بحران ها و یا آسیبهای فرهنگی در جهان اسلام از چالش ها و مشکلات مهم در گستره جهان اسلام است . گفتگوی پیش رو در پی بررسی ضعف ها، خطرات و آسیب های فرهنگی موجود در جهان اسلام است و بخشی از آسیب های فرهنگی موجود در جهان اسلام را بیان می کند.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: بحرانهای فرهنگی در گستره جهان اسلام چه ابعادی دارد ؟
به نظر میرسد قبل از پرداختن به بحران فرهنگی و آسیب شناسی فرهنگی، باید مشخص شود که ورود به بحث آسیب شناسی فرهنگی مبتنی بر کدام تعریف از فرهنگ میباشد. نگاه رایج که به فضای فرهنگی جهان اسلام وجود دارد مبتنی بر بعضی تعریفهای خاص به آسیب شناسی می پردازند. اما شرایط جدید اقتضاء دارد که ورود به مبحث آسیب شناسی فرهنگی جهان اسلام بر اساس تعاریف دیگری هم انجام گیرد. از زوایای مختلف و با نگاههای متنوعی به مقوله فرهنگ پرداخته شده است. نگاههای بدبینانه اساساً فرهنگ را یک سیستم ظالمانه میدانند که موجب تثبیت ظلم میگردد بطوری که در ادوار مختلف تاریخی، فرهنگ را ابزار دست ثروتمندان و اقشار مرفه جامعه، با هدف تولید تفاوت و تمایز معرفی میکنند. این یک تعریف از فرهنگ به حساب میآید و افرادی در جهان اسلام هستند که فرهنگ رایج در جهان اسلام را با این نگاه خوانش میکنند واساسا نگاهشان به آسیب شناسی فرهنگی بسیار متفاوت است.
بعضی دیدگاهها که در ایران نیز رایج هستند، به فرهنگ به صورت دایرةالمعارفی نگاه میکنند، به عبارتی فرهنگ را مساوی جامعه میدانند و تمام مظاهر موجود در جامعه را مظاهر فرهنگی میدانند و از این منظر خوانشهایی از آسیبهای فرهنگی دارند. اما نگاه دیگر، نگاه معنایی به فرهنگ میباشد. در این تعریف فرهنگ شامل معناهایی است که مجموعهای از انسانها در ساحت زندگی مشترک پذیرفته و وآنها را پیاده میکنند. این نگاه معنایی به فرهنگ میباشد. معانی مشترک توسط مجموعههای انسانی در ساحت زندگی مبنای تعاملات و رفتارها و الگوهای عمل در جامعه قرار میگیرند. تاریخ نشان داده است که همه ی معانی مشترک لزوما صحیح و کارامد نیستند و گاهی اوقات عوامل مختلف باعث میشوند معانی با اعوجاج در ساحت زندگی انسانها پدیدار گردند و اصلاح تاریخی ای که در برخی فرهنگها اتفاق می افتد موید این ادعاست.
نگاه پیش رو جهت آسیب شناسی فرهنگی جهان اسلام مبتنی بر نگاه سوم یعنی نگاه معنایی میباشد. مبتنی بر تعریف مد نظر یک فرهنگ لایههای معنایی متفاوتی خواهد داشت. بعضی از معانی، معانی درونیتر و لایههای عمیق فرهنگ به حساب میآیند در حالی که بعضی از معانی سطحی تر میباشند. لایهی عمیق معنایی فرهنگ اسلامی نوعی نگاه به هستی و انسان و معرفت است که تحث تاثیر معانی وحیانی است . این مؤلفهها کمتر دچار تغییرات روزمره میشوند و تغییر در آنها بسیار کند اتفاق می افتد. به نظر میرسد تا تهدیدی متوجه این لایههای درونی فرهنگ در جهان اسلام نباشد، اطلاق بحران چندان صحیح نمیباشد. و لذا بر پایه این نگاه شاید تا کنون نتوان بحران فرهنگی برای جهان اسلام قائل شد و آنچه در جهان اسلام در دوره های مختلف تاریخی دیده میشود آسیبهای فرهنگی هستند. شاید گهگاه مسائلی پیش آمده که جهان اسلام را در مرز رسیدن به نقاط قرمز قرار داده ولی کلیت فرهنگ جهان اسلام یعنی همان مجموعه معانی اساسی که در ساحت فردی و اجتماعی مسلمین مبنای عمل قرار گرفته و تمایزات تمدنی و فرهنگی جهان اسلام را رقم میزند به مرز بحران نرسیده است. نگاه کلی تاریخی حاکی از حیات و پایندگی این نظام معانی و گویای حرکت آن در طول تاریخ میباشد. آسیب فرهنگی در جهان اسلام به چشم میخورد ولی بحران فرهنگی به این معنا که نظام معانی مذکور و مخصوصا لایه های بنیادی آن در تهدید بسیار جدی قرار گرفته باشد، به چشم نمی خورد.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: عوامل داخلی و خارجی موثر بر این آسیب فرهنگی در جهان اسلام هستند؟
مبتنی بر تعریف مورد نظر آسیبهای فرهنگی و چشم انداز آینده آنها قابل شناسایی و پیش بینی هستند که برخی از درون و برخی از بیرون سرچشمه میگیرند. این آسیبها در جهان اسلام به دوشکل میتوانند مورد بررسی قرار گیرند. یک بار میشود با نگاهی عمیق تر و از سر تامل بیشتر و در چشم انداز تاریخی کلان به مجموعه فرهنگ اسلامی پرداخت و یک بار هم میتوان با درکی روبنایی و ناظر به مسائل روزمره و مقطعی و برههای به این بحث وارد شد. مثلاً گاهی اوقات عنوان میشود که در فلان مجموعه جهان اسلام بیکاری، اعتیاد، رواج مظاهر تمدن غرب و از این دست مسائل وجود دارد. این گونهای بررسیها و دغدغه ها با آنکه لازم هم هست اما در هر حال روبنایی، مقطعی و برههای است. نکته قابل توجه اینکه تأملات عمیق و بررسی در چشماندازهای کلی و تاریخی ای که بیان شد کمتر توسط اهل نظر مطرح میشود و این در حالی است که این نحوه ورود و بررسی ضمن آنکه امیدآفرین و اطمینان بخش بوده و در بازیابی و ارتقاء هویت تمدنی و اثبات پویایی نظام معانی اسلامی کارایی بیشتری دارد در نیل به وحدت اسلامی هم کاراست. لذا ضمن اذعان به امتیازات این نوع ورود در مباحث، در این فرصت اجمالی سعی میشود از این منظر به آسیبهای فرهنگی جهان اسلام پرداخته شود.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: چه عواملی در ایجاد این آسیبها نقش داشتهاند؟
قبل از پاسخ به این پرسش به چند نکته که به مثابه پیش فرضهای بحث هستند اشاره کرده و سپس به عوامل میپردازیم. وقتی ما به مجموعه جهان اسلام نگاه میکنیم مشاهده میکنیم که یک مجموعه کاملا یکنواخت نیست. در جهان اسلام رویکردهای ظاهرگرایانه، رویکردهای مبتنی بر تفکر عقلانی، رویکردهای سکولار و سایر رویکردها قابل مشاهده هستند. در بررسی جهان اسلام نبایستی که تمام این رویکردها را با یک منطق مورد بررسی قرار داد. علاوه بر این باید مد نظر داشت که اقشار مختلفی وبا سطوح فکری متفاوتی در جهان اسلام وجود دارد. حتی فرهنگهای رسمی و غیر رسمی مختلفی در جهان اسلام به چشم میخورد. گاهی اوقات یک مدل فرهنگی توسط ساختار سیاسی تزریق میشوند در حالی که بدنه جامعه به این فرهنگ رسمی اعتنای چندانی ندارند. به عنوان مثال در برخی از کشورهای عربی فرهنگی که در رسانه های دولتی تبلیغ و ترویج میگردد منطبق بر واقعیات میدانی نیست و متن جامعه به گونه ای مغایر با آن سلوک میکند.
با توجه به آنچه ذکر شد آسیبهای فرهنگی مجموعه جهان اسلام دو دسته هستند. یک دسته آسیبهایی که از درون میجوشند و دسته دیگر عواملی که از خارج این نظام فرهنگی آن را تهدید میکنند.. از جمله عوامل درونی عدم آرایش درست و منطقی عناصر و لایه های این نظام معانی میباشد. در نگاه معنایی به فرهنگ، معانی دارای سلسله مراتب هستند. به عنوان مثال توحید در مرکز این نظام معانی قرار دارد و بعد از آن مسائل مبتنی بر توحید هست تا برسیم به مسائل مربوط به الگوهای رفتار و قواعد عمل.
بی سلیقگیهای و کج اندیش در آرایش و چینش این نظام معانی از جمله تهدیدهای موجود در جهان اسلام میباشد که منجر به افراط و تفریط میگردد. عامل درونی دوم که به مثابه تهدید هم هست جزیی نگری در برخورد با جهانهای معنایی است. امروزه در جهان اسلام پرداختهای گزینشی و سلیقهای زیادی متاثر از امیال و خواسته های فردی و گروهی وجود دارد. برای مثال برخی از این گروهها مانند داعش و القاعده و… قسمتهایی را بصورت تحریف شده از این نظام معانی بر میگزینند و شمایلی کاریکاتوری از این نظام عرضه میکنند که هر عقل منصفی را به تاسف وا می دارد و این امر به نوعی جزیی نگری در نظام معنایی به حساب میآید. آسیب سوم غیاب معانی اساسی است . برخی از معانی در فرهنگ اسلامی مانند توحید، عدالت، کرامت انسان،زیبایی دوستی و… وجود دارند که بعضاً این معانی اساسی از شاکلههای فرهنگ اسلامی هستند لکن با این نحوه از برخورد به فراموشی سپرده میشوند. گاهی اوقات نیز این آسیبهای درونی ناشی از نوعی تعارض در نظام معانی است که این تعارض بحث بسیار مهمی است. به عنوان مثال در مجموعه جهان اسلام در یک طرف نگاه فرهنگی داعش و در یک طرف نگاه عقلانی حکمت تشیع به فرهنگ اسلام وجود دارد. این دو نگاه دو سر یک طیف به حساب میآید و دراز مدت و در بازه های زمانی بیست یا سی ساله و بیشتر یا کمتر لایههای درونی تر نظام معانی این فرهنگ را دچار تضاد و تعارض و سپس بحران خواهد کرد. در این طیف حتی نگاه به توحید نیز مغایر خواهد بود. بعبارتی توحید که در مرکز این نگاه معنایی قرار گرفته است با دو نگاه کاملاً متضاد خوانش میشود. این بحث تعارض که با مثال نگاه داعش و حکمت عقلانی تشیع به فرهنگ اسلامی بیان شد در دراز مدت منجر به تعارضات عقیدتی و ایدئولوژیک شده و بحران ساز خواهد بود و به رشد فرقه گرایی و تشتت فزاینده ای خواهد انجامید.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: پیامدهای این آسیبهای فرهنگی در جهان اسلام چیست؟
اجازه دهید به آسیبهای بیرونی نیز که از اهمیت بالایی دارد نیز اشاره شود. آسیبهای بیرونی مربوط به بحث «دیگری» است که از گذشته مطرح بودهاست. این بحث «دیگری» گاهی تمدن یونان و گاه تمدن دیگری بوده است ولی تمدنی که در برهه کنونی «دیگریِ» جهان اسلام است و نظام معنایی آن را تهدید میکند نظام غرب میباشد. این تمدن غرب با سازوکارها و ظرفیتهایی که دارد میکوشد معانی موجود در فرهنگ جهان اسلام و به طور خاص لایههای عمیقتر معانی آن را مغلوب نموده و موجب محنت معانی اسلامی گردد. در این تقابل «ما» و «دیگری» گاهی اوقات نیز لایههای سطحیتر نظام معانی تهدید میشوند. مانند بد حجابی، مظاهر فرهنگ غربی، اخذ الگوهای وارداتی و … که در این زمینه تهدید چندان جدی نیست. علاوه بر این در این کارزار گاهی اوقات استحاله معانی، عرفی شدنهای التقاطی و خارج شدن از روح معانی و ارزشهای اسلامی اتفاق میافتد. در این راستا غرب در تعامل فعلی با دنیای اسلام خواهان رسیدن به مرحله ای است که مجموعه جهان اسلام بصورت خاموش از ارزشها و به عبارتی از معانی و ارزشهای اصیل اسلامی خالی شود که میتوان آن را همان ایده معروف شبیخون فرهنگی قلمداد نمود. درشبیخون معانی فرهنگ اسلامی مغلوب یا استحاله می یابند. دستاورد این شبیخون برای غرب محو تمایزات اسلامی خواهد بود و با محو تمایزات ، ضمن پدیدار شدن چالشهای هویتی فزاینده ، فرهنگ جهان اسلام به تدریج در فرهنگ جهانی هضم خواهد شد و این همان چیزی است که غرب در سر می پروراند و بنظر میرسد تمام سازوکارهایی که غرب در تضعیف فرهنگ اسلامی در سر دارد در راستای حذف و طرد معانی تمایزساز اسلامی است و این سازوکارها گاهی با اشاعه فساد و فحشا و بی هویت سازی مسلمانان پی گرفته میشود و گاهی هم با خلق گروههای مزدوری مانند القاعده و داعش و امثال آن. خلاصه اینکه قصه ی معانی و کارزار آنها محور و مبنای تمام چالش آفرینی ها و افتراقات و ضدیتهاست و در این میانه مصاف کنونی مصاف «نظام معانی غربی» و «نظام معانی اسلامی» است.