آنچه توافق ابراهیم نامیده میشود، پیمانی است که به روند صلح و عادیسازی روابط میان اعراب و رژیم صهیونیستی اشاره میکند. این طرح کاملاً تحت نفوذ امریکا طراحی و برنامهریزی شده بود. یکی از اهداف مهم این توافق، مقابله با چیزی بود که تهدید ایران خوانده میشد. روند عادیسازی هدفی است که رژیم صهیونیستی و حامیان آن از مدتهای قبل دنبال میکنند و پادشاهیهای کوچک عرب در شبهجزیرۀ عربستان، تحت رهبری امارات متحده و بحرین، در تابستان 2020 رسماً آن را آغاز کردند. این روند محدود به این منطقه نماند و به قارۀ آفریقا (سودان و مراکش) سرایت یافت. روشن است که این طرح برای برنامههای بلندمدتتری شکل گرفته است و بانیان آن به همین چند کشور قانع نیستند و تلاش خود را برای گسترش این روند ادامه خواهند داد. اخیراً زمزمههایی از عراق به گوش میرسد و عدهای از فراهمشدن شرایط برای پیوستن عراق به قطار عادیسازی با رژیم صهیونیستی سخن گفتهاند. اینگونه اظهارات، واکنشهای زیادی را به دنبال داشته است. حال سؤال اینجاست که اکنون، دو دهه پس از سقوط صدام، آیا دشمنی عراق با اسرائیل به پایان رسیده است؟
خصومت عراق با رژیم صهیونیستی سابقهای تاریخی دارد. عراق اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و از سال 1948 تنها کشور عربی بود که با اسرائیل قرارداد آتشبس امضا نکرد و از آن سال بهبعد، از نظر فنی، این دو کشور در جنگی مداوم بودهاند و هیچگونه روابط دیپلماتیکی ندارند. نیروهای عراقی در جنگ سال 1967 و 1973 علیه اسرائیل حضور داشتند و در سال 1981 اسرائیل راکتور هستهای عراق را بمباران کرد. در زمان حکومت صدام، اسرائیل عراق را تهدید بزرگ امنیتی برای خود قلمداد میکرد و پس از صدام نیز عراق همچنان موضع خود علیه اسرائیل را حفظ کرد. با این حال، پس از اشغال عراق توسط ایالات متحده، عدهای به کمرنگشدن خصومتها امیدوار شدند.
در سالهای اخیر، عراق بهدلیل کاهش درآمد حاصل از نفت با مشکلات شدید اقتصادی مواجه شده است و به همین دلیل تحتفشار نارضایتیهای گستردۀ اجتماعی قرار دارد. بهگزارش سازمان ملل، در سال 2020 وضعیت فقر در عراق وخیمتر شده است و یکسوم جمعیت کشور زیر خطفقر به سر میبرند؛ بنابراین، دولت عراق برای رفع کمبودهای موجود به بودجه و سرمایهگذاریهای کلان نیاز دارد. بر همین اساس، عدهای از تحلیلگران میگویند ممکن است عراق کمک اسرائیل را بپذیرد و بهعنوان رشوه، این رژیم را به رسمیت بشناسد. به نظر میرسد در دولت الکاظمی که زادۀ بحران و از آغاز با اعتراضات مردمی و نابسامانیهای زیادی مواجه بود و بحران کرونا نیز بر مشکلات آن افزود، وسوسۀ بیشتری برای پشتکردن به فلسطین در ازای حل مشکلات مادی وجود دارد. نوع گرایش سیاست خارجی الکاظمی، از جمله تمایل به امریکا، اشتیاق به روابط با عربستان و طرح «شام نوین»، به قوتگرفتن این احتمالات دامن زده است.
عادیسازی روابط با کشورهای کوچکی همچون امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی، از اهمیت واقعی برخوردار نیست. در مقابل، کشورهایی همچون عراق، سوریه و لیبی که اکنون سامان سیاسی خود را از دست دادهاند و تاریخچۀ سیاست خارجی آنها و نقش استراتژیکی که در درگیریهای اعراب و اسرائیل و مسئلۀ فلسطین داشتهاند توجهبرانگیز است، در صورت تندادن به عادیسازی، در طولانیمدت، تأثیر عمیقی بر این قضیه به نفع اسرائیل خواهند گذاشت. بهعلاوه، برخورداری این کشورها از ذخایر عظیم طبیعی جایگاه آنها را مهمتر کرده است. شاید عادیسازی روابط با عربستان برای اسرائیل پیروزی محسوب شود؛ ولی مهمترین دستاورد ژئوپلیتیک برای اسرائیل، دستیابی به دیپلماسی موفق با عراقی است که قرابتهای زیادی با ایران دارد و شاید تنها کشوری است که موشکهای آن به تلآویو (1991) اصابت کرده است. با شکلگیری توافق ابراهیم، موج بیسابقهای از فعالیتهای دیپلماتیک در خاورمیانه در جهت بهرسمیتشناختن اسرائیل و شکستن تابوی پشتکردن به فلسطین به راه افتاد و ایجاد روابط دیپلماتیک میان اسرائیل با امارات متحده و بحرین، حاصل روندی طولانی بود که در سالهای اخیر شدت یافته است.
مقامات رژیم صهیونیستی در تلاش برای نفوذ در میان مردم عرب، دست به اقدامات زیادی زدند؛ برای نمونه، وزیر خارجۀ اسرائیل در سال 2011 برنامه آنلاینی بهنام «اسرائیل عربی سخن میگوید» به راه انداخت که دنبالکنندگان زیادی را به خود جذب کرد. موارد دیگر شامل بهکارگیری هنر و موسیقی و نیز تهیۀ طرحهای گرافیکی و فیلمهای اینترنتی و مطالبی با مضامین منافع مشترک اسرائیل با کشورهای خلیج فارس است. اما در این بین، سایت جدیدی که وزارت خارجۀ این رژیم در سال 2018 با نام «اسرائیل در گویش عراق» راهاندازی کرد، لحنی کاملاً متفاوت داشت. لیندا منوهین، مدیر این صفحه و مشاور رسانههای دیجیتال عربی در وزارت خارجه اسرائیل، مدعی است مردم عراق دومین گروه بزرگی بودند که از این صفحه استفاده کردهاند. پس رژیم صهیونیستی، علاوه بر فعالیت در سطح دولتها، اهمیت تأثیرگذاری بر افکار مردم را نیز میداند و تکنولوژی را برای وصول به این هدف به کار گرفته است. این رژیم تعداد زیاد عراقیان یهودی را نیز امتیازی برای خود میداند و از وجود آنها برای گسترش نفوذ خود در میان عراقیان بهره میبرد و میکوشد بر روابط عمیق تاریخی با این مردم تأکید کند. با این حال بنا بر اظهارات و نظرسنجیهای سایت اسرائیلی «هاآراتص»، اکثر مردم عراق حاضر به پذیرش عادیسازی نیستند و با انگیزهای زیاد در مقابل این اندیشه میایستند و حتی میزان خصومت آنها از زمان ایجاد روابط امارات و بحرین با اسرائیل بیشتر شده است.
رژیم صهیونیستی برای نفوذ در سیاست عراق، در اقلیم کردستان نیز سرمایهگذاری میکند. روابط اقلیم کردستان با این رژیم، متفاوت از موضعگیری عراق است. اسرائیل برای تأثیرگذاریِ هرچه بیشتر در کردستان تلاش میکند و بهدلیل گرایش کردها به ایالات متحده، از رشد روابطش با آنها اطمینان دارد. اسرائیل با نفوذ در کردستان، علاوه بر تأثیرگذاشتن بر عراق، بهدنبال بهرهبرداری از منابع نفتی اقلیم و استفاده از موقعیت جغرافیایی آن برای تهدید علیه ایران است. تصور اقلیم هم این است که میتواند برای کسب استقلال سیاسی، جذب کمک امریکا، مقابله با ترکیه و افزایش قدرت اقتصادی و سیاسی خود میتواند از کمک رژیم صهیونیستی بهرهمند شود. اسرائیل یگانه بازیگر مهمی بود که از همهپرسی کردستان در 2017 حمایت کرد. وقوع تجزیۀ عراق میتوانست این رژیم را به هدف خود، یعنی ناچارشدن عراق به روابط با اسرائیل، نزدیکتر کند. ادعاهای متعددی دربارۀ روابط اقتصادی اقلیم کردستان با رژیم صهیونیستی و فروش نفت کردستان با قیمت کم به آن مطرح است که نمونۀ آن، اظهارات وزیر نفت عراق است. عبدالجبار بدون آنکه نام این رژیم را بیاورد، گفت: «میدانم که نفت اقلیم کردستان به همسایۀ همسایۀ ما داده میشود.»
ایالات متحده بهعنوان حامی اصلی روند عادیسازی، از چند جهت مایل به برقراری روابط عراق با رژیم صهیونیستی است، از جمله اینکه بهزعم امریکا، چنین رویدادی هم به کاهش نفوذ ایران در عراق منتهی میشود و هم به مهار چین در منطقه و آسودگی خاطر امریکا از منطقه کمک میکند. حتی عدهای گمانهزنی میکنند که ایالات متحده ممکن است خروج نیروهای خود از عراق را به روابط با اسرائیل منوط کند. ازسرگیری ناگهانی روابط عربستان نیز با عراق، با اینکه خودش هنوز به قطار عادیسازی نپیوسته اما مشوق دولتهای عرب در این موضوع بوده است، تأملبرانگیز است.
در داخل عراق، برخی مقامات و گروهای سیاسی، خواستار روابط با اسرائیل هستند؛ برای مثال، آلوسی رهبر حزب امت، خواهان آن است که عراق از الگوی روابط دیپلماتیک امارات با اسرائیل پیروی کند. بهاعتقاد وی، برخی از کشورها در پوشش حمایت از فلسطین، از اختلاف میان اسرائیل و فلسطین در جهت منافع خود سوءاستفاده میکنند و عراق نباید درگیر چنین موضوعاتی شود. بهگفتۀ وی، بسیاری از مقامات عراقی، از گذشته تا کنون، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم با اسرائیل در ارتباط بودهاند. بهاءالاعرجی، معاون نخستوزیر سابق عراق، اعلام کرد که عراق برای عادیسازی روابط با اسرائیل آمادهتر از هر زمان دیگری است و تصمیمگیری در این موضوع با نجف است، نه بغداد. وی مدعی شده است که اقدامات غیررسمی برای این امر نیز در جریان است. در ماههای اخیر نیز شایعاتی مبنی بر اینکه رئیسجمهور عراق، این کشور را در صورت هماهنگی با فلسطینیها، آمادۀ امضای توافق سازش با رژیم صهیونیستی دانسته است، منتشر شد؛ البته نهاد ریاستجمهوری این شایعات را جعلی خواند و تکذیب کرد. از سوی دیگر، سفرهای الکاظمی به انگلیس و ایالات متحده به این امر دامن زده است. بهعلاوه، موضوع «شام جدید» و اتحاد استراتژیک عراق با مصرو اردن، بهعنوان نخستین کشورهای عربی که روابط خود با اسرائیل را آغاز کردهاند، امکان نزدیکترشدن عراق به عادیسازی را فراهم میکند. جاسم الموسوی، تحلیلگر عراقی معتقد است مصر و اردن اصولاً توانایی اجرای وعدههایی را که برای گسترش روابط به عراق میدهند، ندارند؛ بلکه مقصد این طرح ایجاد پلی میان جهان عرب و اسرائیل است و عراق هدف بعدیِ دومینوی عادیسازی است. بهگفتۀ وی، در نشستهای الکاظمی با سران این دو کشور، ممکن است توافقاتی صورت گیرد که عراق را درگیر روابط و وابستگی غیرمستقیم به اسرائیل نماید.
در نهایت باید این واقعیت را پذیرفت که اقدامات ایالات متحده در منطقۀ خاورمیانه موجب نابودی دولتهای ملیگرای عرب مثل بعثیها در عراق و سوریه و نیز ناصریستها در مصر و لیبی شده است. این دولتها، ضمن پیشبرد آرمان فلسطین، جبهۀ ضدّ اسرائیلی را نیز تجهیز و هدایت میکردند. در دولت بایدن احتمالاً این موضوع از اولویتهای سیاست خارجی نخواهد بود؛ چراکه ظاهراً دغدغۀ اصلی دولت جدید امریکا در خاورمیانه، مسئلۀ ایران و برنامۀ هستهای آن است. با همۀ اینها نمیتوان انکار کرد که امریکا هنوز در برخی جریانهای سیاسی عراق و نیز در سطوحی از ملت این کشور نفوذ زیادی دارد و میتواند بر نتایج انتخابات پیشرو، بهطور غیرمستقیم تأثیر گذارد و به رویکارآمدن افراد علاقمند به برقراری روابط با اسرائیل کمک نماید. اما دولت فعلی عراق، حتی در صورت تمایل به برقراری ارتباط با رژیم صهیونیستی، از پایگاه سیاسی و ابزارهای مناسب برای اجرای چنین تصمیمی برخوردار نیست. ریشههای بدبینی به اسرائیل در میان مردم عمیقتر و تاریخیتر از آن است که به سرعت و سهولت، پذیرای روند عادیسازی باشند. همچنین، موانع حقوقی واضحی در قوانین عراق وضع شده است. بهگفتۀ علی التمیمی، کارشناس مسائل حقوقی، در قانون مجازاتهای عراق برای کسانی که رژیم صهیونیستی را تبلیغ بکنند، مجازات اعدام در نظر گرفته شده است. وجود چنین مجازات سنگینی نشان از ماهیت ضد صهیونیستی حاکمیت و ملت عراق دارد که تغییر آن بهسادگی امکانپذیر نیست. بنابراین منع علنی قانونی برای ارتباط با این رژیم اجازۀ برقراری روابط را دستکم بهصورت قانونی نخواهد داد. از سوی دیگر در ماه مارس 2021 پس از پایانیافتن سفر پاپ به عراق و دیدار او با آیتالله سیستانی، دفتر این مرجع عالیقدر در نجف، با صدور اعلامیهای شامل «هفت نه»، صراحتاً با عادیسازی روابط با اسرائیل مخالفت کرد. آیتالله سیستانی پیش از این نیز به انحای مختلف، موضع خود دربارۀ رژیم صهیونیستی را اعلام کرده بود؛ با این حال، اعلامیۀ اخیر خط بطلانی بود بر اظهاراتی که امیدوارانه، ملاقات ایشان با پاپ را بابی برای آغاز عادیسازی میدانستند؛ چراکه جایگاه مرجعیت، بهویژه آیتالله سیستانی در میان مردم عراق، اعم از شیعه و سنی، بسیار پررنگ است و اثرگذاری قاطع آن بر وقایع مهم و سرنوشتساز این کشور ثابت شده است. بنابراین بهدلیل ریشههای تاریخی و مذهبی و نیز اختلافات قومی و سیاسی زیاد در عراق، روشن است که پیوستن عراق به روند عادیسازی در آیندۀ نزدیک، اگر غیرممکن نباشد، بسیار دشوار است.