“شیوخ خلیج فارس؛ میزبان بیداری چهارم عربی در خاورمیانه در حال گذار”؛ دکتر سیدمحمد هوشی سادات

 

“شیوخ خلیج فارس؛ میزبان بیداری چهارم عربی در خاورمیانه در حال گذار”

دکتر سیدمحمد هوشی سادات؛

عضو هیأت علمی گروه مطالعات منطقه‌ای دانشگاه تهران

بحث حاضر روزآمدی بر موضوع بیداری‌های عربی موسوم به بیداری چهارم عربی در بازه‌­ی زمانی 2020 و دهه‌­ی آینده است. منظور نگارنده از بیداری بیشتر بحث بیداری انسانی فارغ از مذهب و موضوعات دیگری است که زمینه­‌ی ایجاد تغییرات ساختاری شود؛ اعم از ساختار منطقه‌­ای یا تغییرات در حوزه­‌ی کارگزاری و نهایتاً با توجه به قدرت و توان کارگزار در حوزه­‌ی ساختار بین‌المللی. در حدود یکصد سال اخیر، جهان عرب در حوزه­‌ی منطقه­‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا سه بیداری مهم را گذرانده است. بیداری نخست محصول فروپاشی امپراطوری عثمانی بود. کارگزارانی که در آن نقش داشتند بیشتر شامل حوزه‌­ی جنبش روشنگری می‌شدند و این جنبش روشنگری محصول حمایت ساختار در آن دوره بود؛ به‌عبارت دیگر بیداری نخست عربی بیداری­‌ای بود که به‌طور خاص ساختار بین‌المللی از آن حمایت می­‌کرد. یعنی پس از قرن نوزدهم در دوره­‌ای که زمینه­‌ی فروپاشی مرد بیمار اروپا (امپراطوری عثمانی) پس از جنگ اول فراهم شده بود و ساختار بریتانیا از این قضیه حمایت می­‌کرد؛ لذا بیداری اول عربی که بیشتر بر محور قومیت­‌گرایی عربی و ایجاد هویت واحدی در جهان عرب علیه ساختار عثمانی که ترک بودند در جهت تجزیه­‌ی امپراطوری و فروپاشی آن انجام گرفت. طبیعتاً ریشه­‌ی بیداری نخست عربی به نیمه­‌ی قرن نوزدهم بر­می­‌گردد، جایی که بیشتر حضور فرانسوی­‌ها و آمریکایی­‌ها را داریم. حضوری که بیشتر جنبه فرهنگی در مدارس فرهنگی مثل بیروت، قاهره و دمشق که مرکز ناسیونالیسم و ملی­‌گرایی عربی هم عموماً خود سوریه و مصر هستند را دارد. بنابراین ریشه‌­ی بیداری اول عربی نه در حوزه‌­ی کارگزاری بلکه در حوزه­‌ی ساختار یعنی از بیرون به درون است و طبیعتاً این قومیت­‌گرایی و خودآگاهی عربی را به‌دنبال داشت؛ بنابراین عاملان و بازیگران بیداری اول عربی، جنبش‌­های روشنگری­‌ای بودند که معلول فعالیت‌­های بیش از نیم قرن ساختار بین­‌المللی به‌طور خاص (حضور فرهنگی آمریکایی­‌ها و فرانسوی­‌ها در حوزه­‌ی منطقه­‌ای خاورمیانه) بود.

بیداری دوم عربی که پس از جنگ دوم جهانی بود، بیداری‌ای بود که باز هم در حوزه‌­ی ساختار یعنی از بیرون به درون رخ داد. در آن فضای پس از جنگ جهانی دوم دورانی بود که جهان عرب را از عصر پیشااستعمار­گرایی وارد عصر پسااستعمارگرایی کرد ولی در عین‌حال به واسطه‌­ی نظام دو­قطبی حاکم در ساختار بین‌­الملل، این بیداری تحت حمایت بلوک شرق توسط کارگزاران عربی به‌طور خاص بروکرات‌­های اقتدارگرای نظامی با ویژگی خاص ملی‌گرایی عربی به‌جای قومیت­‌گرایی عربی رخ داد؛ بنابراین این بیداری دوم هم همانند بیداری نخست عربی از حوزه‌­ی ساختار وارد منطقه شد؛ منتها این‌بار به‌جای بلوک غرب از بلوک شرق و اتحادیه‌­ی جماهیر شوروی که اوج آن در جنگ سرد عربی در سال 1955 در میانه­‌ی دهه­‌ی 50 و 60 بود. این جنگ سرد عربی به نوعی بروکرات­‌های نظامی چپ را در کشورهایی که پادشاهی محافظه­‌کار تحت حمایت بلوک غرب بودند را به قدرت رساند؛ لذا این بیداری دوم محصول افزایش آموزش و سواد در آن دوره بود. کما اینکه بیداری اول هم معلول جنبش روشنگری­‌ای بود که مدارس فرهنگی آمریکایی و فرانسوی به‌طور خاص در بیروت، قاهره و دمشق این وظیفه را بر عهده داشتند؛ بنابراین بیداری دوم زمینه­‌ی ورود کارگزاران منطقه­‌ای را به عصر پسااستعمارگرایی فراهم آمد.

در بیداری سوم ما شاهد هستیم که به نوعی این خیزش‌­های عربی علیه همان بروکرات­‌های نظامی بیداری دوم شکل می­‌گیرد؛ یعنی اشخاصی چون معمر قذافی در لیبی، حسنی مبارک در مصر، و همچنین در یمن و کشورهایی که در بیداری دوم نماد چپ­‌های اقتدار­گرا بودند که پس از تقریباً نیم قرن بیداری سوم در قبال آن‌ها صورت می­‌گیرد. منشأ بیداری سوم عربی برخلاف بیداری اول و دوم، درونی بود و در حوزه­‌ی کارگزاری هم اتفاق افتاد. کارگزاران اصلی آن‌هم به‌جای جنبش‌­های روشنگری و بروکرات‌­های نظامی نسل جوان مجهز به رسانه­‌های فناوری‌­های رسانه­‌ای جدید بودند، به نوعی دموکراسی­‌سازی رسانه­‌ای اتفاق افتاده بود. این بیداری سوم از این جهت متفاوت با دو بیداری قبلی بود که طبیعتاً در بعضی از این کشورها (که البته مورد به مورد باید بررسی شود) مسائل اقتصادی بیشتر برجسته بود. اگر هرم آبراهام مازلو مدنظر باشد، بیداری اول و دوم بیشتر در سطح میانی به پایین بود و در حوزه­‌ی اجتماعی به سطح امنیتی بود. ویژگی­‌ای که بیداری سوم دارد این است که آن تسری لازم را از یک کشور به آن کشور نداشت. برای مثال در تونس کف هرم آبراهام مازلو را در بیداری سوم یا در بحرین بخش‌­های بالایی هرم آبراهام مازلو مشاهده میکنید. بنابراین بیداری سوم جهان عرب را به نوعی وارد عصر پس از پسااستعمارگرایی کرد که عصر سومی است که ادامه دارد و این عصر پس از پسااستعمارگرایی در بیداری چهارم عربی (که بالاخره سناریو­سازی و آینده‌­پژوهی است) به نوعی ادامه پیدا می­‌کند.

نکته­ مورد بررسی بحث حاضر این است که آیا بیداری چهارم عربی در حوزه‌­ی منطقه­‌ای خلیج‌­فارس اتفاق خواهد افتاد یا خیر؟ طبیعتاً در نگاه آینده‌­پژوهانه ما به نوعی گمانه می­‌زنیم ولی پیشگویی نمی­‌کنیم بلکه براساس فکت­‌های علمی، الگوهای تاریخی در حوزه­‌ی منطقه­‌ای، تحولات را به نوعی گمانه و تخمین می‌­زنیم. سناریو چهره­‌ی آینده است و ما سناریوهای مختلف را بررسی می­‌کنیم.  به اعتقاد نگارنده، بیداری چهارم عربی می‌­تواند در منطقه‌­ی خلیج فارس و در شیوخ خلیج فارس در سال­‌های آتی محقق شود اما تفاوت­‌ها و شباهت­‌هایی را با سه بیداری اول، دوم و سوم دارد. تفاوتی که بیداری چهارم با بیداری­‌های قبلی دارد این است که در بیداری اول و دوم به‌طور خاص ساختار عامل این بیداری بود ولی در بیداری سوم و چهارم حمایت ساختار را از این بیداری ندیدیم و نخواهیم دید؛ به‌ویژه در بیداری چهارم. در بیداری سوم که در مصر اتفاق افتاد شاهد سیاست صبر و انتظار در اتحادیه­‌ی اروپا بودیم و آمریکایی­‌ها هم که متحد منطقه‌ای خود را در شرف سقوط می­‌بینند از سیاست اتحادیه­‌ی اروپا پیروی کردند و در جایی که احساس کردند دیگر عمر سیاسی حسنی مبارک به پایان رسیده به نوعی در کنار آن خیزش‌­های مردمی قرار می­‌گیرند.

از آن‌جا که شیوخ خلیج فارس به‌طور کامل به ساختار بین­‌المللی به‌طور خاص آمریکا وابستگی دارند، بیداری چهارم از منظر عدم حمایت ساختار از آن شدیدتر است و  این بیداری آتی برخلاف آن نگاهی است که ساختار به حوزه‌­ی کارگزار منطقه‌­ای دارد. اگر بخواهیم در آن چارچوب هرم آبراهام مازلو نگاه کنیم بیداری چهارم عربی بیشتر بخش‌­های بالایی هرم است؛ یعنی بیداری چهارم عربی برخلاف بیداری اول و دوم و حتی بیداری سوم در برخی از موارد منطقه‌­ای در قسمت‌­های بالایی است، یعنی نگاه هویت‌­یابی، نگاه کرامتی و عزت نفس، نگاه ارزش‌­های مذهبی، و نگاهی که نظام‌­های حاکم در منطقه نمی‌­توانند پاسخ‌گوی این نیازهای فزاینده‌­ی جامعه­‌ی خودشان باشند. جامعه‌ای که نسل جوان تحصیل‌کرده‌­ای که مجهز به رسانه­‌های جدید در حوزه‌­ی فناوری هستند و به‌واسطهی نمونههای مشابهی که در کشورهای دیگر دیدهاند، تقاضای دموکراسی و اصلاح‌­طلبی دارند؛ ضمن اینکه بیداری چهارم عربی این تسری را در حوزه­‌ی زیرمنطقه دارد و تأثیرات آن برخلاف بیداری­‌های سوم تأثیرات بین‌­المللی است. به‌عبارت دیگر به‌واسطهی حمایت جدیای که ساختار از این کشورها می‌کند، بیداری چهارم عربی، بیداریای است که تأثیرات بین­‌المللی دارد. در درون این جوامع نیز نگاه حامی­‌گرایانه و مبتنی بر قراردادهای اجتماعی ناشی از الگوهای اقتصاد مبتنی بر صادرات انرژی، به‌واسطه‌­ی افول جایگاه انرژی منطقه‌­ی خلیج فارس در حوزه‌­ی غیرمتعارف و متعارف، به نوعی تضعیف شده و ما نمونه‌­ی آن را در عربستان و عمان شاهد هستیم.  

تفاوت دیگر بیداری چهارم عربی با بیداری سوم این است که با دقت در بحث خیزش‌­های پسا 2011 به این نتیجه می‌توان رسید که واکنشی که حکومت­‌های اقتدار­گرایانه‌­ی نظامی علیه معترضان داشتند بسیار سرکوب‌گرایانه‌تر از واکنشی بود که پادشاهی­‌های محافظه­‌کار داشتند. واکنشی که مغرب، اردن، یا حتی عمان نسبت به اعتراضات داشتند با واکنشی که در مصر، تونس، سوریه، یمن و در لیبی بود متفاوت است؛ البته شدیدترین نوع واکنش پادشاهی محافظه‌کارانه نسبت به اعتراضات را در بحرین مشاهده کردیم. این واکنش با این تفاوت را در بیداری چهارم هم شاهد هستیم؛ یعنی واکنشی که پادشاهی محافظه‌­کار به خیزش‌­های درونی کشورهای خودشان خواهند داشت به شکل سرکوب‌­گرایانه­‌ای که چپ‌­های اقتدارگرا داشتند نخواهد بود؛ لذا ممکن است از حالت انقلابی به اصلاحی مثلاً تبدیل پادشاهی مطلقه به مشروطه اتفاق بی‌افتد. در حال حاضر برخی از الگوهای اقتصادی در پادشاهی خلیج فارس به جوامع مدنی داخلی­‌شان تفویض می‌­شود که این به مفهوم کاهش قدرت حاکمان در قبال شهروندان است. در آینده نیز نه لزوماً بگوییم که حتماً تغییر رژیم صورت می­‌گیرد (که البته ممکن است در برخی مواقع اتفاق بیفتد) اما نگاه تبدیل یک پادشاهی مطلقه به حکومت مشروطه، از ویژگی‌­های بیداری چهارم است. در عین‌حال پیچیدگی نظام خاورمیانه و حمایت ساختار غربی باعث می­‌شود که این بیداری شورش بین‌المللی‌ شده (internationalize uprising) و در مقایسه با بیداریهای قبلی شورشی بین‌المللی‌تر (mor internationalize uprising) باشد. برخلاف بیداری سوم که معترضان و کانون­‌های مختلف در حوزه­‌ی مدنی در این کشورهای عربی می­‌دانستند چه نمی­‌خواهند اما نمی‌­دانستند چه می­‌خواهند، در بیداری چهارم برعکس است؛ یعنی می­‌دانند چه نمی‌خواهند و می­‌دانند چه می­‌خواهند و این شیوه‌­ی انقلابی را به اصلاحی تبدیل می­‌کند چون اینکه در شیوه‌­ی دفعی، آنی و انقلابی ندانیم چه می‌خواهیم واضح است.