پيشينه سلفيت و بنيادگرايي در تركيه
حضور نیروهای سلفی تندرو در ترکیه تحت عنوان نیروهای تندرو در جهان اسلام بیشتر با مجاهدان افغان در افعانستان (که علیه شوروی عمل می کردند،) شروع شد. اما جهادی های افغانستان تاثیری در ترکیه نداشتند. اما آن چیزی که در بروز و نمود تندروی در ترکیه موثر شد به مبارزات چچنی ها بر ضد روسیه برمیگردد. زمانی که دولت روسیه علیه چچن وارد عمل شد، حضور ترک ها را در آنجا می بینیم. لذا در ترکیه بیشتر تندروی با انگیزه های قومی برجسته شد و بعدها انگیزه های دینی نیز اضافه شد. چنانچه نیروهایی حتی به حمایت از چچنی ها راهی قفقاز شمالی شدند و با روسیه مبارزه کردند.
در واقع اساسا تفکر تندرو یا اسلام رادیکالیسم بیش از اینکه در ترکیه ریشه داشته باشد، آن را باید در اهل سنت به خصوص در پاکستان دید. در این دوران خیلی از ترک ها برای درس و افزودن دانش مذهبی خود به حوزه های علمی پاکستان و عربستان رفتند و در بازگشت خود اندیشه های رادیکالیسم را با خود به همراه آوردند. اگرنه در اسلام ترکیه، جایی برای اسلام رادیکالیسم اسلامی وجود ندارد. اسلام طریقتی ترکیه که میراثی از گذشته عثمانی است اهل مداراست و افکار تندرو ندارد. لذا من این تندروی ها (تندروی در ترکیه ریشه نداشته است.) در ترکیه را از دو جنبه می بینم:
یک: جنبه ی مذهبی کشور پاکستان و عربستان و میزان کم تری افغانستان.
دو: تاثیر از حوزه ی اخوانی بویژه جنبه ی رادیکالیسم یعنی سید قطب
این دو عامل از طریق چچن وارد ترکیه شد و سابقه ی سه دهه ای در ترکیه دارد.
گروه ها، احزاب و شخصیت های تندرو اسلامی در سه دهه اخیر
پیروزی انقلاب اسلامی موقعیت گروه های سنی را تا حدودی تقویت کرد. حتی دولت وقت ترکیه کمی به این گروه ها پروبال داد. مثلا گروه ی که آقای کاپلان طرفدار آن بودند که از خلافت اسلامی حمایت می کرد.( می توان گفت نه یک گروه بنیاد گرا بلکه یک گروه انقلابی بودند و گرچه هم اکنون هم حضور دارند اما چندان نفوذی در ترکیه ندارند.) گروه عاشورا هم که یک گروه شیعی و اسلامی برگرفته از الگوهای شهادت بوده سازش پذیری کم تری دارد. اما این گروه ها در اقلیت هستند.
در یک دهه اخیر بعد از قدرت به رسیدن حزب عدالت و توسعه و تاثیر بر گروه ها و جریان های تندرو تا قبل از سال 2012 کمالیست ها و لاییک ها امکان عرض اندام به گروه های تندرو و حتی به گروه های معتدل اسلامی نمی دادند. نمونه بارز آن آقای اربکان بود وی با یک کودتای پست مدرن سرنگون شد. در واقع برای مردم ترکیه عمل به قوانین اسلام یک حسرت و نوستالوژی بود. بنابراین در دوره ای که حزب عدالت توسعه سرکار آمد زمینه، توسعه ی روز به روز این گروه ها فراهم شد. اما بین این گروه ها در ترکیه با کشورهای دیگر همچون پاکستان، عربستان، افغانستان و دیگر کشورها حتی اردن و فلسطین قدری تفاوت وجود داشت. این گروه ها جنبه های محافظه کارانه ی اسلام را در نظر داشتند و اگر جنبه ی ستیز را داشتند این ستیز بیشتر به طرف اسرائیل و آمریکا بود. یعنی برخلاف گروه های وهابی (که بیشتر قایل به تصفیه جهان اسلام هستند) اکنون گروه هایی مثل داعش علنا اعلام می کنند که هدف ما اسرائیل نیست و یک گلوله هم به اسرائیل شلیک نمی کنند. بلکه می گویند هدف ما این است که جهان اسلام را از علوی ها و شیعیان بزداییم.
در واقع گروه هایی که به خصوص در دوره ی اول حزب عدالت توسعه به سرکار آمدند و تقویت شدند ، گرایش هایی از نوع عثمانی داشتند. حتی این نوع رویکرد هم در خود آقای اردوغان دیده می شود. به همین دلیل حمایت هایشان از فلسطین خیلی بیشتر شد و مخالفتشان با تحریم کالاهای اسرائیلی انجام شد. حتی دانشجویان بسیار زیادی از سرزمین های اشغالی در ترکیه درس خواندند و اساسا حمایتي عاطفی از آن ها شد . در اين بين هرگز تصوری (که ما اکنون از گروه های تروریستی مثل داعش، احرار شام، گروه النصره داریم ) در ترکیه هرگز پیدا نشد. اما این قضیه ی سوریه این رویکرد را متفاوت کرد. اكنون بیشتر تغذیه ی افراط گرایی در ترکیه بیشتر از خارج از سوریه (به ویژه در قشر تندروی اخوانی و کم تر متشکل همچون گروه القاعده در پاکستان) صورت می گیرد. در واقع در ترکیه چنین تندروهايي مطرح نبوده، بلکه بیشتر اندیشه های فردی مطرح بوده یا اگر هم وجود داشته است در قالب گروه های خیلی کوچک با فعالیت اندک و وابسته به افکار آن سوی مرزهای ترکیه بوده اند.
تحولات بعد از بیداری اسلامی و تاثیر بر جريان تندروي اسلامي در ترکیه
بحث انقلاب های یا بیداری اسلامی بیش از اینکه بر این جریان هاي تندرو تاثیر بگذارد، بر دولت آنکارا ،که خودش را به عنوان یک دولت محافظه کار اسلامی قلمداد می کرد، تاثیر گذاشت. این از آن جهت مهم بود که دایره ی ادعاهای دولت آنکارا یا دولت عدالت توسعه را افزایش داد و یکباره طرحی را که مد نظر آقای اردوغان بود، پیش برد. آنها در ابتدا تصورشان این بود که چتر حمایتی عثمانی سابق و نو عثمانی را بر سر کشورهایی که روزی جزو قلمرو عثمانی بودند گسترش دهند. لذا با شتابزدگی شروع به حمایت از گروه هایی ضد دولت ها کردند. من فکر می کنم که آغاز باتلاقی که ترکیه بعدا در آن گیر کرد، محاسبه ی رهبران حزب عدالت توسعه بود. این امر بعدا در سوریه به حد اعلا می بینیم. یعنی محاسبه ی استراتژیک غلط که حتی پیامدهای آن چه در بعد داخلی و بعد خارجی و حتی بعد گروه های تکفیری ترویستی نمود می یابد و بر ترکیه تاثیر گذاشت، ترکیه را از یک نظام حقیقتی مدارا که با گروه های دیگر و ادیان دیگر مدارا می کردند به سمت بنیاد گرایی سوق داد.
این تاثیرات به آقای اردوغان و حزب عدالت توسعه برمي گردد، اردوغان وقتی کار خود را آغاز کرد با هر موفقیتی که در عرصه ی انتخابات کسب می کرد بر تندروی بر استبداد رای خود اضافه می کرد. حد اعلای آن را در انتخابات ریاست جمهوری شاهد هستیم، همچنین در ماه های اخیر وی آرام آرام صحبت از دو چیز (که دلالت بر این دارد که اردوغان مایل است که از گروه های تندرو و افراطی برای محقق کردن عثمانی استفاده کند) کرد:
اولین مسئله ای که من آن را شاهدی بر تندرو بودن خود حزب عدالت توسعه می گیرم این است که وی بیان کرد: چون ما وابسته به عثمانی بودیم و افتخار و شکوه ما مربوط به عثمانی است؛ ضرورت دارد که زبان و خط عثمانی در مدارس ترکیه آموزش داده شود. این امر شاید احیای میراث گذشته باشد، اما فراموش نکنیم که عثمانی ها با همین خط و زبان قسمت اعظم جهان اسلام به خصوص ممالک عربی را نگه می داشتند. یعنی این امر حلقه ی پیوند بود و به نظر من از این منظر قابل تحلیل است.
دومین مسئله ی که خیلی مهم است آموزش الزام آور الهیات طبق فقه سنی در تمامی مدارس است. این امر در حالی مطرح میشود که در تاریخ نود ساله ی جمهوری ترکیه تاکنون از چنین چیزی نه صحبت و نه حتی مطرح شده است. لذا برای اولین بار بر آموزش فقه سنی تاکید می شود. این امر نشان دهنده ی این مساله است که آقای اردوغان درصدد تقویت گروه های تندرو و خشونت بار است. یعنی وی تلاش میکند آرزوی نوعثمانی خود را با هر شرطی حتی گروه های تروریستی بنا کند. بخشی از این امر به حزب عدالت توسعه بر می گردد ( حزب عدالت توسعه بن مایه های مذهبی خود را از جریان اخوانی گرفته است و جریان اخوانی خود به دو دسته جریان میانه رو و یک جریان تندرو تقسیم می شود). در این بین آقای اردوغان و حزب عدالت توسعه از قطب میانه رو به قطب تندرو سوق پیدا کرده اند. در این میان حمایت های بی دریغ تسلیحاتی و هم لجیستیکی آن ها به داعش اظهر من الشمس است و همگان در روزنامه ها در رسانه ها بر آن صحه می گذراند. این امر نشان دهنده ی گرایش اینان به اسلام تندرو (که الان در ترکیه جریان دارد) است.