دسته بندی جنبشهای جدید در جهان اسلام
جنبش های اجتماعی مدرن یا جنبش های جدید اجتماعی را باید از وجوه گوناگون مورد بررسی قرار داد. در اولین گام باید زمینه های بررسی جنبش های مدرن را در اروپا پی جست. اگر بخواهیم به جنبش های جهان اسلام در سده های اخیر اشاره کنیم و درمرحله نخست نگرشهای جدید در این زمینه و ریشه های آن را در جغرافیای جهان اسلام مورد عنایت قرار دهیم باید به سه شعبه از جنبش های سده ی اخیر اشاره کنیم. انان تحت تاثیر تغییر و تحولات اروپا و آن چه که امروزه در مجموع به اضافه آمریکا غرب خوانده می شود قرار دارد.
جنبش نخست جنبش سید جمال الدین اسد آبادی است که در بستر تطبیق و مقایسه با غرب به نفی غرب نپرداخت بلکه به نقد غرب پرداخت. جنبش دیگری که باید از آن یاد کنیم جنبش اخوان است که ابوالحسن ندوی و دیگران یعنی ابوعلا معدودی و دیگر پیروانشان ادامه دادند. درکنار این باید اشاره ای داشته باشم به جنبش انقلابی در ایران که تحت عنوان انقلاب اسلامی با صبقه طولانی در سده اخیر از جنبش مشروطیت تا انقلاب اسلامی ادامه پیدا می کند و فراز و نشیب های مختلفی پیدا می کند.
از این سه ساحت گسترده از جنبش ها دو ساحت نخست در چارچوب تطبیق و مقایسه جهان اسلام با جهان غرب رخ می دهد و در واقع می توانیم بگوییم انعکاسی از آنچه که در غرب رخ داد و در پاسخ به این سوال بود که چرا ما از غرب عقب مانده ایم؟ در پاسخگویی به این پرسش بود که جنبش سلفیه ایجاد شد و دو وجه پیدا کرد وجه نخست آن در بازگشت به اسلام نخستین سید جمال الدین اسد آبادی ، عبدو و کواکبی رخ نشان داد. وجه دوم آن درسویه گیریهای اخوانی ها و دیدگاه هایی مثل ابوالحسن ندوی و پیروان این تحرک در جهان اسلام که هم اکنون در زوایای گوناگون و در وجوه مختلف ادامه دارد.
در دهه های اخیر تحولاتی در غرب بار دیگر رخ داد که زمینه های جنبش هایی را بوجود آورد که تحت عنوان جنبش های اجتماعی مدرن یا جنبش های جدید اجتماعی می توان از آنها یاد کرد. دهه 1960 را باید نقطه عزیمت این معنا دانست و به تبع باید بگوییم که بار دیگر جهان اسلام تحت تاثیر این جنبش ها تحرکات خود را در جهت بازیابی هویت جدید خویش در دنیای فرا مدرن کنونی باز بینی می کند. در دهه 1960 اتفاقات و وقایعی را شاهد بودیم درغرب که زمینه شکل گیری این جنبش ها را بوجود آورد. جنگ ویتنام و تظاهرات ضد جنگ، اغتشاش و ناآرامی که در چک و اسلوا کی ، جنبش مدنی سیاهان امریکا ، جنبش زنان و ابعاد جدیدی که تحت عنوان فمنیسم ،اعتراض دانشجویان در انگلیس و مهم ترین آنها جنبش دانشجویان در فرانسه در 1968 اگرچه در آغاز این جنبش ها و بویژه جنبش 1968 دانشجویان رخ داد. این جنبش ها یک مخرج مشترک داشتند که قالبهای فکری سنتی، دیگر توانا برای تحلیل رویکردهای جدید نبودند. در همين راستا هم همین تظاهرات خیابانی را در انقلاب اسلامی در ایران هم دیدیم که به صورت یک مکانیسم اعتراض انقلابی بروز و ظهور کرد. يعني اگر به مقالاتی در ارتباط با انقلاب اسلامی در امريكا نیز نگاه بکنیم یکی از رهیافت های تحمیلی در باب انقلاب که در دانشگاه ها ی امریکایی در واقع به انقلاب اسلامی به عنوان یک جنش مدرن نگاه مي كند.
ویژگی این نظریه توجه به شکل گیری جنبش و پیامدهای آن با تکیه بر مقولاتي مانند منابع بسیج نیروها و سازمان امثال آن بود، در حالیکه این مهم در اروپا با توجه به اتفاقاتی که روی داد تحت عنوان نظریه اجتماعی جنبش های نوین یاد شد. ویژگی این دیدگاه و این نظریه آن بود که سعی کرد تمایزگذاری میان ساختارهای اجتماعی و عامل اجتماعی را مشخص کند و به گونه ای به اعتراض به مداخله ساختار در جهت گیری عامل اجتماعی توجه کند.
تحولات جنبش های اجتماعی در جهان اسلام
جنبش های جدیدی که در جهان اسلام به سان جنبشهایی اروپایی اما با ماهیتی در واقع بومی شده و دینی، بیانگر ویژگی های جدید جامعه اسلامی است. همان گونه که جنبش های اجتماعی جدید در غرب بیانگر ویژگی جامعه نوین غرب بودند در این سوی از جغرافیای زمین یعنی در جهان اسلام هم ویژگیهای جدید جامعه نوین اسلامی وجود دارد كه در واقع خط ممیزه ای را از جنبش های قدیمی نشان می دهد و نیازمند تئوری پردازیهای جدید است .
در جوامع اسلامی در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم میلادی تجربه تغییرات سریع تر فرهنگی و اجتماعی وجود داشته است. قبلا بسیاری از کشورهای اسلامی دارای رژیم های اقتدارگرا بودند اما در زمانه ی کنونی با توجه به تغییر و تحولات فرهنگی ناشی از فرآیند جهانی شدن (که در آن عناصر زمان و مکان در هم تنیده می شوند و جغرافیاهای گوناگون به هم فشرده می گردند به گونه ای که دیگر دهکده جهانی مطرح نیست) رژیم های اقتدار گرا به روش های قدیمی و سنتی نمی توانند پاسخ گوی نیازهای مدنی جامعه خود باشند. لذا بر اساس این تغییر و تحولات نوعی ( LAG) یا تاخر میان نیروهای اجتماعی از یک سو و قدرتهای حاکم از سوی دیگر پدید آمد و نتوانستند به مدیریت ( LAG) ها پرداخته و این تاخرها را بین نیروهای اجتماعی و قدرت سیاسی به زودی حل و فصل کنند و از آن بگذرند. بنابراين این ( LAG) ها و تاخرها خود به خود تبدیل به یک عدم تعادل شده و در چارچوب این عدم تعادل ما شاهد زمینه سازیهایی برای تحرک در غالب جنبش های جدید هستیم.
از طرف دیگر با توجه به آن چه که در صحنه عمل بوجود آمد دیدگاههای نظری جدیدی نیز چهره نشان داد. وقتی جنبش های قدیمی از متن به حاشیه رفتند و آرام ارام جنبش های جدید در درون این تعارض چهره نشان دادند. آموزه های علوم اجتماعی را هم تحت تاثیر قرار دادند. به گونه ای که دیگر آن چه که در ارتباط با مسائل موجود در حوزه دگرگونی های اجتماعی در کشورهای اسلامی مطرح بود هم اکنون نمی تواند جوابگوی بررسی و تعمق در ارتباط با رویدادهای کنونی باشد. لذا در ارتباط با ایجاد جنبشهایی مثل جنبش حوثي ها در یمن یا پدیده پلشتی مانند داعش ، بسیاری از نظریه پردازان نتوانستند دچار غافلگیری استراتژیک در نظریه پردازی شدند. بنابراین با توجه به این معنا یکی از تمایزات نیز باید در جنبه ذهنی باشد از این رو تنها یک تحول درعینیت بوجود نیامد بلکه موجب نظریه پردازیهای جدیدی هم در خصوص جنبشهای اجتماعی نو از منظر نظری هستیم که در حال شکل گیری در حوزه جهان اسلام است.
نکته بعدی در واقع یک نوع شکاف میان رفتار سیاسی اجتماعی است. از یک سو نو شدن جوامع اسلامی به واسطه تغییر و تحولات، بعضی از گروه ها را به سوی رفتارهای رادیکالیستی کشانده است و گروه هایی که عوامل بدبختی و عقب ماندگی های خود را پی می جویند خشونت را به عنوان یک ابزار حرکتی نو خویش انتخاب می کنند که از درون آنها گروه های القاعده و داعش و گروه های تروریستی متفاوت ایجاد می شود و گروه دیگر که به جای پیگیری ریشه های این عقب ماندگی جدید درون را می کاوند و تلاش دارند نه با تمسک به ابزار خشونت محورانه بلکه باتمسک به نوعی دموکراسی بومی شده و گذار از دوران اقتدار گرای تک قطبی برای اداره امور جوامع اسلامی به یک دموکراسی بومی شده دینی بیندیشند.