چنانچه با حکم و دستور امام مخالفت شد، او باید از ستمگران کنارهگیری کند همچنانکه پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه هجرت کرد و همچنانکه امام حسن (ع) زمانی که با وی مخالفت شد و یاران و پیروانی برای اجرای حق نیافت، از قدرت کنارهگیری کرد.
دعوت و خروج (قیام) در اندیشه هادی
اصل «دعوت و خروج [=قیام]» دومین محور مفهوم امامت را نزد هادی تشکیل میدهد. هادی دعوت علنی و صریح و نیز پیکار مسلحانه آشکار را شرط امامت میداند. از نظر وی هر کس از ذریۀ حضرت فاطمه (س) که دعوت به امامت خود میکند، باید این دعوت را علنی و صریح اعلام کند و برای تحقق آن دست به قیام و پیکار مسلحانه بزند. این اصل در اندیشۀ هادی مکمل نظریه وی در باب امامت است، اما مستقیماً با آن ارتباط ندارد، بلکه اصل دعوت و خروج از طریق اصل امر به معروف و نهی از منکر مشروعیت یافته و با اصل امامت مرتبط می شود.
بازنگری در اندیشه امامت از سوی زیدیه متأخر[2] یمن
شکلگیری، تدوین و تنظیم چارچوب فقهی و عقیدتی اندیشه سیاسی زیدیان متأخر یمن در باب امامت از کتاب مصباح العلوم فی معرفه الحیّ القیّوم تألیف احمد بن حسین رصّاص (د – 621 ق) و اجتهادات امام یحیی بن حمزه (669 – 749 ق) و دو کتاب متن الازهار و البحر الزخار تألیف امام احمد بن یحیی المرتضی (د – 840) آغاز شد. تألیفات این علما و اجتهادات آنان و دیگرانی که پس از آنها آمدند، مانند امام قاسم بن محمد (967 – 1029 ق) مؤلف کتاب الاساس لعقاید الاکیاس … چارچوب کلی فقهی و اعتقادی مذهب زیدی را تشکیل دادند. پیش از این تألیفات، به ویژه تألیفات احمد بن یحیی المرتضی، سخن گفتن از جریان واحد فکری حاکم بر زیدیه و نیز شروط مشخص و روشن برای امامت ممکن نبود. فعالیتهای فکری این علما نقش برجستهای در تعیین این چارچوب داشت، به ویژه آنکه آنان متعهد به اصول مذهب زیدی بودند و از چارچوب آن اصول خارج نشدند. در اینجا کوشش خواهیم کرد چارچوب کلی اندیشه امامت نزد زیدیه متأخر، مؤلفهها و عناصر اصلی و شروط و وظایف امامت را بیان نماییم.
1- امامت
امامت نزد زیدیه از مهمترین مسایل اصول دین به شمار میآید، زیرا که طاعت خداوند و طاعت رسول اکرم (ص) و برپا داشتن شرایع و جهاد در راه خدا همگی مترتب بر امامت است. ساختار نظری مقولۀ امامت نزد زیدیه بر شماری از مسائل اصلی مانند راههای نصب و تعیین امام و امور فرعی منشعب از آن مانند قرشی بودن (امام)، امامت مفضول با وجود افضل، اجماع، بیعت، اختیار (انتخاب)، امر به معروف و نهی از منکر، دعوت و خروج، و جز آن استوار است.
راههای نصب و تعیین امام
راههای تعیین امام در امور ذیل مشخص میگردد:
1- باور به این موضوع که پیامبر اکرم (ص) امامت علی بن ابی طالب (ع) و حسنین (ع) را به نصّ خفی بیان کرده است، بنابراین زیدیه به احقّ بودن حضرت علی (ع) برای عهدهدار شدن امامت پس از رسول اکرم (ص) اجماع و اتفاق نظر دارند.
2- انحصار امامت در نسل امام حسن و امام حسین علیهما السلام علاوه بر دعوت و کامل بودن شروط دیگر امامت.
3- در مورد دعوت همزمان دو امام به خود و نزاع بین آنها، بیعت نسبت به کسی منعقد میشود که دعوت او زودتر پذیرفته شده و دستورات او اجرا شده باشد و فرد متأخر که دعوتش دیرتر پذیرفته شده است، باید تسلیم فرد متقدم شود و الّا چنانچه متقدم شروط امامت را به طور کامل داشته باشد، متأخری که تسلیم نشود، باغی به شمار میآید. زیدیه به منظور اجتناب از اختلاف امت معتقدند که چنانچه امامت در یک زمان برای دو امام منعقد شود، امامت هر دو امام باطل است و هر دو امام باید دعوت خود را از نو مطرح کنند تا انتخاب افضل (برتر) از میان آن دو صورت گیرد.
اجماع، بیعت و اختیار (انتخاب)
زیدیه رأی و نظر کسانی را که قائل به اختیار (انتخاب امام توسط امت) به عنوان راهی برای تعیین امام هستند، مردود و آن را باطل اعلام میکنند. آنان وجود اجماع بر انتخاب ابوبکر را انکار میکنند و از سوی دیگر از نظر آنان امامی که از طریق انتخاب تعیین شده باشد، دیگر خلیفه خدا و خلیفه رسول خدا نخواهد بود چون خدا و رسول او را خلیفه قرار ندادهاند.
زیدیه با ابطال “نظریه اختیار” (انتخاب امام توسط امت) نتیجه میگیرد که امامت رکنی از ارکان دین و از مهمترین مسائل اصول دین است و از این رو نباید نصب و تعیین امام به امت واگذار شود. آنان با استناد به آیة 5 سوره مائده: «الیوم اکملت لکم دینکم …» دین را کامل نمیدانند مگر آنکه امر امامت در آن بیان شده باشد
امر به معروف و نهی از منکر و مسأله خروج و قیام
متأخرین زیدیه صرفاً از جنبه فقهی به این اصل توجه میکنند و آن را از محتوای سیاسیاش یعنی انقلاب و خروج تهی میکنند و بنابراین خروج به معنی دعوت علنی کسی خواهد بود که خود را شایسته تصدی امر امامت میداند و از این رو «خروج» از صورت انقلاب بر ضد ظالم به دعوت علنی امام به امامت خود تحوّل مییابد.
قیام و انقلاب متعلق به زمانی بود که امامان زیدی در حال مبارزه با حکومتهای جور و در موقعیت معارض و مخالف بودند ولی اینک که خود حکومت را در دست گرفتهاند، نیاز به نظر دیگری بود که مجوز سرکوبی مخالفین را صادر کند.
این تحول فکری که از اقتضائات شرایط سیاسی و فکری حکومت امامان زیدی بود، آنان را وادار کرد که به بیان ماهیت «باغی» و حکم او و چگونگی مبارزه و پیکار با باغی سوق دهد.
باغی شرعاً کسی است که سه شرط ذیل را دارا باشد.
اظهار کند که خود بر حق است و امام بر باطل، خواه این اظهار مبتنی بر اعتقاد قاطع باشد (مانند خوارج) یا نباشد؛
1- با امام وارد جنگ شود یا تصمیم به جنگ داشته باشد و اعلام کند که پیروی و اطاعت از امام واجب نیست، یا آنکه امام را از انجام کاری که بر او واجب است بازدارد،
2- جایی داشته باشد که در آن پناه گرفته و تحصن نماید مانند قلعه یا شهر یا خویشاوندانی که در هماهنگی کامل با وی باشند.