قطر؛ تلاشی نو برای منطقه سازی گفتمانی اهل سنت با محوریت اخوان
حسن کریمی
دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران و عضو انجمن ژئوپلیتیک ایران
1- مقدمه:
مرکز گفتمانی اهل سنت در جغرافیای سیاسی جهان اسلام، از زمان تأسیس الازهر (10 میلادی) تاکنون کشور مصر است. در کشور مصر، الازهر و علماء آن پرچمدار گفتمان اهل سنت هستند. اما این مرکز بزرگ اسلامی طی دهههای اخیر به دلایل مختلف ازجمله سیطره سیاسی دولت مصر بر آن و عدم استقلال مالی، نتوانسته به ایفای نقش اصلی خود که همان انجام امور اجتماعی و سیاسی بر پایه دین اسلام است، بپردازد. این وضعیت باعث شد تا گفتمان سلفی- وهابی، ضمن به حاشیه بردن الازهر به تبلیغ آراء خود در جغرافیای سیاسی جهان بپردازد. سرمایهگذاری عربستان برای ترویج وهابیت و حمایت از گروههای تندرو سلفی در سالهای اواسط دهه 90 به اینسو بهقدری زیاد بوده که صدای الازهر را درآورد و در کنفرانسی که در گروزنی مرکز چچن در سال 2016 میلادی برگزار شد، آنها ضمن رد وهابیت، وهابیها را خارج از دایره اسلام و اهل سنت معرفی نمودند. آل سعود در واکنش به این ادعا اعلام نمود که «ما کسانی را که با دستان خود نان در دهانشان گذاشتیم، دشمن ما شدند».
با ظهور بهار عربی و پیروزی اخوان در مصر تصور بر این بود که مرکز گفتمانی اهل سنت دوباره احیاء شده و گفتمان سلفی- وهابی را به چالش بکشد، اما عمر کوتاه حکومت اخوان مانع از این کار شد. در چنین شرایطی هواداران اخوان کوشیدند تا با توجه به ویژگیهای مالی، رسانهای و معنوی قطر، از این کشور بهعنوان پایگاه جدید اخوان یاد کنند و برای ضربه زدن به گفتمان سلفی- وهابی (عربستان) و سلفی- سکولار (امارات) که در نابودی محمد مرسی و شکست اخوان نقش به سزایی داشت، اقدام به «منطقه سازی گفتمانی اهل سنت با محوریت اخوان» در کشور قطر نمایند. درست همین عامل بود که در سال گذشته میلادی منجر به چالش و قطع رابطه میان قطر و چهار کشور عربی و نهایتاً تحریم این کشور شد. چالشی که همچنان ادامه دارد بهگونهای که ولیعهد سعودی در سفر اخیرش به مصر در گفتگو با خبرنگاران مصری درباره بحران قطر گفت: خود را سرگرم این مسئله نمیکنم و فردی پایینتر از رتبه وزیر مسئولیت این پرونده را بر عهده دارد. تعداد جمعیت این کشور (قطر) کمتر از جمعیت یک خیابان در مصر است و هر وزیری به نظر ما میتواند بحرانشان را حل کند. او افزود کسی که پرونده قطر را بر عهده میگیرد همکار عزیزی در وزارت امور خارجه با رتبه دوازده است که با حفظ سمت این مسئله را هم بر عهده دارد. در واکنش وزیر خارجه قطر خطاب به محمد بن سلمان که بحران عربستان و قطر را کمارزش و آن را در حد و اندازه بحران آمریکا و کوبا دانسته بود، گفت که کشور بزرگی دارید، اما قلبها و ذهنهای کوچکی دارید.
2- یافتههای پژوهش
در جغرافیای سیاسی اهل سنت در شرایط فعلی چند گفتمان اسلامی وجود دارد که هرکدام از این گفتمانها درصدد سلطه بر جهان اسلام و تلقین آراء و اندیشههای خود به امت اسلامی هستند. اما این کار آنها نهتنها خیری برای جهان اسلام و اهل سنت نداشته، بلکه خود منجر به چالش در جغرافیای سیاسی جهان اسلام شده است. این گفتمانها عبارتاند:
الف- گفتمان سلفی- اخوانی
اخوان المسلمین اساساً بهعنوان یک جنبش «سلفیِ اصلاح طلب» که امتداد نهضت احیای اسلامی معاصر و حلقهای از جنبش پان اسلامیسم به رهبری سید جمال میباشد، دارای سه ویژگی اصلی است: اولاً، قائل به تشکیل حکومت اسلامی، نه لزوماً از طریق روشهای انقلابی، بلکه از طریق الگوهای مسالمتآمیز است. اما اگر زمینه لازم برای برقراری حکومت اسلامی فراهم نباشد (ترکیه و قطر) و یا تاکید صرف بر قوانین اسلامی در کشور (تونس) باعث افراط گرایی شود سعی بر این است که جامعه و دولت به صورت سکولار اداره شود. ثانیاً برخلاف رویه غالب گروههای سلفی که مخالف دستاوردهای تمدن مدرن بشری همچون حقوق بشر، حاکمیت قانون، جامعه مدنی و توجه به حقوق زنان هستند، همواره نسبت به این امور اهتمام ویژه داشته است. ثالثاً اخوان به نظام شورایی برای مقابله با دیکتاتوری معتقد است و بر همین اساس، طی دهههای گذشته تلاش کرده تا با حضور در پارلمان و اجرای الگوی پارلمانتاریستی برای اجرای شریعت اسلامی و بسط اندیشههای خود گام بردارد.
ب- گفتمان سلفی- سکولار
این گفتمان که حامی و پشتیبان آن کشور امارات متحده عربی است، معتقد است که وجود جنبشهای اسلامی مایه ناامنی و بی نظمی بوده و نباید به آنها مجال بازیگری داد. بنابراین بهشدت به دنبال جدایی دین از سیاست است. اصولاً سلفیهای سکولار خواهان خاورمیانهای سکولار، باثبات و شکوفا هستند.
ج- گفتمان سلفی- وهابی
این گفتمان مربوط به سلفیهای وهابی است مرکز این گفتمان عربستان سعودی و نماینده برجسته آن آل سعود و خاندان محمد بن عبدالوهاب ازجمله آل شیخ است. گفتمانی که با مبانی عقیدتی خود گذشته از شیعیان که آنها را رد میکند، اهل سنت را نیز از بعضی جهات بهنقد کشانده است.
الازهر در زمان حسنی مبارک تماماً در اختیار دولت بود. با سقوط رژیم مبارک و سر کار آمدن اخوان مسلمین انتظار میرفت، دوباره الازهر بهعنوان مرکز گفتمانی سنیها احیاء شود و همچون گذشته بتواند به ایفای نقش بپردازد، اتفاقی که در زمان ریاست جمهوری محمد مرسی اتفاق افتاد. اما عدم درک درست اخوان المسلمین از موقعیت و وضعیت مصر در جهان عرب، شمال آفریقا و در کل جهان اسلام باعث شد تا اقدام به تدوین نوعی قانون اساسی کنند که نهتنها نتوانست کل جامعه مصر اعم از مسلمان و غیرمسلمان را در بربگیرد، بلکه بیانگر رویکرد تمامیتخواهی اخوان در مصر بود. مسئلهای که منجر به ساقط شدن اخوان المسلمین و محمد مرسی از قدرت شد. بهعبارتدیگر اخوانیها در «تله قانون اساسی» گیر کرده و نتوانستند میان اسلام و دمکراسی بالانس ایجاد کنند. اخوانالمسلمین نزدیک به یک سال قدرت را در اختیار داشت، اما پس از آن درنتیجه کودتایی که در این کشور در سال 2013 میلادی توسط عبدالفتاح السیسی صورت گرفت 80 درصد قدرت سیاسی خود را از دست داد.
با سقوط اخوانالمسلمین در مصر، امید دیگر گروههای اخوان در کشورهای اسلامی به باد رفت و حتی احزاب سیاسی نیز که دارای گرایش اخوانی بودند نیز از تحولات مصر متأثر شدند. در ترکیه حزب عدالت و توسعه که از روی کار آمدن اخوان بسیار خوشحال بود، از کودتای ارتش در این کشور بهشدت انتقاد کرد. قطر با ژئوپلیتیک رسانهای خود که از روز اول به یاری انقلابیون شمال آفریقا ازجمله تونس و مصر شتافته بود و با این کار باعث دشمنی کشورهای حوزه خلیجفارس ازجمله عربستان و امارات علیه خود شده بود، با برکناری مرسی و روی کارآمدن السیسی، رابطهاش با مصر به هم خورد. در تونس حزب النهضه که با حمایت قطر و ترکیه توانست در انتخابات این کشور در سال 2012 پیروز شود. دو سال بعد مجبور شد به دلیل آنچه که آن را افراطی گری اسلامی میدانست و نگران از دست رفتن موقعیت و جایگاه خود در تونس بود راه و رسم سکولار را در پیش گرفت بهگونهای که به جای جهان اسلام تمام توجه خود را وقف امور داخلی تونس نمود تا مبادا مثل اخوان مصر درصحنه سیاست با چالش مواجه شود و انقلاب و دستاوردهای آن توسط مخالفان و بازماندگان بن علی مصادره شود. در چنان شرایطی اخوانیها که به دنبال حفظ گفتمان سلفی- اخوانی در برابر گفتمان سلفی – وهابی بودند، با سقوط اخوان در مصر به دنبال یک «کانون جدید گفتمانی» بودند تا بتواند ضمن حفظ اخوانالمسلمین، در مقابل گفتمان سلفی- وهابی میدانداری کند. لذا به همین خاطر قطر بهعنوان «مرکز جدید منطقه سازی گفتمانی اهل سنت با محوریت اخوان» وارد عرصه شد.
قطر؛ کانون جدید منطقه سازی گفتمانی اهل سنت
قطر کشوری کوچک، اما سرشار از منابع غنی نفت و گاز و از کشورهای بسیار ثروتمند عربی است. حاکم این کشور شیخ تمیم بن حمد بن خلیفه آل ثانی است. به لحاظ عقیدتی، این کشور سلفی با گرایش اخوانی است. ازجمله عواملی که میتواند قطر را جانشین مصر و به مرکز منطقهای گفتمان سازی اهل سنت تبدیل کند عبارتاند از:
الف- سرمایه کلان قطر که جز کشورهای ثروتمند جهان عرب است.
ثروت فراوان قطر را واداشت تا ضمن حمایت از گروههای اخوان در خاورمیانه و شمال آفریقا، گروههای سلفی تندرو نزدیک به عربستان را به چالش بکشد بهعنوان نمونه قطر در سال 2016 میلادی در کشور عراق به حشد شعبی و حزب الله عراق وعده داد در صورتی که عربستان را در عراق به چالش بکشند، بالغ بر 5/1 میلیارد دلار به آنها کمک میکند. میزان حمایت قطر از گروههای تندرو اسلامی به حدی بوده که اعتراض کشورهای همسایه آن را به دنبال داشته است. یوسف العتیبه سفیر امارات در آمریکا گفت: قطر طی 15 سال گذشته از گروههایی مانند اخوان المسلمین، حماس، طالبان، گروههای مسلح در سوریه و لیبی حمایت کرده است.
ب- حضور اتحادیه علماء جهان اسلام در قطر.
این اتحادیه که اکثر اعضا آن گرایش اخوانی دارند و در میان شخصیتهای برجسته آن میتوان به دکتر شیخ یوسف قرضاوی (رئیس اتحادیه) و دکتر شیخ علی قره داغی کردستانی (دبیرکل اتحادیه) اشاره کرد، نسبت به سلفیهای وهابی دارای رویکرد متعادلتری هستند و بهشدت با افراطی گری و خشونت در جهان اسلام مخالف بوده و آنها محکوم میکنند. حضور در عرصه سیاسی را نفی نکرده و مسلمانان را به دخالت در سرنوشت سیاسی خود دعوت میکنند. نمونه آنچه که در مصر، ترکیه، لیبی، تونس و… اتفاق افتاد. هنگامی که بهار عربی روی داد، درحالی که الازهر سکوت کرده بود، اخوانالمسلمین در مصر، ترکیه، قطر، تونس و… میدانداری کرد.
ج- ژئوپلیتیک عظیم رسانهای قطر
شبکه الجزیره که در سال 1996 در دوحه قطر ایجاد شد، به حدی پیشرفت کرده است که اخبار آن بازتاب اسلامی و جهانی دارد. الجزیره در انقلابهای عربی نقش مهمی را ایفا کرد. الجزیره تنها رسانه خبری مهم بود که اعتراضات شکل گرفته در تونس، مصر، لیبی و… را پوشش داد. همین اقدام قطریها در جریان بهار عربی باعث شد تا به هنگام حمایت قاطع سیاسی و رسانهای قطر از اخوان مسلمین در مصر، کشورهای عربی همچون عربستان، امارات و بحرین که میانه خوبی با اخوان ندارند، در مقابل قطر قرار گیرند و مدتی رابطه دیپلماتیک خود را با این کشور به حالت تعلیق در آوردند. بدون شک این نقش میتواند همچنان دوام داشته باشد.
3- نتیجهگیری
با شکلگیری بهار عربی که امیدها را برای احیاء گفتمان اهل سنت با محوریت اخوان در جهان اسلام زنده کرده بود و انتظار این بود که از این راه جلوی افراطیگری وهابیها در جهان اسلام گرفته شود، با سقوط اخوان مسلمین در مصر به یاس مبدل شد. علت اصلی چنین اتفاقی نیز خود اخوانیها در مصر بودند که نتوانستند درک درستی از موقعیت و وضعیت مصر و خود داشته باشند. قطر که در جریان موفقیت ملت مصر در برابر دیکتاتوری مبارک با توسل به ژئوپلیتیک رسانهای خود نقش مهمی بازی کرد، انتظارش این بود که با روی کارآمدن مرسی، گفتمان اهل سنت با محوریت اخوان دوباره احیاء شود. اما سقوط مرسی چنین اجازهای به اخوان نداد. در چنین وضعیتی اسلام گرایان اخوان، به قطر بهعنوان کانون جدید گفتمانی اهل سنت روی آوردند.
تمام تلاش قطر این است که جای مصر را در جهان عرب و اسلام بگیرد و با ایستادگی در برابر عربستان و گفتمان وهابی، از جریان اخوان در فلسطین، لیبی، تونس، مصر و.. حمایت به عمل آورده و پرچمدار گفتمان اهل سنت در برابر وهابیت باشد. بر همین اساس قطریها با تکیه بر توانایی اتحادیه علماء جهان اسلام، منابع عظیم مالی و ژئوپلیتیک رسانهای درصدد هستند تا با بسترسازی مناسب، جریان فکری اهل تسنن را به شکوفایی برسانند و ضمن به چالش کشاندن گفتمان وهابی، اهل سنت را از زیر سیطره عربستان و وهابیت برهانند. مسئلهای که طی یک سال گذشته بهشدت سعودیها را آزرده است. درست همین مسئله بود که باعث تیرگی روابط قطر با چهار کشور عربی در سال میلادی گذشته شد و همچنان ادامه دارد. جدال لفظی ملک سلمان با وزیر خارجه قطر نیز نتیجه ادامه همین اختلاف یکساله است.
**مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها، مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.