(فرشید فرهادی؛ پژوهشگر مؤسسۀ آیندهپژوهی جهان اسلام)
مقدمه
قرارگرفتن امریکا در سراشیبی نزولی چرخۀ قدرت جهانی، در مقابل صعود رقبایی مانند چین و روسیه و ایران در نظمهای منطقهای، در کنار شکلگیری بحرانهای مالی و اقتصادی، چرخش راهبردی در سیاستهای منطقهای این کشور را ضروری ساخته است. غرب آسیا یکی از مناطقی است که بهدلیل داشتن اهمیت ژئواستراتژیکی در صحنۀ عملیات جهانی برای امریکا و نیز بهسبب شرایط پیچیدۀ ساختاریاش، باعث شده است امریکا، بیش از هر منطقهای، به تغییرات اساسی در راهبردهای امنیتی خود در این منطقه نیازمند باشد. اقدامات چهار سال گذشتۀ ایالات متحده در منطقه بیش از آنکه برای ایجاد ساختار پایدار بازدارندگی و مدیریت نظم در غرب آسیا باشد، سبب بیثباتی و ایجاد چالش بوده است. در عین حال از نظر رهبران جدید امریکا، تهدیدات در منطقه فراتر از تهدید ناشی از گروههای افراطی و برنامۀ هستهای ایران، گسترش یافته است. پس، میتوان گفت مهمترین هدف جو بایدن در چهار سال آینده، ایجاد سپری دفاعی برای مقابله با چالشهای امنیتی امریکا در غرب آسیاست. دولت بایدن در راستای ایجاد این ساختار بازدارندگی و دفاعی جدید در غرب آسیا، قطعاً رویکردی فراتر از مسائلی مانند افراطگرایی و روند صلح اسرائیل _ فلسطین خواهد داشت؛ چراکه این کشور برای دستیابی به چنین هدفی باید مشارکتهای امنیتی خود را با کشورهای عربی بازسازی و تقویت کند و طیف گستردهای از موضوعات امنیتی جدید را در دستورکار قرار دهد.
هیچ راهحل آسان یا سادهای برای حل این چالشهای امنیتی امریکا در غرب آسیا وجود ندارد و بسیاری از آنها به سالها تلاش و بردباری احتیاج دارند. با وجود این، ایالات متحده بهدلیل اینکه طیف گستردهای از امکانات راهبردی را در منطقۀ غرب آسیا در اختیار دارد، در راستای مقابله با چالشهای امنیتی خود در منطقه دارای گزینههای گستردهای است.