تفکر بازگشت به دوران خلفای راشدین و اسلام اولیه از یک دیدگاه در واقع عکس العملی به استثمار کشورهای اسلامی توسط غربیان بود. این تفکر مسلمانان را به دوران اتحاد و یکپارچگی سابق فرا می¬خواند و نفی سلطه بیگانه و ترک مظاهر ایشان را خواستار بود. حزب التحریر نیز با چنین دیدگاهی شکل گرفت. ما گفتگویی در این زمینه با آقای دکتر سید مهدی علیزاده موسوی انجام داده ایم که در زیر می آید:
تفکر ایجاد خلافت اسلامی که در حزب التحریر متجلی شد، از کجا ناشی می شود؟
در نگاه تاریخی به حزب التحریر،رباید به الغای خلافت بازگردیم. یعنی سال 1923 میلادی، زمانی که عثمانیان که ادعای خلافت جهان اسلام سنی را داشتند؛ از هم پاشیدند. بعد از پاشیدن خلافت عثمانی، نظریات مختلفی شکل گرفت.با عنایت به این که بهترین نمونه ی حکومت در نگاه اندیشه سنی خلافت است این پرسش مطرح شد که اکنون که خلافت از میان رفته،چه باید کرد و در حقیقت در دوران ِفقدان خلافت چه کاری باید صورت گیرد. بر همین اساس، گروه ها و نحله های مختلفی شکل گرفت. برخی از مسلمین درکشورهایی مانند سوریه، عراق،لیبی نگاه شرق گرایانه به خود گرفتند و برای رسیدن به کمال نگاهشان نگاه جامعه اشتراکی شد. گروه دیگر نگاهشان غرب گرایانه شد که این نگاه غرب گرایانه در خواستگاه خودِ خلافت عثمانی یعنی ترکیه شکل گرفت و با حضور کمال مصطفی در حقیقت این اندیشه رشد کرد و گسترش یافت.گرایش دیگر در همین سال ها گرایش احیای خلافت بود. این گرایش قصد داشت خلافت را احیا کند و این اندیشه را در جامعه اسلامی (که همان مدل سنتی بحث خلافت است) گسترش بدهد. یعنی خلافت باید دوباره زنده شود و برهمین اساس ما شاهد این هستیم که در سال های آخر خلافت عثمانی در منطقه شبه قاره، جنبشی به نام جنبشِ خلافت بوجود می آید و مسلمانان در منطقه شبه قاره قیام میکنند وبه دنبال احیای خلافتند. آنها گروهی را سوی کمال مصطفی میفرستند و تقاضا می کنند که خلافت همچنان پایدار بماند.اما باتوجه به فعالیتهای انگلستان و وهابی ها خلافت از میان بر داشته می شود.
حزب التحریر با توجه به این پیشینه جهان اسلام شکل گرفت.
اندیشه خلافت محوری و شورامحوری چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟
اندیشه خلافت، یک نگاه سنتی است که در مقابل نظریات شورا محور، قرار دارد. به این معنا که اندیشمندانی مانند سید ابو العلا مولودی یا علی عبدالرزاق و سید جمال الدین اسد آبادی بیشتر نگاهشان در حوزه ی حکومت، شورا محوری است. یعنی عنصر خلیفه رنگ می بازد و به جای آن شورا می نشیند و شورا جایگاه اساسی دارد. اما در اندیشه¬های سنتی همان بحث خلافت عنصر اصلی است و نظریه های سنتی در حقیقت بحث خلافت محوری را دارند. خلیفه در نگاه اینان کسی است که اولا نقد ناپذیر است و ثانیا قدرتش بسیط است.به عبارتی دیگر تفکیک قوا در نظریه خلافت وجود ندارد.سومین ویژگی خلیفه دائمی بودن او است و امکان اینکه خلیفه هر چند سال تعویض شود وجود ندارد. در واقع نگاه این گروه این است که بازگشتی به گذشته داشته وهمان اندیشه خلافت راشده را احیا کنیم .این دسته از اندیشه ها ،بیشتر نگاهشان این است که معضلات و مشکلات امروز مسلمان ها به خاطر افول خلافت است.یعنی اگر خلافت زنده شود، شرایط بهبود خواهد یافت.
حزب التحریر بر مبنای کدام دیدگاه نضج یافته است؟
حزب تحریر یکی از اندیشه های بر اساس خلافت محوری است. این حزب توسط شخصی به نام شیخ تقی الدین نبهانی که اصالتا فلسطینی است شروع شد. دغدغه شیخ تقی الدین هم همین احیای خلافت است. وی درسال 1952میلادی این حزب را بنیان نهادو در ابتدای امر در منطقه بین اردن، سوریه و لبنان فعالیت¬هایی را شکل داد. چون این اندیشه، جذابیت داشتو همواره گروههایی از جامعه سنی به دنبال حکومت آرمانی خلافت بوده است ما شاهدیم که این اندیشه کم وبیش رشدکرده و رفته رفته در بسیاری از کشورهای عربی و اروپایی گسترش پیدا می کند و شعبه میزند.اینان چون خلافت محور هستند تبعا حاکمان حکومت خواه را قبول ندارند ومعتقدند که تمامی حاکمان که امروزه در راس حکومت های اسلامی هستند غاصب بوده و باید کنارگذاشته شوند. ویژگی دیگر اینها این است که میگویند برای رسیدن به خلافت باید ابتدا بحث تبلیغ را انجام داد و هنگامی که تبلیغ جواب نداد باید رو به جهاد آورد. به همین علت هم به جای کشور از ولایت نام می¬برند. مثلا ولایت اردن، عربستان. چرا که معتقدندباید مرزها کاملا برداشته شود و همان بحث امت اسلامی به وجود آید و در حقیقت همه کشورها یک کشور و تبدیل به اِمارت اسلامی شوند و یک خلیفه هم اساس این کار را به عهده گیرد.
حزب التحریر و شرایط کنونی جهان اسلام را چگونه ارزیابی میکنید؟
اولین ضعفی که حزب التحریر دارد این است که برای معرفی یک خلیفه جامع الشرایط هیچ پیشنهادی را ارائه نمیدهند. آنها معتقدند جامعه باید به طرف ساخت یک حکومت خِلیفی حرکت کند و خلیفه¬ای در راس قرار بگیرد اما ویژگی های این خلیفه را معرفی نمی کنند. در این حال طیف¬هایی از ایشان به علت اینکه با عربستان سعودی ارتباط دارند ملک عبدالله را به عنوان خلیفه اسلامی معرفی می کنند اما مسلما (با وضعیتی که آل سعود و ملک عبدالله از حیث روحی و شرایط و وضعیتی دارند ) مورد تایید حتی گروههای خلیفه محور گروه های دیگر هم قرار نمی گیرد.نکته بعدی که در مورد جریان حزب التحریرباید به آن توجه داشته باشیم، چون رویکرد آنها خلافت محوری است ودر حقیقت مرزهای جغرافیایی را مرزهای درستی نمی دانند بنابراین مسلما در کشورها،اولین دشمنان اینها حکومت ها هستند. چراکه حدود و ثغور کشور در مورد چالش قرار میگیرد و منافع ملی هر کشوری نادیده گرفته می¬شود.بنابراین معمولا این حزب درکشورهایی که فعالیت می کند رسمیت ندارد و دولت ها هم با آن به شدت مخالفت می کنند.نکته ی دوم اینکه گروه های معتدل اهل سنت هم، با اینها سر سازش ندارند. به این معنا که حتی چهره های هم چون رشید رضا (که می توان گفت به عنوان چهره ای سلفی شناخته می شود)پذیرفته است که خلافت آرمانی (به آن معنایی که در دوران خلفای راشدین بود) دیگر امروز امکان پذیر نیست. رضا هر چند رویکردش، رویکرد خلیفه محوری است، اما ویژگی-هایی برای این حکومت خِلافی ذکر میکند که کاملا این را تبدیل به حکومتهای دولت – ملتهای امروز تبدیل میکند. بنابراین اندیشه¬های معتدل اهل سنت هم با این گرایشهای رادیکالی در حوزه ی خلافت موافق نیستند.یعنی اینها به هیچ عنوان نمی-پذیرند که کشورهایشان در هم ترکیب شود وتمام منافع ملی کشور از بین برود و مرزها برداشته شود. در حقیقت چون نظریات شورا محوری بیشتر بر اندیشه های اسلامی حاکم است نظریه های سنتی خلافت چندان جذابیت ندارد . عدم جذابیت آن بویژه به واسطه این امر است که آنان فقط در قالب شعار، خلافت را مد نظر قرار می¬دهند. اما متاسفانهدکترین و چارچوب نظری خاصی برای این بحث ندارند. همچنین قدرت فکری و نظریه پردازی ندارند کهچنین اندیشه ای را سامان دهند بنابراین این اندیشه مطرود است و با اینها هم به شدت برخورد شده و دستگیر و زندانی می شوند.
جایگاه خشونت در اندیشه حزب التحریر کجاست؟
اینها قائل به خلافت اند. مثلا در افغانستان نشریه ای دارند به نام خلافت ودر این نشریه پیش از این، رسما ضد دولت کرزای و بر ضد ایران موضع گیری کردند و در کل موضع تندی دارند. آنها قائل به این امر هستند اگر نتوان به صورت مشروع با دولت ها مقابله کرد باید دست به اسلحه برد و مقابله کرد. در این حال غرب همانگونه که از سایر گروهها مثلا طالبان و القاعده استفاده ابزاری کرده از اینان هم استفاده ابزاری می¬کند. چنانچه عملا غرب در آسیای میانه از حزب التحریر استفاده ابزاری می کند. چنانچه درکشوری مانند تاجیکستان، افغانستان در واقع سوپاپ اطمینانی برای غرب با ایجاد نا امنی هستند تا حضور غرب را در منطقه ی آسیای میانه تایید و تضمین شود.