شکل گیری بحران ها در جهان اسلام منبعث شده از رهیافت های ژئوپلتیکی در سیاست خارجی کشورهای اسلامی است؛ در واقع آنچه که به ظهور و شدت این بحران ها کمک می کند مطالبات سیاسی، فکری – ایدئولوژیکی و منطقه ای کشورهای داعیه دار رهبری فکری – مکتبی است. در میان عربستان سعودی به عنوان کشوری که در چالش آفرینی های موجود نقشی اساسی ایفا می کند همواره به دنبال ایجاد نوعی هژمونی از جنس فکری – مکتبی در میان کشورهای اسلامی است که در این زمینه با کشورهای دیگر اسلامی همچون ایران، مصر، ترکیه و حتی تا حدودی قطر رقابت دارد.
در واقع عربستان سعودی به عنوان کشوری که همواره به نوعی زادگاه، گهواره و موطن جریان بنیادگرا و تندرو محسوب شده بستر ساز نوعی تاریخ ذات انگارانه بنیادگرا با شمولیت عناصر ذاتی آن است؛ بطوریکه با عنایت به ویژگی های تاریخ فکری وهابیت، بافت جمعیتی با خصایص عشایری و قبیله ای موجود در این کشور به راحتی می توان به زمینه های ذاتی موجود در این کشور برای رسیدن به خواست های منطقه ای اش آگاهی یافت. در این راستا برای دستیابی به تحلیلی جامع در موضوع نقش این کشور در افزایش و یا تشدید کردن بحران ها در جهان اسلام باید شاخص ها و مولفه های بنیادین ایدئولوژیک، سیاسی و ژئوپلتیک را مورد توجه قرار داد.
تعارض ایدئولوژیکی و راهبرد های گزینشی آن
تعارض فکری و مبنایی دو دال تشیع و وهایبت با مولفه های برجسته آنها، مدلول تقابل در عرصه های فرامرزی در عرصه جهان اسلام فراهم نموده است؛ به عبارتی سعودی ها با دستاویز ایدئولوژی به سوژه تشیع برای تسلط بر ابژه های انسانی و سرزمینی در جهان اسلام اشاره می کنند. آنان با استناد به فعالیت های نرم افزارانه ایران برای بسط مکتب فکری تشیع، علاوه بر سرمایه گذاری های هنگفت برای غالب نمودن تفکر وهابیت، تلاش ها را برای در حاشیه قرار دادن تشیع را نیز دنبال می کنند. در واقع تقسیم بندی جهان اسلام را به مناطقی که در سیطره هژمونی فکری آنها هستند با دیگر مناطق که از حوزه جغرافیای ذهنی – فکری – فرهنگی آنها خارج است که خواه تشیع باشد و خواه دیگر جریان های فکری – مذهبی تسنن با ویژگی های اعتدال رفتاری حاکی از چشم اندازهای سعودی ها بر موضوع افتراق در اسلام موضوعی و در شکل عمیق تر آن محتوایی است که در این راستا به مرز بندهای عقیدتی برای تفکیک خودی از اغیار روی آورده اند. لازم به توجه می باشد که این حدود ایده ای ترسیم شده در ذیل فتوای دینی و مذهبی آنها با موضع گیری های سیاسی همراه شده است.
معهذا سعودی های با تبیین مبانی ایده ای و فکری اسلام مد نظر خود نوعی رفتار فرقه ای در جهان اسلام را دنبال می کنند که با روبکردی نه رهیافتی با ویژگی های قدرت ساز بلکه تخریب ساز و مخرب باور همراه است.
رویکرد سیاسی
در واقع به تناسب دنبال نمودن سیاست های ایدئولوژیکی با شاخص وهابیت با مبنای سلفی محور از یکسو و تلاش برای هژمون شدن آن با قالب های غالبی کلان ساختاری و بافتاری در جهان اسلام، سعودی ها در عرصه سیاسی نیز فارغ از نگاه توسعه گسترانه ایده ای با توجه به شاکله دولت – ملت ها بدنبال ایجاد صفوف اتحاد بر فراروایت گفتمان خود یعنی سعودی – وهابی- سلفی از یکسو و عربی – عربی یا تسنن – تسنن از سوی دیگر می باشند. بطوریکه اتخاذ چنین مواضع مغرضانه از سوی آنها بنا بر گفته مقامات مسئول سعودی تنها بر محور انزوا ایران و تشیع با رهبری فکری- سیاسی ایران خلاصه می گردد.
عربستان سعودی علاوه بر گفنمان سازی های متنوع مبنی بر تهدید زا بودن ایران و تشیع در میان کشورهای اسلامی بر ضرورت ایجاد ائتلاف و اتحاد های غربی – عربی نیز تاکید دارد. در واقع عربستان با تضعیف ایران در پی نابودی دیگرِ فکری – ایده ای خود یعنی تشیع در جهان اسلام می باشد. با این اوصاف است که عربستان در تجمیع منابع ائتلافی بر محورهای ذکر شده در عرصه منطقه ای و فرا منطقه ای منطق ساختاری تعارض را به نمایش می کشد و با تاکید بر جبهه های نبرد و درگیری در ژئوپلتیک جهان اسلام، سازمان نزاع را سامان می بخشد؛ مع الوصف آنان با علم بر این موضوع که شدت یافتن تنش های فکری – سیاسی در عرصه سیاسی میزان محدویت های تاکتیکی و محذوریت های دیپلماتیک را برای حصول به آنچه که تقابل منافع در جهان اسلام می نامند را آسانتر می کند، به گزینش رفتاری در عرصه برخورد و مواجهه دست میزنند.
ژئوپلیتیک و امتداد منارعه و گسست سرزمینی
شدت یافتن دامنه تنش میان جریان های فکری مذکور در عرصه فکری – سیاسی بدون شک بر شگل گیری درگیری های ژئوپلتیک میان آنها انحامید است. در واقع ترسیم مناطق با ویژگی محیطیِ – امنیتی از سوی آنها با تبیین عمق استراتژیک منطقه ای در سیاست خارجی آنها و تلاش برای از دست ندادن مناطق همبودی از جنس امنیتی شان و حمایت از متحدان را ضروری می نماید. بطوریکه تبدیل تعارض از شکل مبانی ایده ای – سیاسی به حضور نیابتی و با ایجاد ناامنی ولو به حضور و هزینه های فراوان برای تغییر ژئوپلتیک منطقه ای در جهان اسلام از سوی سعودی ها نمونه بارزی از برنامه های سیاسی و ایدئولوژیکی در ذیل منافع و مقاصد هژمونیک محور در جغرافیای سیاسی کنونی جهان اسلام قلمداد می گردد.
وقایع رخدادی در چند ساله اخیر در عراق و سوریه و حمایت های مالی، تجهیزاتی در تامین منابع تسلیحاتی، انسانی و حتی شرعی از سوی عربستان به عنوان دپوی جغرافیایی فکری – سیاسی از تروریست های تکفیری – سلفی نشان دهنده میزان توجه و اهمیت راهبردی آنچه می باشد که عربستان سعودی از آن به نام اسلام ترویجی خود و تکفیر دیگر نحله های اسلام استفاده می کند. نبرد اندیشه ای در وسعت سرزمینی در قلمرو و در مرزهای اسلام با تبلور فیزیکی از حضور متافیزیکی به منصه ظهور رسیده است. به عبارت دیگر تغییر ژئوپلتیک جهان اسلام از سوی عربستان سعودی با مقاصد چندگانه فضایی و مکانی در عرصه های فکری و عملی دنبال می شود.
کوتاه سخن اینکه با عنایت به شاخص های تحلیلی ارائه شده در زمینه موضوع بحران ژئوپلتیک در جهان اسلام و جایگاه عربستان در زمینه ظهور و تشدید بحران ها باید به اینکه نکته توجه کرد که عربستان به عنوان طلایه دار با رهبریت فکری – مکتبی به دنبال قبولاندن خود به عنوان یک رهبر سیاسی در جهان اسلام از طریق ایجاد ناامنی در مناطق خلاء قدرت با مقاربت و تقارن دیدگاهی ساکنان آن مناطق به مبانی فکری – مذهبی خود است. در واقع عربستان سعودی با سوار بر مرکب تعارض ها درصدد خلق گسست های کلان با ابعاد سیاسی، مذهبی، فرهنگی و ژئوپلتیکی در ذیل رهیافت های ایدئولوژیکی برآمده از وهابیت می باشد. بطوریکه تکوین مبانی این گفتمان از جانب سعودی ها در تدوین سیاست های واگرایی در جهان اسلام و تکویر دیگر جریان های فکری – مذهبی و تکفیر تشیع و تشویق به جهاد به اصطلاح اسلامی با آن با تعمیق به تحمیق انگاره ای و گزاره ای از موضوع دین، مذهب و .. برای تثبیت خود همراه است. به عبارت دیگر کشیدگی مفاهیم در ابعاد ایدئولوژیکی، ژئوپلتیکی، سیاسی آن در تمام آنچه که از بحران و گسست معنا می یابد در نزد مبلغان، مروجان، مجریان و معرفان تفکر سعودی مشهود است.
————————————
توجه : مسئولیت صحت و سقم مقالات، یادداشت ها و مصاحبه های منتشر شده به عهده نویسنده بوده و صرف انتشار به معنی تائید آن نمیباشد.