” ساختار صلح در خاورمیانه، محدودیتها و پتانسیلهای چارچوبهای منطقهای “
سخنرانی دکتر سید حمزه صفوی
در کنفرانس گفتگوهای ملی در فنلاند
چهارم و پنجم آوریل 2017
مقدمه:
“سومین کنفرانس بینالمللی گفتگوهای ملی (National Dialogues Conference) چهارم و پنجم آوریل 2017، در شهر هلسینکی فنلاند، با همکاری وزارت امور خارجه فنلاند و مشارکت برخی مؤسسات تحقیقاتی این کشور بهمنظور تعمیق درک فرایندهای گفتگو برگزار گردید.در این کنفرانس دو روزه که در “خانه پارلمان” (House of State) فنلاند و با حضور شخصیتهای سیاسی و علمی برجسته از کشورهای مختلف جهان برگزار گردید، مسئله زیرساختهای صلح منطقهای مورد بررسی قرار گرفت.از طرف موسسه CMI فنلاند، برگزارکننده اصلی این کنفرانس و یکی از موسسات پیشرو در زمینه ی گفتگوهای صلح در جهان -که مؤسس آن آقای مارتی آتیساری رئیسجمهور سابق فنلاند و برنده جایزه صلح نوبل در سال 2008میباشد- از مدیرعامل موسسه آینده پژوهی جهان اسلام نیز جهت سخنرانی در این کنفرانس دعوت به عمل آمد. متن کامل این سخنرانی در ادامه آمده است.“
به نام خدا
اندیشمندان محترم، فرهیختگان گرامی
امروز در شرایطی به سر می بریم که امنیت و یا ناامنی در یک منطقه از دنیا، بر دیگر نقاط اثر می گذارد. به طور مثال، شاهد آن هستیم که پدیده داعش نه فقط خاورمیانه را بلکه بسیاری از مناطق جهان را تحت تاثیر اثرات مخرب خود قرار داده است.
از برگزار کنندگان این کنفرانس علمی تشکر می کنم و ایده وجود این پنل در این کنفرانس را نه فقط برای منطقه خاورمیانه بلکه برای کل جامعه بشری مفید می دانم.
قبل از شروع مبحث اصلی مایل هستم اشاره کنم اگر به دنبال صلح عادلانه و امنیت پایدار در منطقه خاورمیانه هستیم، تمرکز روی مصادیق مانند اختلافات ایران و عربستان و ترکیه در سوریه و یا یمن در این وقت ما را به نتیجه ای نمی رساند؛ بلکه باید ریشه ها را شناسایی کرد و به دنبال راهکارهایی بود که قادر به ارائه الگویی باشند که کمک کنند مسائل منطقه بطور بنیادین در یک روند بهبود قرار گیرند. به نظر من پرداختن به مصادیق بدون واکاوی ریشه ها مثمر ثمر نخواهد بود.
با این مقدمه بحث خود را آغاز می کنم.
من یک مدل تحلیل پدیده ها دارم که از دل بررسی مدل ها مختلف تحلیلی بدست آمده است و نام آن را مدل تحلیل شش عنصری پددیده های اثرگذار میگدارم و برای بحث از این مدل استفاده خواهم کرد. توضیح این مدل تحلیل بطور خلاصه این است که برای بررسی هرپدیده ای باید به این شش سوال پاسخ داده شود تا به یک نقشه ی راه منجر شود.
1- مفهوم اصلی چیست؟
2- در چه فضایی؟
3- در چه زمانی؟ الف- رخ داده است، ب- رخ خواهد داد
4- چه عاملیتی برای آن باید باشد؟ ملت؟ دولت؟ نخبگان و …
5- چه ساختاری برای آن باید وجود داشته باشد؟
6- به چه فن آوری هایی عرضه می شود؟
1) مفهوم اصلی
تلخی ها، خسارات و مصیبت های عظیم آواره ها و مهاجران حاصل از جنگ های جهانی اول و دوم بشر را به این نتیجه رساند که ایجاد ساز وکارهای جلوگیری از ایجاد جنگ و مکانیسم های شکل دهنده صلح و امنیت پایدار حیاتی می باشد و در این راه تلاش های به نسبت موفق زیادی صورت گرفت که حاصل آن کاهش چشمگیر منازعات نظامی در دنیا به خصوص در اروپا بود. اما متاسفانه منطقه خاورمیانه چه پیش از جنگ های جهانی و چه بعد از آن همواره کانون بحران های نظامی و امنیتی بوده است.
فقط طی 8 سال حمله صدام حسین به ایران در مجموع دو کشور بیش از 450 هزار نفر کشته . 1.5 میلیون نفر مجروح و بالاتر از عدد 10.5 تریلیون دلار به عدد امروزی خسارت مالی به ایران، حاصل یک جنگ بی فایده بوده است.
به اعتقاد من منازعات امروزی منطقه نیز همانند آن می باشند. منازعه در سوریه پس از سال ها حاصلی جز فقر، فلاکت، مصیبت نداشته و نخواهد داشت و سوریه تنها کانون بحران در منطقه نیست. بلکه کل منطقه آبستن بحران هایی حتی بزرگتر از بحران جنگ عراق علیه ایران و یا بحران سوریه است.
نسخه ها و الگوهای فرامنطقه ای نیز در عمل ناکارآمدی خودشان را در منطقه خاورمیانه به اثبات رساندند و آنچه ما امروزه شاهد آن هستیم متاسفانه ایجاد کانونی از رقابت های قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای، خشونت، ناامنی، سوءتفاهم و گره های امنیتی می باشد که هر از چندی به صورت منازعه یا بحران در گوشه ای از منطقه بروز می کند.
اما جنگ چیست؟ به نظر من یکی از بهترین تعاریف برای جنگ ناکامی در رسیدن به منافع از راه های مشروع می باشد.
نقطه قوت اروپا ایجاد مکانیسم ها و سازوکارهای رسیدن و تامین منافع مشترک میان اعضا می باشد که این ساختار به دلایل مختلف که بعدا به آن می پردازم در منطقه خاورمیانه شکل نگرفته است.
مهمترین چیزی که ما به آن نیاز داریم چیست؟ چه مفهومی اصلی می تواند راه گشا باشد؟
مفهوم کلی که ما به آن نیاز داریم “آگاهی منطقه ای“ است. این ایده که همه ما در یک قایق نشسته ایم.
این آگاهی منطقه ای چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ این آگاهی منطقه ای باید بر مبنای ملاحظات جهانی، نگرانی های جهانی و هنجار های جهانی باشد. اما از طریق راه حل های اصیل منطقه ای باشد تا منجر به آگاهی منطقه ای شود.
مداخلات فرامنطقه ای با بهترین نیات در دراز مدت تبعات منفی به دنبال خواهد داشت.
بنابراین مفهوم اصلی که من روی آن تاکید دارم “آگاهی منطقه ای“ است. این آگاهی حتی از نظر مالی از میلیون ها بشکه نفت و یا صدها تن طلا باارزش تر است. جنگ ها و ناامنی ها بسیاری از ملت های ثروتمند دنیا را فقیر و یا نابود و بسیاری از تمدن های پیشرفته دنیا را به ورطه نابودی کشانده است. ادامه روند کنونی خاورمیانه متاسفانه نتایج اسفباری زیادی را در آینده به دنبال خواهد داشت. اگر به طور نهادینه باور داشته باشیم همه ما در یک قایق نشسته ایم کنش ما از آنچه اکنون است، متفاوت خواهد بود.
2) در چه فضایی
حوزه و فضای مفهوم به طور مشخص خاورمیانه است. اما دو حوزه پیرامونی مهم نیز وجود دارد که کنش و واکنش های آنان بر منطقه اصلی اثرگذار است: 1- غرب، 2- جهان اسلام به طور عمومی.
3) در چه زمانی
الف) گذشته: به مباحث تاریخی به عنوان مواردی برای عبرت آموزی و نیز ریشه یابی ها باید نگریست. بحث های بی نتیجه بر سر وقایعی که گاها بیش از هزار سال از وقوع آنها گذشته است نه تنها مثمر ثمر نخواهد بود بلکه می تواند آنیده را نیز تباه سازد.
ب) حال و آینده مهمترین زمان کنش ما می باشد. و اصلی ترین وظیفه ما طراحی و مهندسی آینده مطلوب است.
4) عامل
آگاهی منطقه ای نیازمند ایجاد و توسعه یک شبکه از انسان هایی است که در یک سری اصول کلی با همدیگر تفاوت دارند، می باشد. هرچه این شبکه وسیعتر باشد و مفاهیم اصلی آن درونی تر باشند، آگاهی منطقه ای مطلوب بهتری ایجاد خواهد شد.
برای این منظور ایجاد شبکه ای برای ارتباط و گفتگو در سه سطح پیشنهاد می شود. یعنی ما سه عامل اصلی خواهیم داشت: 1- حکومت ها، 2- نخبگان، 3- ملت ها. اینها همان عامل های اصلی هستند.
در کنار این عامل ها، سازمان های بین المللی، NGO ها و کشورهایی که دغدغه صلح پایدار دارند را باید به عنوان عوامل جانبی قائل شد.
5) ساختار
ایده اصلی این کنفرانس که گفتگو های ملی است، ایده ای پسندیده و مطلوب است. برای ایجاد ساختاری مناسب در جهت صلح و همگرایی در منطقه خاورمیانه ما نیاز به ارتقای ایده گفتگو های ملی به گفتگو های منطقه ای میان سه سطح بین حکومت ها، بین نخبگان و ملت ها با هدف ترویج و گسترش چهار اصل داریم.
اول) نتیجه گرا بودن: بسیاری از تصمیمات و کارهایی که در منطقه انجام می شود، فاقد عناصر اجرایی بودن و نتیجه گرایی عینی در دنیا است. داعش جهنم را در دنیا در این منطقه با وعده بهشت آخرت ایجاد کرده است. ترویج ایده ارزیابی برای نتیجه عینی داشتن ایده و عمل در خاورمیانه ضعیف است که باید تقویت شد.
دوم) رواداری: رواداری دشمن افراط گرایی و حرکت های رادیکال می باشد. خوشحالیم که امروزه در امارات متحده عربی وزارت رواداری داریم. فارغ از میزان کارآمدی آن همین نفس وجود چنین دغدغه هایی در منطقه خبر خوشی است. اما رواداری هنوز نهادینه نشده است که باید روی آن کار شود. باید توان تحمل حرف های یکدیگر و دوری از جزمیت گرایی در منطقه بالا رود.
سوم) هویت جهان وطنی: تمرکز بر هویت ناسیونالیسم ترکی، ایرانی یا عربی و همچنین تقویت انگاره های هویتی مبتنی بر دوگانه مذهبی شیعه- سنی باید تحت مفهوم انگاره مهمتری به نام هویت جهان وطنی قرار گیرد تا این منطقه روی صلح، ثبات و امنیت را ببیند. تقویت ناسیونالیسم ملی یا فرقه گرایی مذهبی آینده ای سیاه را برای منطقه رغم خواهد زد.
چهارم) توسعه و توجه به منابع ملی باید اولویت دغدغه مردم، نخبگان و دولت ها قرار بگیرد.
بحران در خاورمیانه ریشه در این اصل دارد که ساختارهای گفتگو و فرهنگ آن در چهار مفهوم ذکر شده شکل نگرفته است. در سطح دولتی و نخبگان گفتگو ها تحت تاثیر بی اعتمادی عمیقی قرار گرفته است و فضای گفتگوهای غیر رسمی باید تقویت شود تا پروسه اعتمادسازی صورت گیرد. در جهت این مهم کشورهای صلح دوست از جمله وزارت امور خارجه فنلاند و نیز موسسه سی ام آی که ابتکار عمل کمک در برگزاری این همایش را داشته اند می توانند نقش موثری را در ایجاد فضای تفاهم از طریق گفتگوهای غیر رسمی میان حکومت ها ایفا کنند.
برای تقویت فرهنگ دیالوگ در سطح ملت ها در منطقه تقویت توریسم می تواند گام موثری باشد. در این راستا در سال پیش کتابی را تحت عنوان سیاستگذاری گردشگری در کشورهای اسلامی در سال گذشته تالیف کرده ام و معتقدم تقویت روابط بین ملت ها در منطقه جدا از منافع اقتصادی، فرهنگ مفاهمه، تساهل و نیز امنیت را به دنبال خواهد داشت.
هشیاری منطقه ای باید به صورت یک برند دربیاید و در منطقه گسترش یابد. در این راستا پیشنهاد میکنم برای آن نامی گذاشته شود مانند اتحادیه صلح عادلانه خاورمیانه یا هر چیز دیگر.
پیشنهاد می کنم برای گسترش و پشتیبانی از حرکت هشیاری منطقه ای یا هر نامی که که روی آن توافق شود، کارگزاران جانبی مانند سازمان ملل در رکن شورای اقتصادی سازمان ملل یک مقام مشورتی ویژه به این امر اختصاص یابد و یا در فدراسیون جهانی انجمن ملل متحد (WFUNA).
در شورای حقوق بشر نیز به تازگی بحثی مطرح شده به نام حق صلح که آنرا از حقوق همه انسان ها بر می شمرد. در آنجا نیز می تواند این بحث مطرح شود. این موضوع می تواند به عنوان موارد پیشنهادی این کنفرانس و در جمع بندی نهایی آورده شود.
همچنین از توانمندی NGOهایی که همفکر با این موافق هستند نیز باید استفاده کرد. با ارتقای توانمندی سمن های حامی صلح، شبکه سازی و آموزش دادن آنها.
6) با چه فناوری هایی؟
توسعه شبکه های ارتباط جمعی، اپلیکیشن های ارتباطی شبکه های مجازی و اینترنت بستر خوبی را برای انتشار افکار فراهم آورده است. در این راستا گسترش شبکه های اینترنتی و حمایت از اینترنت آزاد می تواند راهگشا باشد.
همچنین از نقش و توان خارق العاده بنگاه های خبری و رسانه ای نباید غافل شد. باید دست یاری را برای حمایت و گسترش ایده های همگرایانه در جهت بیداری منطقه ای به سمت بنگاه های خبری و رسانه ها دراز کرد.
اما این بیداری منطقه ای با چالش هایی نیز مواجه است که در انتها به طور خلاصه به آنها اشاره ای خواهم کرد.
1. فرایند دولت- ملت سازی در خاورمیانه به طور کامل شکل نگرفته و در بسیاری از جاها تصنعی می باشد.
2. دولتهای رانتیر مبتنی بر نفت دو مفسده برای کشورها در پی داشته اند:
الف) جدایی و فاصله بین دولت ها و ملت ها و بی نیاز دیدن دولت ها از مطالبات مردمی
ب)مردم خود را بانی و مسئول و موثر در امور اصلی و مهمی مانند محیط زیست، صلح و توسعه که سرنوشت آن ها را می سازد نمی بینند. البته این روند رو به بهبود است.
3. انباشت سرمایه های کلان نفتی و نیز عوامل دیگر این منطقه را تبدیل به بازار مطلوبی برای کمپانی های بزرگ اسلحه سازی و به تبع آن دولتهای مطبوعشان کرده است. منافع آنان در تزریق نا امنی یا احساس نا امنی در جهت امنیتی کردن منطقه است و در این راستا تلاشهای موثری نیز داشته اند. حال آن که روند توسعه مدنی اجتماعی و صلح عادلانه زمانی آغاز می شود که اولویت شرایط امنیتی به اقتصادی تبدیل شود.
4. منابع انرژی و معدنی، موقعیت ژئوپلیتیکی موثر و نیز ثروت منطقه موجب رغبت برخی قدرت های فرامنطقه ای برای ایجاد و حفظ نوعی ساختار استعماری جدید از طریق حفظ دولت های وابسته و امنیت عاریه ای شده است. این وضعیت به عقب ماندگی سیاسی و تولید نا امنی در منطقه دامن زده است.
در جواب سئوال همایش که آیا سازمان های منطقه ای مثل شورای همکاری خلیج فارس یا سازمان کنفرانس اسلامی موفق بوده اند یا نه و چرا؟ باید گفت که متاسفانه چندان موفق نبوده اند، زیرا عملکرد این سازمان ها معمولا به اقتضائات روز و بیانیه های سیاسی گذشته و بیشتر جنبه نمادین داشته اند.
اصولی که پیشتر ذکر شد مانند نتیجه گرایی، رواداری ، هویت جهان وطنی، و گسترش فرهنگ گفتگوهای منطقه ای و توسعه پایدار زیرساخت مورد نیاز برای کارامدی این سازو کارهای منطقه ای می باشد و در صورت ارتقاء در آن بخش های می توانیم از ظرفیت این سازمان های منطقه ای بطور مفید در جهت صلح عادلانه و امنیت پایدار برای توسعه در منطقه استفاده کنیم.
ملاحظات:
تلاش در جهت آگاهی منطقه ای باید در سطح اجتماعی مطرح شود و نه در سطح سیاسی. این مهم است که از نخبگان نزدیک به دولت ها که در کشورهایشان مشروعیت دارند و نیز سمن های مورد تایید حکومت ها بهره برد. اگر دید حکومت ها به این حرکت اجتماعی منفی باشد مسئله تبدیل به یک موضوع امنیتی می شود که دولتهای منطقه ای را در جهت محدود سازی و جلو گیری از آن وا می دارد.
گسترش دموکراسی نوزادی است که فقط به صورت طبیعی باید انتظار آن را در منطقه کشید و اجبار به تولد زودهنگام موجب از دست رفتن نتیجه می شود. روند کشورهای منطقه به سمت دموکراسی می باشد و این حرکت نباید با مداخلات از بیرون همراه شود که به شکست می انجامد. بیداری منطقه ای باید با پیشفرض مشروع دانستن دولت ها در کشورهای منطقه و نیز با در نظر گرفتن ملاحظات آن ها و یاری گرفتن از خود آن ها برای اجرا و گسترش آن موفق خواهد بود.
سخن آخر:
پیشنهاد میکنم و تاکید می کنم که راحل حل بها دادن به ایده های اصیل منطقه ای است و عزم خود را باید برای تجدید نظر در روند نامطلوب کنونی خاورمیانه و تلاش برای دستیابی به هنر شکل دادن از نوی نظم منطقه ای بر مبنای امنیت پایدار و نظم عادلانه برای همه کنشگران جزم کنیم.