«برخیز و اول بکش»
روایتی از عملیات نظامی 2007 اسرائیل علیه سوریه
ترجمه: موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
«برخیز و اول بکش» نام کتابی به قلم رونن برگمن، نویسنده و روزنامهنگار تحقیقی اسرائیلی، است که برای اولینبار در ژانویه سال میلادی جاری منتشر شد. برگمن در این کتاب 784 صفحهای به بررسی ابعاد برنامه ترورهای هدفمند اسرائیل میپردازد: موفقیتها، ناکامیها و هزینههای سیاسی و اخلاقی که سیاستمدارانی که این ماموریتها را تایید کرده و انجام دادند، پرداخت کردند. گفته میشود که بگرمن برای تالیف این اثر موفق به جلب همکاری نادر بسیاری از اعضای کنونی و سابق رژیم اسرائیل از جمله نخست وزیران شیمون پرز، ایهود باراک، آریل شارون، و بنیامین نتانیاهو، و همچنین شخصیتهای بلند مرتبه در نهادهای نظامی و اطلاعاتی این رژیم شده است: از جمله نیروهای دفاعی اسرائیل، موساد، قیساریه (وابسته به موساد که حمله به با ارزشترین اهداف را بر عهده میگیرد)، و شین بت. موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام قسمتهایی از این کتاب را ترجمه و تخلیص کرده است که در چند بخش ارائه و منتشر مینماید. یکی از بخشهای کتاب به عملیات محرمانه اسرائیل علیه تاسیسات هستهای سوریه در دیرالزور (ادعای تایید نشده رژیم تل آویو) پرداخته است. اگرچه موسسه آینده پژوهی جهان اسلام نمیتواند به صورت مستقل، صحت و سقم این روایت اسرائیلی را تایید کند اما خواندن روایتهای متفاوت از نگاه رژیم تل آویو هم خالی از فایده نیست. متن زیر تلخیصی از سی و چهارمین بخش کتاب مورد بحث است که در آن چگونگی «کشف» فعالیتهای هستهای سوریه تا چگونگی انجام حمله توضیح داده شده است.
رونن برگمن بخشی از تازهترین کتاب خود را به افشای پشت پرده انجام عملیات محرمانه رژیم اسرائیل علیه (به ادعای تل آویو) راکتور هستهای مخفیانه سوریه در دیرالزور، اختصاص داده است. این روزنامهنگار تحقیقی که به موضوعات امنیتی و نظامی مربوط به اسرائیل میپردازد، داستان را در سه قسمت روایت میکند: ابتدا به چگونگی دست یافتن نهاد جاسوسی اسرائیل به مدارکی دال بر وجود تاسیسات هستهای در آن منطقه بیابانی سوریه میپردازد. نویسنده در ادامه نشان میدهد که مقامات اطلاعاتی اسرائیل چه مسیری برای اقناع مقامات ارشد امریکایی جهت انجام عملیاتی نظامی علیه تاسیسات مورد بحث طی کردند. و در نهایت این موضوع توضیح داده میشود که چگونه رژیم اسرائیل بعد از شنیدن جواب منفی از طرف واشنگتن، به تنهایی دست به حمله میزند. لازم به ذکر است نکاتی که در این کتاب ادعا شده، بعضا با برخی از دعاوی که سابقا توسط مقامات اسرائیلی و یا امریکایی مطرح گشته است، تطابق و بعضا تناقض دارد.
آنطور که نویسنده ادعا میکند، افشای اطلاعات مربوط به تاسیسات هستهای دیرالزور در هتلی در وین اتفاق افتاد؛ زمانی که «ابراهیم عثمان» کنار خانمی غریبه در بار هتل نشسته بود. عثمان رئیس کمیسیون انرژی اتمی سوریه بود اما زنی که خود را به گفتگو با وی علاقهمند نشان میداد، عامل اسرائیل بود. اگرچه اسرائیلیها نمیدانستند عثمان دقیقا چه اطلاعاتی در دست دارد اما از اینکه او در ژانویه 2007 به وین میرفت، اطلاع داشتند. همچنین آنها فکر نمیکردند عملیاتی که قصد داشتند در آن هتل انجام دهند، یک عملیات ویژه و مهم باشد و حتی آن را همزمان با چند عملیات دیگر انجام دادند که به نظر میرسد مهمتر است.
به هر حال زمانی که عامل موساد در بار هتل با عثمان گفتگو میکرد، عاملان Rainbow (نام عاملان موساد در آن عملیات است) مشغول جستجوی اتاق این مقام سوری در همان هتل بودند. جستجوی اولیه آنها به نتیجه با ارزشی دست نیافت و آنها تلاش میکردند تا کیفی که عثمان در اتاق گذاشته بود را باز کنند. در حالی که باز کردن کیف بدون آنکه ردی پایی از خود به جا بگذارند به تلاشی ویژه نیاز داشت، کسانی که عثمان را تحت نظر قرار داده بودند متوجه شدند که میخواهد به اتاق بازگردد. وقتی تیم نظارتی به عاملان موساد در اتاق دستور خروج را داد، آنها تازه موفق شدند که قفل کیف را باز کرده و از عکسهای داخلی آن، بدون توجه به اینکه چه چیزی است، کپی کنند. با وجود اینکه حتی یکی از اعضای گروه آمادگی داشت تا برای معطل کردن عثمان در نزدیکی اتاقش نمایشی سوری انجام دهد (میخواست ادای فرد مستی را درآورد و لیوان ویسکی خود را روی او بریزد) اما چند ثانیه پیش از رسیدن عثمان، اعضای تیم از اتاق خارج شدند و مرحله اول عملیات با موفقیت به پایان رسید.
هرچند تصاویری که از اتاق عثمان به دست آمد فورا رمزگشایی نشد اما بعد از دو هفته (که این اتفاق افتاد) اسرائیلیها به این نتیجه رسیدند که تصاویر به دست آمده مربوط به یک راکتور هستهای است. تل آویو دریافت که سوریه تلاش میکرده تا بمب بسازد و پیشرفت قابل توجهی هم در جهت ساخت بمب داشت اما در عین حال به دنبال این بود که کل فرایند را مخفی نگه دارد. از آنجا که بشار اسد توجه بسیاری به نهاد اطلاعاتی اسرائیل داشت، میدانست هر پیامی که از طریق ابزارهای الکترومغناطیسی (تلفن، موبایل، فکس، پیامک، و ایمیل) منتقل شود توسط اطلاعات این رژیم رهگیری و کشف میشود. بر همین اساس اسد به ژنرال محمد سلیمان (مشاور ویژه رئیس جمهور که در سال 2008 کشته شد) دستور داد تا ارتشی در سایه تشکیل دهد. به ادعای نویسنده کتاب حتی مقامات ارشد (از جمله رئیس ستاد مشترک ارتش و وزیر دفاع سوریه) نیز از این مسئله بی اطلاع بودند. سلیمان نیز دستور داد که تمام ارتباطات فقط روی کاغذ در پاکت مهر و مهم شده توسط پیکهای موتوری منتقل شود.
این شیوه عمل، کارایی هم داشت و سازمان سلیمان برای سالها کاملا پنهان از نظر اسرائیل بود. محمد سلیمان از سال 2001 بر ساخت و ساز ساختمانی برای جا دادن راکتور هستهای که سوریه از کره شمالی خریده بود، نظارت داشت. این راکتور، سوریها را قادر میکرد تا پلوتونیوم لازم برای ساخت یک بمب اتم را تولید کنند، که به باور اسد به دمشق برابری استراتژیک با اسرائیل میداد.
وقتی موساد در ژانویه 2007 این اطلاعات را به دست آورد، مئیر داگان رئیس وقت سازمان اطلاعات اسرائیل بود. او کسی بود که وقتی «ایهود اولمرت» (نخست وزیر وقت اسرائیل) تصمیم گرفت تا به جنگ علیه حزب الله برود، با برنامه فرماندهی نیروهای دفاعی اسرائیل یعنی دان حالوتس مبنی بر اینکه حزب الله را از طریق حملات هوایی باید شکست داد، مخالفت کرد. به باور داگان، بدون نیروی زمینی در مقیاس وسیع امکان شکست دادن حزب الله وجود ندارد؛ عقیدهای که در نهایت صحت آن تایید شد. بر این اساس کشف راکتور هستهای در سوریه هم موفقیت دیگری برای داگان به حساب آمد.
اولمرت درباره اطلاع یافتن از وجود راکتور میگوید: «مئیر با [عکسهایی که از اتاق عثمان گرفته شده بود] نزد من آمد. و این [خبر] مثل زلزله بود. فهمیدم که از حالا به بعد همه چیز فرق میکند». بعد از آن بود که اولمرت، داگان را نزد مشاور امنیت ملی وقت امریکا و رئیس وقت سیا (مایکل هیدن) فرستاد تا درباره موضوع به آنان خبر بدهد؛ بخش دوم از عملیات محرمانه اسرائیل علیه سوریه از اینجا آغاز میشود که رایزنی با امریکاییها را دربرمیگیرد.
براساس توصیف نویسنده، بعد از آنکه داگان این اطلاعات را به هیدن داد، نزدیکترین سطح اعتماد در تاریخ میان آژانسهای اطلاعاتی اسرائیل و امریکا ایجاد و عصر همکاری آغاز شد. با وجود آنکه هر گاه داگان به لنگلی سفر میکرد با خود اطلاعات و پیشنهادات حساسی به همراه داشت اما حتی هیدن هم انتظار خبری که داگان در جلسه آوریل با خود برده را نداشت: داگان نشست، کیفش را باز کرد و کپی رنگی از تصاویر راکتور دیرالزور را بیرون آورد.
روز بعد از این جلسه دو نفره، هیدن برای ملاقات با رئیس جمهور جرج دبلیو بوش به کاخ سفید رفت. در حالیکه همراه با دیگر شرکتکنندگان منتظر آمدن بوش نشسته بود، به سمت معاون رئیس جمهور دیک چنی (کسی که مدتها معتقد بود سوریها برای دست یافتن به سلاح اتمی تلاش میکنند) خم شد و به او گفت: «حق با شما بود جناب معاون رئیس جمهور!» در پایان این جلسه، بوش دو دستور داد: اول مطمئن شوید، دوم موضوع نباید افشا شود. بر این اساس سیا و دیگر آژانسهای امریکایی «تلاشی متمرکز و چند ماهه را آغاز کردند تا اطلاعاتی که اسرائیلیها درباره راکتور به ما دادند را تایید و از طریق منابع و روشهای خود، جزئیات بیشتری را کشف کنند».
نتیجه کار گروه مشترک پنتاگون- سیا- آژانس امنیت ملی در ماه ژوئن مطرح شد که به موجب آن گفته شد: «کارشناسان اطلاعاتی ما مطمئن هستند که این مرکز در واقع یک راکتور هستهای مشابه راکتوری است که کره شمالی به صورت بومی در مرکز هستهای یونگبیون ساخته…ما دلیل خوبی داریم که بپذیریم این راکتور با اهداف مسالمتآمیز ساخته نشده است». با توجه به اینکه ایالات متحده به تامین امنیت اسرائیل متعهد بود، اولمرت هم از واشنگتن میخواست که به این تعهد پایبند باشد و راکتور سوریه را نابود کند. ضمنا مسئله زمان هم برای تل آویو مهم بود چرا که به گفته کارشناسان هستهای اسرائیل در دیمون، کار این تاسیسات هستهای رو به اتمام بود و در عرض یک سال راه میافتاد. اگر منتظر بمانند تا آن موقع این پایگاه را بمباران کنند، بمباران آن باعث ایجاد آلودگی رادیواکتیوی و فاجعه زیست محیطی میشد.
اگرچه به لحاظ عملیاتی، نابود کردن این راکتور هستهای برای امریکا کار آسانی بود (که میتوانست با بمبافکنهای B-2 تاسیسات هستهای سوریه را از بین ببرد) اما کارشناسان خاورمیانهای سیا بر این باور بودند که ماموریت بمباران توسط امریکا مملو از خطر است. هیدن معتقد بود که اسد بعد از خروج از لبنان در سال 2005 دیگر نمیتواند تحقیری دوباره را تحمل کند؛ بنابراین در صورت وقوع حمله امریکا، قدرتش را نشان میدهد و با جنگ تلافی میکند. هرچند داگان جور دیگری به موضوع نگاه میکرد و میگفت: شما باید از زاویه نگاه اسد به موضوع بنگرید. از یک طرف اسد همیشه میخواسته تا به برابری استراتژیک با اسرائیل برسد و بنابراین به سلاح هستهای دست یابد. از طرف دیگر اسد همیشه ترجیح داده تا مستقیما با ما تقابل نکند…اگر ما به صورت مخفیانه حمله کنیم و آن را هم کاملا پنهانی نگه داریم، بدون اینکه آن را عمومی (علنی) و اسد را آشفته کنیم، او کاری نخواهد کرد.
در حالیکه در دولت بوش تنها دیک چنی از حمله امریکا حمایت میکرد (به این خاطر که مدعی بود امریکا باید این کار را انجام دهد تا پیامی قدرتمند نه تنها به سوریه و کره شمالی بلکه به ایران هم بفرست) اما خانم رایس با وجود تاکید بر اینکه راکتور سوریه، تهدیدی وجود برای اسرائیل محسوب میشود اما فکر نمیکرد که امریکا باید خود را درگیر این حمله کند. در جلسه نهایی که با حضور رئیس جمهور برگزار شد (جلسهای در سطح خیلی محرمانه به گونهای که حتی در فهرست جلسات عمومی ریاست جمهوری هم قرار نگرفت) بوش اینگونه نتیجهگیری کرد: آنچه مایک (هیدن) به من گفت این است که این [راکتور هستهای] خطری فوری برای امنیت ما نیست و بنابراین ما دست به حمله نخواهیم زد.
هرچند سلاح هستهای در دست سوریه، تهدیدی وجودی برای اسرائیل محسوب میشد اما تحلیلگران اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل هم با هیدن موافق بودند و به اولمرت هشدار دادند که حمله به سوریه بدون تحریک مستقیم میتواند به واکنش نظامی محکمی از طریق اسد منجر شود. اما داگان میگفت پیش از آنکه راکتور فعال گردد باید فورا بمباران شود. این تاکید نوعی شرطبندی مهم برای داگان محسوب میشد چرا که اگر اشتباه میکرد، با وجود اینکه جنگی تمام عیار با سوریه احتمالا با پیروزی اسرائیل به پایان میرسید اما به قیمت جان هزاران نفر تمام میشد. با این وجود دیدگاه داگان مورد قبول قرار گرفت تا مرحله نهایی عملیات رقم بخورد.
ساعت 3 صبح روز ششم سپتامبر 2007 تعدادی جنگنده اسرائیلی از پایگاه هوایی رامتا دیوید، واقع در 15 مایلی جنوب شرقی حیفا، بلند شدند. جنگندهها به سمت غرب (در جهت مدیترانه) و سپس جنوب غرب حرکت کردند. هرچند تلاش شده بود تا همه چیز مثل همیشه باشد اما اینبار طراحان مانور عامدانه میخواستند افرادی که در دمشق از روی صفحات رادار در حال مشاهده عملیات بودند را گیج کنند. جایی روی دریا یک دسته هفت تایی F-15I از دیگر جنگندهها جدا شده و در جهتی مخالف یعنی به سمت شمال حرکت کردند. آنها خیلی آرام در امتداد ساحل مدیترانه و سپس بر فراز ترکیه حرکت کردند؛ پیش از آنکه وارد حریم هوایی سوریه شوند. در نهایت در فاصله سه مایلی 22 موشک را بر سه سایت درون مجموعه هستهای شلیک کردند.
به ادعای نویسنده، سوریها کاملا غافلگیر شدند. سیستم پدافند هوایی آنها تا زمانی که موشکها کاملا شلیک شوند، نتوانست آنها را شناسایی کند. البته چند موشک ضد هوایی فرستاده شد اما وقتی که جنگندههای اسرائیلی دور شده بودند. پس از آنکه ماهوارههایی اسرائیلی و امریکایی نشان دادند که سایت هستهای کاملا نابود شده است، اولمرت از طریق رجب طیب اردوغان (نخست وزیر وقت ترکیه) مخفیانه به اسد پیغام داد که اگر دمشق با خویشتنداری عمل کند، اسرائیل هم از عمومی (علنی) کردن این حمله پرهیز مینماید. به ادعای نویسنده به نظر میرسد که برنده اصلی این عملیات (با نام رمزی Out of Box) داگان بودند که نهاد تحت کنترلش به اطلاعاتی دست یافت که پروژه هستهای سوریه را افشا کرد.