معادلات شمال سوریه؛رقابت بر سر مناطق نفوذ
مهدیه معدن نژاد
پژوهشگر موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
بحران سوریه در حالی وارد نهمین سال خود میشود که چندین پرونده مهم مربوط به آن روی میز کنشگران خارجی فعال در این کشور قرار گرفته است. به موازات تلاشهایی که نماینده سازمان ملل متحد در امور سوریه برای تشکیل کمیته وضع قانون اساسی انجام میدهد، به نظر میرسد سامان دادن به پروندههای نظامی همچنان اولویت کشورهای ضامن آتش بس است. به عبارت دیگر در حال حاضر موضوع ادلب، شرق فرات، و منبج توجه اصلی ترکیه، روسیه و ایران را به خود اختصاص داده است. ابهام در برنامه واشنگتن برای خروج نیروهای خود از شمال شرق سوریه نیز اوضاع را پیچیدهتر کرده است.
هرچند تعداد نیروهای نظامی آمریکا در سوریه محدود به 2000 تن است اما مناطقی که این نیروها در آن حضور دارند محل تلاقی منافع کنشگران داخلی و خارجی فعال در بحران سوریه است. در یک طرف نیروهای کرد قرار دارند که ستون فقرات «نیروهای سوریه دموکراتیک» (قسد) و بازوی زمینی نبرد ائتلاف بینالمللی علیه «داعش» را تشکیل میدهند و در طرف دیگر ترکیه قرار دارد که به عنوان متحد آمریکا در ناتو، «یگانهای مدافع خلق» (ی.پ.گ) را شاخه سوری «حزب کارگران کردستان» (پ.ک.ک) و بنابراین تروریستی میداند. درحالیکه واشنگتن و مسکو نگرانیهای امنیتی آنکارا نسبت به فعالیتهای ی.پ.گ در مرزهای جنوبی خود را به رسمیت میشناسند اما در عین حال به ترتیب به دنبال حفاظت از کردها و حفظ منافع دمشق هستند. البته ترکیه، روسیه و آمریکا بر سر یک نقطه یعنی تشکیل منطقه امن در شمال سوریه اتفاق نظر دارند ولیکن چگونگی وضعیت این منطقه امن در واقع موضوع مورد افتراق این کشورها است.
«منطقه امن» در چارچوب توافق آدانا
شاید کمتر ناظر و تحلیلگر تحولات داخلی سوریه انتظار داشت بعد از حدود 20 سال که از زمان امضای «توافق آدانا» میان دمشق و آنکارا میگذرد، این توافق بار دیگر به عنوان سازوکار حل و فصل مسئله کردی میان دو کشور مطرح شود. هرچند رئیس جمهور روسیه در نشست دوجانبه با همتای ترک خود، بازگشت به توافق آدانا را به عنوان راهی میانه برای پاسخ به نگرانیهای امنیتی آنکارا و همچنین حفظ حاکمیت دمشق مطرح کرد. اما توافق آدانا ناظر بر چه موضوعاتی است؟
سه دهه اول ریاست جمهوری حافظ اسد شاهد تیرهترین دوران روابط سوریه با همسایه شمالی خود بود. هرچند تعلق دمشق و آنکارا در دوران جنگ سرد به ترتیب به اردوگاه تحت حمایت اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا باعث شکاف در روابط دو کشور میشد اما مهمترین عوامل تنشزا در این روابط ریشه در مسائل دیگری داشت. رهبران سوریه نه تنها همچنان منطقه اسکندرون (که فرانسه در سال 1939 برای جلب موضع بیطرفی ترکیه به این کشور واگذار کرد و از این پس هاتای خوانده شد) را بخشی از خاک سوریه میدانستند بلکه با آنکارا درگیریهایی جدی بر سر تقسیم آب رودخانه فرات و همچنین نحوه تعامل دمشق با کردهایی که از نظر ترکیه تروریستی بودند، داشتند.
حمایت دمشق از عناصر پ.ک.ک (از جمله پناه دادن به «عبدالله اوجالان») در دهه 90 میلادی به اوج خود رسید تا جاییکه بیاعتنایی دمشق نسبت به هشدارهای مکرر آنکارا باعث شد واحدهای ارتش این کشور به سمت مرزهای مشترک با سوریه گسیل شوند. در حالیکه بیم وقوع جنگی تمام عیار میان دو کشور میرفت، میانجیگریهای منطقهای وزرای خارجه وقت ایران و مصر موثر واقع شد تا «سلیمان دمیرل» و حافظ اسد توافق آدانا را در اکتبر 1998 امضا کنند. این توافق خواستههای اصلی ترکیه از جمله سرکوب جدی پایگاههای پ.ک.ک در خاک سوریه و همچنین اخراج عناصر این گروه از این کشور را در برمیگرفت. البته این توافق دربرگیرنده یک بند بسیار مهم است که به موجب آن به ترکیه اجازه میدهد در شرایطی که دمشق نتواند تعهدات خود برای مقابله با «تروریستها» را انجام دهد، برای دفاع از خود به عمق 5 کیلومتر وارد خاک سوریه شود.
در حالیکه گمان میرفت توافق آدانا به موضوعی تاریخی پیوسته است اما در نشست ژانویه «ولادیمیر پوتین» و «رجب طیب اردوغان» در سوچی بود که بحث بازگشت به این توافق به صورت جدی مطرح شد. هرچند در ظاهر امر هر سه کشور ضامن آتشبس سراسری سوریه با التزام به توافق آدانا موافق هستند اما تفسیرهای متفاوتی نسبت به موضوع دارند. مسکو و تهران میخواهند زمینه را از یک طرف برای عادیسازی روابط سوریه و ترکیه و از طرف دیگر برای بازگشت نیروهای حکومتی به شمال شرق کشور در پی خروج نیروهای آمریکایی فراهم کنند.
در واقع در حالیکه آنکارا از ایجاد یک «منطقه امن» جدید در مرز خود با سوریه صحبت میکند، به باور مقامات روس توافق آدانا این منطقه را ایجاد کرده و دلیلی برای ایجاد یک منطقه امن جدید وجود ندارد. این در حالی است که از نظر ترکیه توافق آدانا در واقع مقوم مشروعیت منطقه امن مورد نظر این کشور است. به عبارت دیگر از نظر ترکیه توافق آدانا فرصتی ایجاد میکند برای اینکه ترکیه بتواند تروریستها را در خاک سوریه (بدون محدودیت در عمق و فاصله) دنبال کند. به علاوه از نظر آنکارا بازگشت به توافق آدانا به معنای به رسمیت شناختن نظام سیاسی دمشق نیست.
البته مسئله ایجاد منطقه امن فقط محل افتراق کشورهای ضامن آتش بس نیست بلکه همچنان اختلافاتی مهم میان ترکیه و آمریکا در رابطه با این موضوع وجود دارد. هرچند هر دو کشور به دنبال ایجاد منطقه هستند اما تعاریف مختلفی نسبت به این مفهوم دارند. ترکیه خواستار منطقهای به عمق 30 تا 32 کیلومتر و عاری از وجود عناصر ی.پ.گ است. در حالیکه آنکارا میخواهد منطقه امنی در شمال سوریه ایجاد کند تا مرز جنوبی خود را از وجود کردهایی که تروریستی میخواند پاکسازی نماید، آمریکا به دنبال راه حلی برای پاسخ به نگرانیهای ترکیه و در عین حال محافظت از کردها در برابر حمله نظامی ترکیه است.
به عبارت دیگر آنچه مورد نظر واشنگتن است، ایجاد منطقه حائلی میان ترکیه و کردهای شمال سوریه است. موضوع دیگر تفاوت دیدگاه درباره کنترل این منطقه است. اردوغان بارها به صراحت گفته است ترکیه باید تنها کنترلکننده این منطقه باشد ولیکن مقامات واشنگتن اخیرا از درگیر شدن کشورهای اروپایی در کنترل یک منطقه امن صحبت به میان آوردهاند. به نظر میرسداظهارات تازه آمریکا مبنی بر بقای حدود 200 تا 400 نیروی آمریکایی در خاک سوریه بعد از خروج سایر نیروها در جهت اطمینانبخشی به مقامات اروپایی برای باقی ماندن در منطقه امن پسا داعش و همچنین جلوگیری از توافق احتمالی کردها با دولت است. هرچند سیاستهای متناقض دولت ترامپ در قبال خروج از سوریه باعث سردرگمی کنشگران دیگران شده است اما به هر حال هر کدام برای پر کردن این خلاء و تحمیل وضع مورد نظر خود تلاش میکنند.
ادلب؛ معضل لاینحل؟
در حالیکه کنشگران خارجی فعال در میدان سوریه هنوز درباره وضعیت منطقه شمال سوریه بعد از خروج نیروهای آمریکایی به توافق نرسیدند، مسئله ادلب نیز همچنان به عنوان موضوع لاینحل باقی مانده است. به نظر میرسد وقتی پوتین در سپتامبر گذشته حاضر به توافق سوچی با همتای ترک خود شد تا یک منطقه عاری از سلاح در ادلب به عمق 20 کیلومتر مربع شود، در واقع به اردوغان فرصتی داد برای اینکه از اهرم فشار خود برای تحت کنترل درآوردن گروههای تروریستی فعال در ادلب استفاده کند. به عبارت دیگر میتوان گفت هرچند وضع موجود در ادلب مورد پذیرش مسکو و دمشق نیست اما هزینههای بالای عملیات نظامی (از جمله هزینههای انسانی) در این منطقه، رهبران روسیه را تشویق کرده تا فعلا به آنکارا فرصتی برای حل و فصل مسئله با استفاده از اهرمهای فشار خود بدهد. این در حالی است که شکاف درون و میان گروهی در منطقه ادلب مانعی جدی برای این است که ترکیه بتواند توافقات دوجانبه خود با مسکو را محقق کند.
اختلافات مذکور از یک طرف میان «هیئت تحریر الشام» و «حراس الدین» و از طرف دیگر میان جناحهای به اصطلاح افراطی و عملگرای تحریر الشام جاری است. با وجود اینکه رهبران ارشد القاعده همواره بر «وحدت» میان گروههای اسلام و وابسته به این هسته در سوریه تاکید کردند اما همبستگی میان این گروهها همواره با دشواریهای روبهرو بوده است. از ژانویه 2012 (یعنی زمان اعلام رسمی تاسیس جبهه النصره) تا جولای 2016 شاخه رسمی القاعده در سوریه با نام جبهه النصره خوانده میشد. هرچند این گروه در ادامه فعالیت خود تاکنون دو بار تغییر عنوان داده است؛ یکبار در جولای 2016 به نام «جبهه فتح الشام» و بار دیگر در ژانویه 2017 با پیوستن به چند گروه دیگر به نام «هیئت تحریر الشام». البته خود هیئت تحریر الشام در مسیر خود دچار انشعاباتی شد. در حالیکه «محمد جولانی» (امیر النصره سابق)، «ابوحمام الشامی» (مقام ارشد نظامی النصره سابق)، و «سامی العدیدی» (روحانی ارشد شریعت النصره سابق) در چارچوب این گروه با یکدیگر فعالیت میکردند اما اواخر 2017 و اوایل 2018 درگیر تنشهایی با یکدیگر شدند. این اختلافات باعث شد تا انشعاب دیگری در هیئت تحریر الشام شکل بگیرد و سازمان جدیدی تحت عنوان «حراس الدین» با رهبری الشامی و العدیدی تشکیل شد.
در حالیکه منتقدان جولانی، وی را به نقض بیعت با رهبر القاعده «ایمن الظواهری» متهم کردهاند، ظواهری نیز در پیامهای ویدئویی خود تلویحا و بدون اینکه نامی از رهبر تحریر الشام به زبان بیاورد او را مورد انتقاد قرار داده است. فارغ از مسائل اعتقادی، یکی از مسائل مورد اختلاف میان دو گروه بحث تسلیحات ادعایی حراس الدین است که در اختیار هیئت تحریر الشام قرار دارد. در واقع الشامی و العریدی با انتشار بیانیهای خواستار بازگشت تسلیحاتی شدند که متعلق به این گروه اما در اختیار تحریر الشام است و بعد از جدایی به آنها بازپس داده نشده است.
از طرف دیگر مسئله اختلاف نظر میان جناحهای افراطی و عملگراتر هیئت تحریر شام در خصوص رابطه با ترکیه است. درحالیکه جولانی در طول سالهای حیات النصره تا هیئت تحریر الشام، آمادگی خود را برای جرح و تعدیل تاکتیکها و روشهای گروه تحت رهبری خود در صورت ضرورت نشان داده است اما همه شخصیتهای برجسته این گروه مواضع مشترکی با وی ندارند. نوع ارتباط هیئت تحریر الشام با ترکیه سکولار یکی از موضوعات مورد اختلاف میان این دو جناح است. در حالیکه جولانی از عملیات نظامی محتمل آنکارا علیه کردهای شمال شرق سوریه حمایت کرده، شخصیتهایی نظیر «ابویقظان المصری» هم عناصر ی.پ.گ و هم ترکیه را کافر دانسته و مخالفت نزدیک شدن هیئت تحریر الشام به عنوان یک گروه اسلامی به این کشور شد. در حالیکه انتشار فتاوای ضد ترکیه از جانب المصری واکنش رسانههای ترک را به دنبال داشت که وی را عامل امارات و سعودی میخواندند، خبر استعفای وی باعث تقویت این گمان شد که جولانی در مسیر پاکسازی عناصر مخالف «پراگماتیسم» مورد نظر خود برای تغییر چهره هیئت تحریر الشام است.
نتیجهگیری
سومین دیدار روسای جمهور ایران، روسیه و ترکیه در حالی در اواسط ماه فوریه در سوچی برگزار شد که علیرغم تاکید بر ضرورت اتخاذ گامهای جدی متناسب با توافق دوجانبه آنکارا- مسکو برای ایجاد منطقه عاری از سلاح در ادلب، نتوانست به نتایج ملموسی در رابطه با پروندههای ادلب و منطقه امن دست یابد. نقض توافق سوچی در حالی از طرف دمشق و معارضه ادامه دارد که هنوز گزینه اقدام نظامی برای فیصله دادن به پرونده ادلب از روی میز برداشته نشده است. این در حالی است که اساسا توافق سوچی از یک طرف برای ترکیه و از طرف دیگر برای ایران-روسیه-سوریه فرصتی برای پرهیز از اقدام پرهزینه نظامی محسوب میشود و تا حد زیادی مسئولیت حفظ آن به توانایی آنکارا برای اعمال فشار بر گروههای تروریستی فعال در شمال سوریه مربوط است.
ترکیه مناطق «سپر فرات»، «شاخه زیتون»، ادلب، و شرق فرات را منطقه نفوذ طبیعی خود میداند و میخواهد نیروهای بومی تحت حمایت خود را به کنترل این منطقه بگمارد اما همانطور که گفته شد موانعی بر سر راه این هدف وجود دارد و مهمترین آن نیز این است که هیئت تحریر الشام به عنوان ستون فقرات منطقه ادلب همچنان به صورت بینالمللی به عنوان یک گروه تروریستی شناخته میشود. بنابراین برای ورود به مرحله بعدی از بحران سوریه بیش از هر چیزی احتیاج دارد که عنوان تروریستی بودن از آن برداشته شود. هرچند عملگرایی جولانی نیز در این حوزه به نفع بقای این گروه تمام شده است. در واقع میتوان گفت رهبر هیئت تحریر الشام به خوبی از رقابتهای منطقهای به نفع خود استفاده کرده است؛ وی با استفاده از فعال شدن مجدد کارت قطر در شمال سوریه توانسته خود را به عنوان «رکن اساسی» و غیر قابل حذف در معادلات شمال کشور عرضه کند.
بر همین اساس هم پوستاندازی دوباره هیئت تحریر الشام به عنوان یک گروه غیر تروریستی و مشروع ضروری است تا پروژه مورد نظر آنکارا اجرایی شود. هرچند ناگفته پیدا است که وضع موجود نمیتواند برای مدت طولانی ادامه یابد و اگر ترکیه نتواند تغییری جدی در معادلات ادلب ایجاد کند، تکرار سناریوی شرق حلب نمیتواند دور از ذهن باشد. از طرف دیگر در حالیکه آنکارا و واشنگتن و همچنین آنکارا و مسکو درباره ماهیت و چگونگی منطقه امن به توافق نرسیدند، تلاش دستگاه دیپلماسی ایران باید تاکید بر حفظ موضع بازگشت حاکمیت دمشق به سراسر کشور باشد. ترکیه در حالی از نگرانیهای امنیتی منتج از فعالیت کردها در مرزهای جنوبی خود صحبت به میان میآورد که سیاستهای این کشور هم عامل موثری در ایجاد وضعیت کنونی در سوریه محسوب میشود و هم مانعی برای بازگشت اقتدار دمشق به مناطق شمالی است؛ طبیعتا در فقدان اقتدار و حاکمیت سوریه کنترلی نیز بر فعالیت کردها نخواهد داشت.