نقش دولتها و بازیگران جهانی در جهان اسلام در حداقل یک سده گذشته بر کسی پوشیده نیست. در این میان برای بررسی بیشتر نقش و نوع تاثیر گذاری و دخالت این قدرت ها در گستره جهان اسلام گفتگویی با دکتر کوشکی داشته ایم:
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: در گذشته نقش بازیگران بین المللی مداخله گر در جهان اسلام چگونه بوده است؟
مداخله قدرت های فرامنطقه ای یا به تعبیر دیگر استعمارگر در جهان اسلام، تقریبا از مقطعی آغاز شد که تمدن های مسلمانان رو به افول و ضعف گذاشت. یعنی تمدن های اسلامی در مقطعی حدود سیزده هجری شاهد این هستیم که تمدن های مسلمانان عرب و تمدن مسلمانان ایرانی و تمدن مسلمان هایی که به مسلمانان ترک مربوط می شود، در حالت افول قرار گرفتند و جوامع مسلمان نشین که تا قبل از قرن سیزده هر کدام یک قدرت سیاسی، نظامی یا فرهنگی داشتند، این قدرت را از دست دادند. ما در آن مقطع با جوامع مسلمان نشینی مواجه بودیم که در حال افول تمدنی بودند و از طرف دیگر این جوامع از امکانات و موقعیت هایی برخوردار بودند که به طور جدی مورد طمع و مورد نیاز قدرت های فرامنطقه ای و قدرت های استعمارگر بود . آنها به دنبال این بودند که با استفاده از امکانات و موقعیت های مادی و طبیعی قدرت های دیگر، انباشت سرمایه ایجاد کنند و سرمایه خود را افزایش دهند و به قدرت های مطلق در بعد بین المللی تبدیل شوند. در این مقطع ما شاهد هجوم قدرت های فرامنطقه ای به سرزمین های مسلمان نشین که عمدتا در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا قرار داشتند، در صدر این قدرت ها شاهد حضور و تسلط انگلیسی ها، فرانسوی ها و روس ها هستیم.
در جنگ جهانی دوم شاهد بودیم که تحولی در ساختار قدرت بین المللی ایجاد می شود که ایالات متحده به عنوان رویشی از دل تمدن غرب و تنها قدرتی که در جنگ جهانی دوم آسیب ندیده و حتی به توانایی هایش افزوده شده است، مطرح می شود و عملا ایالات متحده به عنوان نماینده و میراث دار تمدن غرب در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به نوعی جایگزین انگلستان و فرانسه با همان اهداف البته با دست بازتر می شود. از سوی دیگر اتحادیه جماهیر شوروی به دنبال تسلط و استفاده از منابع و امکانات و موقعیت های کشورهای مسلمان نشین و نفوذ در این مناطق البته با دیدگاه ایدئولوژی مارکسیستی است و برخی از کشورها هم جذب آن می شوند و در مدار کشورهای بلوک شرق قرار می گیرند. کشورهایی مثل یمن جنوبی یا یمن دموکراتیک، الجزایر، سوریه، عراق، لیبی به سمت اتحادیه جماهیر شوروی جذب می شوند و از طرف دیگر، بقیه کشورهای مسلمان نشین غرب آسیا و شمال آفریقا هم در بلوک غرب قرار می گیرند و این فضای دو قطبی بعد از جنگ جهانی، فضای جنگ سرد، دقیقا تقسیم بندی نفوذ قدرت های فرامنطقه ای در کشورهای مسلمان نشین را تا مقطع فروپاشی شوروی شکل می دهد. بعد از فروپاشی شوروی، کشورهای مسلمان نشین شاهد تمایل آمریکا برای تبدیل شدن به ناظم نظم جهانی و نیروی برتر و ابرقدرت برتر و یگانه ابرقدرت جهان هستند. یعنی سرآمد جهان تک قطبی. در این مقطع هم عملا این دخالت ها در قالب حمایت از حاکمیت های دیکتاتوری موجود در این کشورها صورت می گیرد و عموما مورد دیگری نداریم. البته انقلاب اسلامی باعث می شود که در این روند اختلال جدی ایجاد شود.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام:در شرایط کنونی نقش بازیگران بین المللی در جهان اسلام به چند دسته قابل تقسیم است؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد شکافی در بافت قدرت بوده ایم که جهان غرب و مخصوصا ایالات متحده برای تسلط خود بر جوامع مسلمان نشین در غرب آسیا و شمال آفریقا ایجاد کرد و این موضوع باعث ایجاد تزلزل و رخنه ای شد. به خصوص با شکل گیری تفکر انقلاب اسلامی در لبنان، فلسطین و بعد از آن در عراق، چینشی که از سوی قدرت های برتر غربی به خصوص آمریکا در منطقه غرب آسیا ایجاد شده بود، دچار تزلزل شد. به همین خاطر مخصوصا بعد از سرنگونی صدام، بعد از لشکرکشی آمریکا به عراق و افغانستان در دهه اول هزاره سوم میلادی، آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که باید حضور خود را در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به صورت نیابتی، با استفاده از عوامل و سرمایه بومی و طراحی فرامنطقه ای ساماندهی کنند. یعنی بعد از عقب نشینی آمریکایی ها از عراق در سال 2011 عملا آمریکایی ها به همراه انگلیس و متحدینشان به این نتیجه رسیدند که نبایستی سرباز آمریکایی در این منطقه کشته شود و سرمایه و ثروت کشورهای غربی برای کنترل این مناطق هزینه شود. بلکه آن ها با استفاده از کمک های وابسته ای در منطقه به خصوص در راس آن ها سعودی ها طراحی ای را انجام دادند که نیروی انسانی این طراحی برای اجرای سیاست ها با طراحی و مدیریت آمریکا و متحدین غربی باشد.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: با توجه به این تحلیل، در وضعیت کنونی قدرت های جهانی و فرامنطقه ای چه نقشی در بحران های گستره جهان اسلام دارند؟
غربی ها و مشخصا آمریکایی ها به دنبال این بودند که طراحی از سوی آن ها باشد، اما اجرا از سوی دولت هایی مثل سعودی، مثل قطر و حتی ترکیه و اردن باشد و نیروی انسانی مورد نیاز این طراحی ها از سوی لایه ها و پرورش یافته هایی در مکتب وهابیت در طی دو دهه گذشته تامین شود. بودجه و امکانات و تسلیحات هم از سوی کشورهایی مثل عربستان و قطر و حتی ترکیه و اردن تامین شود. این حالت یک شکل ساده و فراتر از جنگ نیابتی است، به این مضمون که آمریکا سعی می کند در بین کشورهای مسلمان نشین، جبهه مندی های متنوعی را ایجاد کند. این جبهه بندی ها تنش و بحران و جنگ را به دنبال خواهد داشت. این جنگ ها، جنگ های جدی خواهد بود و جنگ ها دیگر چهره نیابتی نخواهد داشت. اما مدیریت این نبرد به عهده آمریکایی ها و غربی هاست. در حال حاضر شاهد این موضوع هستیم که آمریکایی ها در سوریه و در عراق نیرو پیاده کرده اند، فرانسوی ها در شمال سوریه نیرو پیاده کرده اند، انگلیسی ها هم همین طور؛ این نیروها قرار نیست که با کسی بجنگند، بلکه قرار است که مدیریت کنند و لایه های مختلف قومی، نژادی، مذهبی و طایفه ای را در منطقه فعال کنند. همان گونه که وزیر خارجه سابق آمریکا در سال 2013 مطرح کرد، آمریکایی ها مایلند که یک جنگ سی ساله را در منطقه شاهد باشند. این جنگ دیگر به نیابت از آمریکا هم نیست، بلکه لایه های مختلف طایفه ای، مذهبی، قومی و قبیله ای و امثال آن با اهداف مختلف است.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام:آینده نقش بازیگران جهانی در گستره جهان اسلام و ایفای نقش آن ها در بحران های جهان اسلام به چه عواملی وابسته است؟
در صورتی که شرایط فعلی ادامه پیدا کند، نقش اصلی و طراحی و بازیگردانی منطقه در دست غربی ها خواهد بود. مگر این که جوامع مسلمان منطقه آگاهی و نگاهشان نسبت به مسائل منطقه تفاوت پیدا کند و افزایش پیدا کند. مهم ترین راهکارهای که برای تغییر نگاه مردم آموزش است. باید کشورهای مسلمان و مردم این کشورها بفهمند که ماجرا چیست و بازیگر این سناریوها نباشند.