نقش زنان در گروههای سیاسی اسلام گرای میانهرو در خاورمیانه
راحله چترسفید
کارشناس ارشد علوم سیاسی شهید بهشتی تهران
امروزه زنان در خاورمیانه نقش مهمی در شکل دهی به خط مشی جنبشهای سیاسی دارند. در واقع فعالین سیاسی زن با حضور در حوزهی سیاسی و افزایش مشارکت سیاسی به جنبشهای سیاسی اسلامی وجههای دیگر بخشیدند و حصار مردانهی فعالیت سیاسی را شکستند. اگرچه زنانی که در عرصه سیاسی و در بطن این جنبشها فعالیت میکنند، بر این باورند که بیشتر به دنبال تحقق اهدافشان در چارچوب ارزشهای اسلامیاند و این فعالیتها صبغهای غیر فمنیستی و غیر غربی دارد، اما در اغلب اوقات از جایگاه و ایفای نقش در جنبشهایی که عضو آن هستند، رضایت کافی ندارند. چرا که معتقدند نقششان در این جنبشها نقشی سازنده نیست و نمیخواهند صرفاً به عنوان عضوی عادی فعالیت کنند. به عبارت دیگر بر این باورندکه باید در جنبشهای حاضر ساختار شکنی شود و زنان بتوانند به رهبری جنبشها فکر کنند.
حضور و نقش زنان در جنبشهای اسلامی در کشورهایی همچون لبنان (حزب الله)، جنبش اخوان المسلمین در مصر و به مراتب در مراکش، کویت و سایر کشورها قابل بررسی است. واضح است که حضور فعالین سیاسی زن در جنبشهای اسلامی پدیدهای رو به افزایش است و اگر با دقت نظر بیشتری بنگریم، نشانههای آن را میبینیم. اما اینکه فعالیت زنان در جنبشهای سیاسی را در قالب مدرن اسلامگرایی و یا فمنیسم تعریف میکنند، شاید پارادوکس به نظر برسد. چرا که در اصل بنا بر این است که این جنبشها بر اساس اصول و ارزشهای اسلامی پا گرفتهاند. حال اگر بخواهیم عنوان فمنیسم به آن بدهیم، دیگر نمیتوان از ماهیت اسلامی این نوع جنبشها سخن گفت. چرا که در اصل این جنبشهای سکولار و سازمانهای مدرن غربی بودهاند که مبارزه برای احقاق حقوق زنان و برابری را آغاز کردهاند نه جنبشهای اسلامگرا که مؤلفهی سنت جز جدایی ناپذیر آنان بوده و تا حدود زیادی از ورود زنان به عرصه سیاسی و اجتماعی جلوگیری کردهاند.
اینکه در دهههای اخیر شاهد حضور زنان در عرصههای کلان در خاورمیانه هستیم نکتهای است غیر قابل انکار. حتی ساختار سیاسی متصلب کشوری همچون عربستان نیز به تدریج در حال تغییر نگرش و رفتار خود در قبال حوزه و گسترهی ازادی های زنان است. اما با این حال هنوزان نقطهی عطف و رویداد ثقلی که باید اتفاق بیفتد، اتفاق نیفتاده است. به عبارت دیگر حضوز زنان در جنبشهای مدرن اسلامی در خاورمیانه علی رغم فعالیت و مشارکت در عرصه سیاسی، هنوز موفق به ارائه ی بدیلی برای زنان نشده است و در واقع حرف تازهای برای گفتن ندارد.
اما در کل شیوهی تفکر و مواضع بسیاری از جنبشهای اسلام گرای امروزی در خصوص جایگاه و نقش زنان در حال پیشرفت است و روند رو به رشدی را طی میکند و بدنهی جنبش تلاش میکند ارتقای حقوق زنان را در چارچوب تفکر اسلامی تعریف کند. (هر چند که حضور داعش در منطقهی خاورمیانه و میزان تلفات مادی و غیر مادیای که به دنبال داشت، در بسیاری از موارد منجر به تخریب پلهایی شد که قبل از ان برای مشارکت زنان در عرصهی سیاسی کما بیش پی ریزی شده بود.) ما در سطور بالا به رشد اندیشه و تغییر مواضع و رفتار جنبشهای اسلامی در راستای افزایش مشارکت سیاسی زنان اشاره کردیم اما لازم است به وجود یک پارادوکس و ابهام بزرگ نیز اشاره کنیم. به این معنا که اگرچه حصول این پیشرفتها در عرصه فعالیت و جایگاه زنان قابل انکار نیست اما به نظر میرسد نتوانسته اعراب سکولار و نیز دیدگاه غربی در خصوص آزادی زنان را راضی کند و یکی از مجادلات مهمشان بر سر مسئلهی حجاب است. مقولهای که در چارچوب ارزشهای اسلامی، امری مهم تلقی میشود اما سکولارها ان را امری اختیاری تلقی میکنند نه اجباری. بر همین اساس است که باید گفت تا زمانی که مطالبات زنان اعم از آزادی پوشش و سایر حقوق مادی و معنوی، محقق نگردد، جنبشهای مدرن اسلامی نیز نمیتوانند در عرصهی بینالمللی مشروعیت لازم را کسب کنند.
اما با تمام این اوصاف دو نکتهی مهم قابل ذکر است. اول اینکه علی رغم نوساناتی که در احقاق حقوق زنان و فعالیتشان در جنبشهای اسلامی وجود دارد، اما به تدریج شاهد شیفتی ایدئولوژیک و تدریجی در جریانهای میانهرو در خاورمیانه هستیم. این روند در کشورهایی همچون ایران، ترکیه، یمن، تونس و اردن بیشتر قابل مشاهده است. از دلایل مهم این شیفت نیز میتوان به مبارزات زنان در بطن جنبشهای سیاسی مذهبی و به علاوه فشارهایی اشاره کرد که متوجه اقتدار و حاکمیت این کشورها بود. هر چند که بسیاری از جنبشهای سیاسی مذهبی در خاورمیانه از در ابتدا از زنان به عنوان اهرمی برای اخذ رأی بهره میبردند و در واقع زنان صرفاً رأی دهنده تلقی میشدند. اما امروزه زنان خواستار ایفای نقشی فراتر از این هستند و به عبارت روشنتر به دنبال نقشهایی کلان در عرصهی بازی سیاسیاند و جنبشهای مذکور نیز در نقش حامیانی فعال در این حوزه ظاهر میشوند تا به اصطلاح حصار سقف شیشهای را بشکنند و فرهنگ سیاسی پاتریمونیال را به چالش بکشند.
نکتهی دومی که باید بدان اشاره کرد، فشارهایی است که از سوی مجامع بینالمللی و کشورهای غربی به دول اقتدارگرای خاورمیانه وارد شد تا در حوزهی برابری جنسیتی، اقداماتی اتخاذ نمایند. اگرچه اکثر این دولتها در حوزه خاورمیانه به دلیل ساختار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی سنتی و اقتدارگرا و نیز با توسل به توجیهات دینی، حاضر نبودند چنین بالانسی ایجاد کنند، اما همانطور که گفته شد، ما در بلندمدت شاهد شیفتی تدریجی در این خصوص بودیم. بهطورکلی حضور زنان در جنبشهای میانهرو خاورمیانه طی سالهای اخیر تغییرات زیادی را تجربه کرده است که بخشی از این تغییرات، منبعث از مؤلفهی تکنولوژی و فناوری ارتباطات است بهگونهای که دهکدهی کوچک جهانی به آنها این فرصت را میدهد که فراتر از مرزهای ملی و جغرافیایی، با افکار و تحولات و جنبشهای زنان در غرب آشنا شوند و از سوی دیگر رشد تدریجی بدنهی جامعهی مدنی (که البته جامعه مدنی در بسیاری از جوامع خاورمیانه یا در مرحله جنینی است و یا در نطفه خفهشده است) باعث شده مطالبات جدیدی به نظامهای سیاسی تزریق شود و پاسخهای قانعکنندهای به این مطالبات بدهند.
**مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها، مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.