تنش در روابط ایران- آمریکا؛ چشم انداز شرق آسیا
اسکات ادواردز[i]
ترجمه موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
مقدمه
در سوم ژانویه سال 2020 ، ایالات متحده با ترور سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای قدس ایران در عراق قصد خود را برای تشدید تنش با ایران اعلام و متعاقب آن از طریق بازگرداندن تحریم های اقتصادی علیه ایران و افزایش اختلافات در تنگه هرمز قصد خود را عملی کرد. چنین تنش هایی در شرق آسیا به ویژه در بین کشورهایی که به طور پیوسته روابط خود با ایران را گسترش داده بودند با نگرانی روبرو شده است. با این حال رفتار کشورهای شرق آسیا نشان می دهد که در رفتار آنها نسبت به آمریکا تغییر محسوسی صورت نگرفته است. به عنوان مثال، مالزی، هر چند ترور سردار سلیمانی را به دلیل نزدیکی بیشتر به ایران محکوم کرد، اما هیچ تغییر قابل لمسی در سیاست آن صورت نگرفته است. اندونزی هم که روابط خود با ایران را گسترش داده است ترجیح می دهد که در تنش بین ایران- عربستان بی طرف باشد؛ و از اظهارات صریح در مورد حمایت از ایران و محکوم کردن اقدامات آمریکا خودداری کرده است. بنابراین، اکثراً کشورهای جنوب شرقی آسیا مایل نیستند و یا نمی توانند از روابط خود با ایالات متحده و سایر کشورهای مهم مانند عربستان سعودی صرف نظر کنند و یا با حمایت از ایران آشکارا خود را منزوی کنند. برای سایر کشورهای آسیای شرقی نیز حمایت صریح از ایران خطر تشویق به تشدید درگیری و آسیب رساندن به منافع آنها را به همراه دارد. بنابراین استدلال این است که اگرچه درک پیرامون ترور سردار سلیمانی در شرق آسیا تا حد زیادی منفی است، اما این اساساً بر روابط آنها با ایالات متحده تأثیر نمی گذارد یا باعث تغییر جهت گیری آنها به سمت ایران نخواهد شد. درعوض، با توجه به ادامه فشار آمریكا بر ایران، روابط ایران با کشورهای شرق آسیا در نهایت ممکن است محدود شود. بنابراین بحث با تجریه و تحلیل روابط ایران با کشورهای شرق آسیا شروع می شود تا در ادامه مشخص گردد که چگونه نگرانی از آمریکا و همچنین اقدامات سایر کشورهای مهم مانند عربستان می تواند در تضعیف روابط این کشورها با ایران اثر گذار باشد. در حالی که ایران روابط خود را با تعدادی از شرکای خود در شرق آسیا گسترش داده است ، این بحث به روابطی که برای ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است، می پردازد. مالزی و اندونزی از جمله این کشورها هستند که با توجه به جمعیت غالبا مسلمان، سرعت گسترش روابط آنها با ایران بیشتر از دیگر کشورها بوده اما با پیچیدگی هایی نیز همراه بوده است. همچنین چشم انداز چین نیز در نظر گرفته می شود، رابطه ای که به دلایل مختلف اهمیت پیدا کرده است.
روابط ایران با شرق آسیا
روابط ایران با شرق آسیا طی چهار دهه گذشته پس از انقلاب اسلامی در سال 1979 در نوسان بوده، اما به طور کلی رشد داشته است، به ویژه از سال 2005 و با سیاست ” نگاه به شرق” که روابط با آسیا در آن به عنوان یک اولویت محسوب می شد. به دنبال یافتن شرکای خارج از غرب، ایران مالزی را نه تنها به عنوان کشوری می دید که می تواند با آن تجارت کند، بلکه آن را فرصتی برای نشان دادن وجهه شیعی و گسترش روابط خود با جهان گسترده تر سنی در نظر می گرفت. در ابتدا روابط ایران با مالزی با سیاستهای داخلی در مورد رقابت های درون مالایی بین دو حزب میانه رو سازمان مالایی های متحد (UMNO) و حزب سیاسی بیشتر محافظه کار پاس ( حزب اسلامی سراسر مالزی) گره خورده بود. هر دو این احزاب ادعا می کردند که مسلمانان مالزی را نمایندگی و رهبری می کنند. از آنجه که پاس بیشتر محافظه کار بود ارتباط با ایران به ویژه برای تقویت اعتبار اسلامی در بحبوحه انقلاب اسلامی از اهمیت ویژه ای برای آن برخوردار بود؛ این در حالی بود که حزب ماهاتیر محمد یا همان سازمان مالایی های متحد درمورد توانایی خود برای حفظ موقعیت مالایی های مسلمان در مالزی مورد سوال قرار گرفته بود، چرا که این حزب تلاش می کرد خود را بیشتر به عنوان بازیگری میانه رو به تصویر بکشد و از این طریق در حوزه های انتخابیه مسلمانان و مالایی ها سیاست های معتدل را در پیش گیرد.
نکته قابل توجه این که رهبران سیاسی فعلی مانند انور ابراهیم، رئیس وقت سازمان غیردولتی جنبش جوانان مسلمان مالزی زمانی که رهبری را به دست گرفتند اندکی پس از انقلاب اسلامی ایران با آیت الله خمینی دیدار کردند. در این دوره حتی محمد سابو، که اکنون وزیر دفاع اما در آن زمان عضو پاس بود نیز به ایران سفر کرده و به دلیل نزدیکی بیش از حد به ایران مورد سوءظن قرار گرفت (برخی او را به شیعه بودن متهم می کردند اگرچه این موضوعی است که به شدت مورد اختلاف بوده است). این روابط از این جهت حائز اهمیت است که در دوران نخست وزیری ماهاتیز محمد در بین سال های 2003- 1981 و در زمان حاضر روابط ایران و مالزی گسترش داشته است. بنابراین در آن زمان ایران در عمل فرصتی برای پیاده سازی سیاست های ضد استعماری و ضد غربی خود به دست آورده بود. این سیاست ها به دنبال رد کردن وابستگی به روابط اقتصادی غربی و ارائه دیدگاه های جایگزین برای مدرنیزه کردن در میان کشورهای آسیای شرقی بود. این اهداف تکمیل کننده منجر به گسترش فزاینده روابط؛ از جمله سفر خود ماهاتیر به ایران در سال 1993 شد. از آن زمان به دلیل نیاز ایران برای تعامل بیشتر با شرق برای کاستن از پیامدهای فشارکشورهای غربی این ایده به وجود آمده است که روابط ایران با کشورهای شرق آسیا را باید در قالب سیاست نگاه به شرق ایران تحلیل کرد. نمونه ای از این مسئله را می توان در تأکید وزیر امور خارجه سابق ایران، علی اکبر ولایتی بر تعمیق روابط در سال 2016 مشاهده کرد. با این حال ماهیت بسیاری از این روابط ها اقتصادی بوده است. به عنوان مثال هرچند که مالزی به قانون تحریم های ایران- لیبی 1996 پای بند بوده اما هرگز تجارت نفت با ایران را متوقف نکرده و سرمایه گذاری های مشترک در پروژه های گازی را ادامه داده است. سرمایه گذاری های مختلفی از سوی ایران در پالایشگاه های مالزی و همچنین تحولات مشترک صورت گرفته است. مهمترین صنایع غیر نفتی برای صادرات به ایران از سوی مالزی روغن پالم بوده است که به دلیل برنامه های اتحادیه اروپا برای ممنوعیت استفاده از سوختهای زیستی برای مالزی بسیار حائز اهمیت بوده است.چرا که با ممنوعیت آن در اروپا مالزی نیازبه حفظ بازار آن در جای دیگر داشت. این تغییر و تحولات منجر شده است كه ایران 20 درصد از كل تجارت مالزی با كشورهای خاورمیانه را به خود اختصاص دهد، سومین کشور بعد از امارات و عربستان سعودی. علاوه براین برخی منابع تخمین می زنند بین 100000 تا 200،000 ایرانی در مالزی مشغول به تحصیل یا کار هستند.
با این وجود محدودیت هایی نیز در توسعه روابط ایران و مالزی وجود دارد که به نظر می رسد در حال برعکس کردن روند تحولات هستند. همانطور که ابو حسین، ادریس و صالح (2018) استدلال می کنند، هرگونه تلاش برای گسترش روابط فرا اقتصاد به دلیل شکاف های مذهبی سیاسی می شود و به ویژه در زمان تصدی نجیب چنین بوده است. به عنوان مثال برخورد مالزی با شیعیان، در حالی که با یک واکنش رسمی ایرانی روبرو نشده است، اما از سوی دیگر باعث گردیده است تا برخی از بازرگانان ایرانی کالاهای مالزی را تحریم کنند. علاوه براین در زمان نجیب مالزی بیشتر به عربستان نزدیک شد و بنابراین حفظ تعادل در بین این دو بازیگر مهم منطقهای به عنوان مثال در جنگ داخلی یمن کاری دشوار بود. مالزی از دیدار پادشاه سلمان استقبال کرد و در مقابل نجیب نیز با سفر پر طمراق خود به عربستان تمایل خود به گسترش روابط را نشان داد. نتیجه چنین دیدارهایی سرمایه گذاری های مشترک چشمگیر و و پیوندهای امنیتی فزاینده بوده است. از جمله این پیوندهای امنیتی مرکز مشترک ضدتروریسم پادشاه سلمان برای صلح بین المللی (KSCIP), بود. منابع مالی این مرکز از سوی عربستان تامین شده و مالزی باید به ائتلاف عربستان برای انجام عملیات مشترک محلق می شد. خیلی از تحلیل گران شکل گیری چنین مرکزی را به عنوان بلوک نظامی علیه ایران می دیدند که از مدخله عربستان سعودی در یمن حمایت می کرد. در عین اینکه روابط مالزی با عربستان سعودی افزایش می یابد بر دامنه نگرانی ها در مورد عربی سازی اسلام مالزی و به ویژه گسترش وهابیت در مالزی و تاثیر گذاری ان در حکومت و حکمرانی مالزی افزوده می شود. این روابط عمیق مالزی با عربستان در کنار تحریم های ناشی از برنامه هسته ایران منجر به کاهش روابط تجاری ایران با مالزی شده است. با این حال جالب است که کسانی که درگذشته گسترش روابط مالزی با ایران را می بردند، دوباره به قدرت بازگشته اند. به عنوان مثال به نظر می رسد ماهاتیر محمد با بیرون کشیدن نیروهای مالزی از مرکز مشترک ضدتروریسم پادشاه سلمان برای صلح بین المللی (KSCIP), می خواهد نشان دهد که صرفا به دنبال روابط یکجانبه با عربستان سعودی نیست و تلاش می کند بیشتر یک چشم انداز بی طرف را در روابط خود با کشورهای مختلف داشته باشد. در واقع با روی کارآمدن ماهاتیر محمد روابط مالزی با عربستان سعودی محدود شده است. انتقادهای ماهاتیر از سازمان همکاری اسلامی که رهبری ان را عربستان بر عهده دارد و انتقاد از نقش عربستان سعودی در فساد دولتی نجیب از جمله مواردی است که بر روابط دو کشور اثر گذاشته است. ماهاتیر محمد همچنین تمایل خود را برای گسترش روابط با گروه دی ۸ یا گروه هشت کشورهای مسلمان درحال توسعه که ایران نیز جزء آنها است نشان داده است. چنین سیگنال هایی در مورد تنش ها و دخالت های عربستان سعودی و ایران در تحولات منطقه ای از جمله در جنگ داخلی یمن قابل توجه به نظر می رسند، و نشانگر تغییر سیاست مالزی به سمت دور شدن از عربستان سعودی و نزدیکی به وضعیت متعادل تر، و نه لزوما دوستانه با ایران است.
اندونزی نیز روابط فزاینده ای با ایران تجربه کرده است؛ هرچند که این موضوع بسیار معتدل تر بوده و بیشتر بر روی اقتصاد متمرکز بوده است و به نظر نمی رسد که مانند سیاست های مالزی هدایت شده از سوی نخبگان باشد. در حقیقت پس از انقلاب اسلامی در ایران رشد قابل توجهی در مورد گرایش سنی ها به شیعه وجود داشته است. اگر چه ایران بسیار مراقب بوده است که به عنوان حامی اصلی این روند شناخته نشود؛ چرا که ممکن است به واکنش سعودی ها و رشد جنبش سلفی در داخل کشور منجر شود. با این وجود سوهارتو رئیس جمهور وقت مالزی تمایلی به تاثیر گذاری ایدولوژی مذهبی بر سیاست خارجی نداشت. به همین دلیل بود که سوهارتو با این توجیه که اندونزی یک کشور اسلامی نیست، از عضویت در سازمان کنفرانس اسلامی امتناع ورزید و به خاطر همین احتیاط بود که بعد از انقلاب اسلامی در مورد تحولات منطقه ای از جمله افزایش تنش بین ایران و ایالات متحدع آمریکا و همچنین جنگ بین ایران و عراق بی طرف ماند و از قبول میانجیگری بین دو کشور اجتناب کرد. با این حال، برای ایران، اندونزی همواره اهمیت داشته است زیرا اندونزی پرجمعیت ترین کشور مسلمان است و این بدان معنی است که با دستیابی به روابط مطلوب با این کشور، آرزوی ایران برای تعامل با جهان گسترده مسلمانان و افزایش پرستیژ آن تا حد زیادی تحقق می یابد. تنها در اواخر دهه 1980بود که سوهارتو به دلیل كاهش حمایت و لزوم دلجویی از گروه های مسلمان ، بیشتر به جهان اسلام توجه كرد. در 1990 وزیر تجارت سابق مالزی سیرِگار ازایران بازدید کرد که منجر به امضای یادداشت تفاهم تجاری بین دو کشور شد. با افزایش تبادلات رسمی بین دو کشور در سال 1992 آیت الله هاشمی رفسنجانی از اندوزی بازدید کرد و مدتی بعد از ان نیز سوهارتو از ایران بازدید به عمل آورد. این الگو تقریبا به طور ثابتی تداوم داشته است. همانند مالزی عمده تمرکز روابط اندونزی با ایران بر روی نقت و صنایع وابسته به آن بوده است مانند پالایشگاه به عنوان مثال بارز.
و باز همانند مالزی، چالش هایی در مورد توازن بین نفوذ ایران و عربستان سعودی و همچنین تحمل فشارهای ناشی از ایالات متحده برای کاهش روابط با ایران وجود دارد. در زمان زمامداری سوسیلو بامبانگ یودهویونو اندونزی تفاهم نامه همکاری دفاعی با عربستان امضا کرد و در همین زمام ملک سلمان پادشاه عربستان با هیئتی 800 نفره از اندونزی دیدار کرده و قول روابط نزدیک تر و افزایش سرمایه گذاری در این کشور را داد. این در حالی است که اخیر عربستان سعودی بسیاری از کارگران اندونزیایی را اخراج کرده و یا با آنها سوء رفتار داشته است و در مورد بسیاری از کارگران این کشور در قلمرو پادشاهی رفتارهای امنیتی زیاد صورت گرفته است و بنابراین به نظر می رسد که اندونزی تلاش دارد در اختلافات بین ایران و عربستان بی طرف باشد. بخشی از این ممکن است نتیجه شکاف شیعه و سنی باشد، چرا که بر خلاف مالزی، مذهب شیعه در اندونزی ممنوع نیست. بودجه عربستان سعودی برای آموزش در اندونزی، از طریق بورس های تحصیلی سخاوتمندانه و بودجه LIPIA ، این شکاف را عمیق تر کرده است زیرا سیاستمداران وهابی و سلفی به طور فزاینده ای در سیاست اندونزی نفوذ می کنند. با وجود این، اندونزی تمایل خود برای بی طرف ماندن و گسترش روابط تدریجی با هر دو کشور را ابراز کرده است. بنابراین بر خلاف مالزی،روابط اخیر اندونزی با ایران توسط نخبگان توسعه نیافته است. همانطور که گفته شد اندونزی تمایل خود را برای بی طرف ماندن ابراز کرده است. علاوه بر این ، فشارهای آمریكا و تمایل اندونزی به قدرت جهانی نیز در گذشته و اکنون پیوند با ایران را محدود كرده است. به عنوان مثال ، هنگامی که اندونزی در سال 2007 به عنوان عضو غیر دائمی در شورای امنیت سازمان ملل متحد معرفی شد، با محکومیت سخنان ایران در مورد از بین رفتن اسرائیل و فراخواندن برای برنامه هسته ای صلح آمیز، از قطعنامه شماره 1747 برای اعمال مجازات علیه ایران حمایت کردند. با این حال، این تصمیم با واکنش زیادی از سوی مردم اندونزی روبرو شد که عقیده داشتند ایالات متحده به صورت ناعادلانه ای یک کشور اسلامی را هدف قرار داده است. چنین واکنش جدی از سوی مردم باعث گردید که اندونزی در ادامه از رای بیشتر در مورد تحریم های اقتصادی علیه ایران اجتناب کند و این نشان می دهد که علیرغم چنین چالش هایی روابط با ایران اهمیت دارد حتی اگر دلایل آن به خاطر مسائل تجاری یا ملاحظات داخلی اندونزی باشد.
در حالی که تمرکز این بحث بر روی کشورهای است که اکثریت جمیعت آن مسلمان هستند؛ با این حال به دلیل روابط گسترده تر کشورهای غیر اسلامی شرق آسیا با ایران ، سیاست “نگاه شرق” ایران تأثیر ملموس بر روابط آن با این گونه کشورهای شرق آسیا داشته است که بر دیدگاه های آسیا در مورد اختلاف بین ایران و ایالات متحده آمریکا تأثیر گذاشته است. به عنوان مثال، فیلیپین دارای کمیسیون اقتصادی مشترک با ایران است و رایزنیها در تلاش برای گسترش روابط بیشتر ادامه دارد. تایلند نیز با توجه به عدم دخالت ایران در جنبش جدایی طلب در جنوب این کشور تمایل خود را برای افزایش روابط اقتصادی با ایران ابزار کرده است. همانند سایر کشورهای دیگر تمرکز نفت و صنایع وابسته به آن است. چین نیز دارای اهمیت زیادی است. . ایران به عنوان کشوری که خود را در تنش با آمریکا می بیند، چین را به عنوان یک شریک بالقوه قوی می بیند که می تواند در مقابله با فشار ایالات متحده به آن کمک کند و نگرانی های مشترکی از هژمونی ایالات متحده در بین آنها وجود دارد. با این وجود، تلاش چین به عنوان یک قدرت جهانی مسئول ، مانع از ظهور یک رابطه مقاومتی شده است. برای مثال چین از تحریم ها علیه ایران حمایت کرده است. از سوی دیگر چین ایران را بیشتر به عنوان منبع وادراتی نفت خام می بیند. علاوه بر این ایران پتانسیل زیادی برای سرمایه گذاریهای مشترک در زمینه زیر ساختها و ایجاد خلیج فارس باثبات به دلیل افزایش تقاضای نفت چین از منطقه دارد. این امر از زمان تمرکز چین بر ابتکار کمربند و جاده افزایش یافته است، جایی که ایران به یک چهارراه مهم برای “جاده ابریشم” چین تبدیل شده است. از سوی دیگر، ایران وارد کننده تجهیزات سخت افزاری نظامی چینی بوده است و یک رزمایش دریایی سه جانبه اخیر تفسیری را در مورد افزایش روابط دفاعی بین دو کشور ارائه داده است.
تأثیر ترور سردار سلیمانی
با توجه به روابط بهبود یافته و در عین حال محدود ایران با کشورهای شرق آسیا جای تعجب نبود که بعد از ترور سردار سلیمانی واکنش به این حادثه ترکیبی از عصبانیت؛ فرخوان برای کاهش تنش، نگرانی از اقدامات یکجانبه ایالات متحده آمریکا، پتانسیل برای درگیری و نگرانی از پیامدهای اقتصادی بالقوه بود. اگرچه واکنش های فوری متفاوت بودند، با این وجود یک واکنش سیاسی قابل ملاحظه ای وجود داشت. مطابق با تجزیه و تحلیل فوق که نشان دهنده نزدیکی روزافزون مالزی به ایران بود، جای تعجب نبود که ماهاتیر شدیدترین انتقادها را کرده و اقدامات آمریکا را غیراخلاقی توصیف کرد. در حقیقت ، قبل از این رویداد ماهاتیر با ابراز نگرانی از تحریم های آمریکا در ماه اکتبر اظهار داشت که تحریم های ایالات متحده نه تنها علیه ایران بلکه همچنین علیه سایر کشورها از جمله مالزی است و ما باید به دنبال دستیابی به توسعه همکاری باشیم … من همیشه خودم را دوست ایران می دانم. وی همچنین این موضوع را در حاشیه اجلاس 35 آسه آن نیز بیان کرده، وی با بیان اینکه مالزی به طور غیرقانونی مجازات میشود عنوان داشت که،”این مجازات ها فقط برای یک کشور اعمال نمی شود”. با این وجود علیرغم ابراز نارضایتی ماهاتیر از تحریم های ایالات متحده آمریکا علیه ایران با این گفته که روابط ما با ایران بسیار خوب است اما ما فشارهای همه جانبهای از مناطق خاص که ممکن است شما هم حدس زده باشید، نوعی زورگویی از سوی افراد قدرتمند؛ در پاسخ به فشارهای ایالات متحده در مورد تحریمها، بانک های مالزی شروع به مسدود کردن حسابهای مالی ایرانیان کردند. از همه مهمتر، علیرغم انتفاد از تحریم ها و فشارهای ایالات متحده آمریکا مالزی نشان داد که تمایلی به کاهش روابط با ایالات متحده امریکا ندارد چرا که ایالات متحده آمریکا تنها کشوری است که مالزی می تواند بر روی کمک آن در زمان حساس و در مورد مناطق ویژه ای مانند دریای جنوبی چین حساب باز کند. ایالات متحده تنها کشوری است که می تواند نفوذ چین در این منطقه را محدود کند. ماهاتیر محمد ترور سردار سلیمانی را با قتل جمال خاشقچی روزنامه نگار عربستاتی مقایسه کرده و از مسلمانان جهان خواست که متحد باشند؛ که در ظاهر نشان می دهد که تلاشهای ایران برای به دست آوردن حمایت از طرف جامعه اسلامی تا حدودی موفقیت آمیز بوده است. ، با این حال، مالزی با وجود این لفاظی به لحاظ سیاسی بطور قابل ملاحظه ای بی طرف است و نشان می دهد که حاضر نیست در عمل روابط خود با عربستان سعودی را به خطر بیندازد. مالزی از این واقعیت آگاه است که عربستان سعودی سهمیه حجاج را کنترل می کند و به میزان قابل توجهی در اقتصاد آنها سرمایه گذاری کرده است.بنابراین اظهارات ماهاتیر محمد را نباید نشانهای از تغییر سیاست دانست، بلکه تاکید مداومی است که او همواره بر جامعه مسلمانان در سیاست خارجی دارد. این موضوع بیشتر به دلیل شکافهای سیاسی داخلی است چرا که وی تحت فشار است تا نشان دهد که حزب جدید او برستائو می تواند اسلام را نمایندگی کند. بنابراین چیزی که ترور سردار سلیمانی در روابط ایران و مالزی ایجاده کرده است چالش حفظ روابط خوب با ایران و همچنین محدودیت های سیاست نگاه به شرق ایران است.
اندونزی نیز برای سهمیه حاج به عربستان متکی است و همچنین اخیراً شاهد یک سرمایه گذاری عظیم از سوی عربستان در این کشور بوده است. با این حال رهبران و نخبگان اندونزی تلاش دارند که در روابط بین خود با کشورهایی مثل ایران و عربستان بی طرف باشند و از هرگونه اظهار نظر که منجر به تخریب روابط آنها می شود اجتناب کنند. در عوض آنها از طریق وزیر امور خارجه خود از ایران و ایالات متحده آمریکا خواستند که تنش های موجود بین خود را کاهش دهند. این بیانگر یک نگرانی عمیق است که تنشها و بی ثباتی می تواند تأثیر ملموسی بر اقتصاد اندونزی و تمایل آنها برای بی طرف ماندن در میان تشدید تنش ها داشته باشد. به عنوان مثال، افزایش فوری قیمت نفت در حدود 1.4 درصد پس از تلافی حمله موشکی ایران، این نگرانی را ایجاد کرد که آنها مجبور به تجدید نظر در بودجه سالانه خود، به ویژه در مواجهه با روپیه تضعیف شده، هستند. سرانجام، چین سیاستی را با ترکیبی شبیه به خشم مالزی و تمایل اندونزی برای بی طرف ماندن و جلوگیری از لفاظیهایی که می تواند در تشدید درگیری نقش داشته باشد، از خود نشان داده است. پیش از ترور سلیمانی سردار ، این عصبانیت بیشتر آشکار بود. وزیر امور خارجه چین، در تاریخ 1 دسامبر سال 2020 اظهار داشت كه چین در پاسخ به فشار آمریكا در برابر “یك جانبه گرایی و زورگویی” ایرن کشور علیه ایران ایستادگی خواهد کرد. با این وجود، به دنبال احتمال تشدید، اظهارات وی بسیار بیشتر سنجیده تر شده و وی اظهار داشت که”چین توجه جدی به تشدید درگیری ایالات متحده و ایران دارد، با سوء استفاده از زور در روابط بین المللی مخالفت است، و معتقد است که ماجراجوییهای نظامی غیرقابل قبول است و بر این موضوع تمرکز دارد که چگونه عملیات های نظامی آمریکا هنجارهای سیستم بین المللی را نقض می کند. چنین پاسخ های سنجیده ای نشان دهنده تمایل چین برای اجتناب از هرگونه بی ثباتی در منطقه خلیج فارس است جایی که در آن چین نه تنها به ایران بلکه به رقبای آن نیز وابسته است. الزامات انرژی چین صرفا از طریق ایران برآورده نمی شود با این وجود به لحاظ استراتژیکی ایران نیز مانند کشورهای منطقه از جمله عراق، عربستان، عمان و کویت دارای اهمیت است. بی ثباتی تنگه هرمز را تهدید می کند، جایی که بخش اعظمی از واردات چین از طریق آن انجام می پذیرد. گسترش کمربند و جاده به منطقه نیز به حداکثر ثبات حاکم بر آن وابسته است. علاوه بر این، در مورد سایر کشورهای آسیای شرقی که روابطشان با آمریکا را در اولویت قرار داده اند، چین برای حفظ ثبات و پایان دادن به جنگ تجاری، تصمیم دارد از خصومت بیشتر در روابط خود با آنها جلوگیری کند.
نتیجه گیری
با وجود روابط روزافزون ایران با کشورهای مهم آسیای شرقی در دهه های اخیر، واکنش های واقع گرایانه و سنجیده به ترور سردار سلیمانی و تشدید روزافزون تنش ایران با ایالات متحده، حاکی از این است که این روابط رو به کاهش است. برای کشورهای آسیای شرقی، این ترور چالش تلاش برای حفظ رابطه محکم با ایران و در عین حال مقاومت در برابر فشار ایالات متحده و تمایل برای به بی طرف ماندن در تنشها را برجسته کرده است. این موضوع به ویژه در مورد اندونزی بیشتر صادق است، و نشان میدهد که ایران با مشکلات زیادی در متحد کردن جهان اسلام خواهد داشت چرا که اندونزی به عنوان یکی از کشورهایی که بیشترین جمعیت مسلمان را دارد موضع بی طرفی خود را حفظ کرده و روابط آن بیشتر مبتنی بر واقع گرایی و منافع اقتصادی است تا هرگونه موضع ایدئولوژیکی محکم. اندونزی بیشتر به کاهش تنش تمایل دارد تا ضمن حفظ ثبات از پیامدهای اقتصادی ناشی از درگیری احتمالی بین ایران و ایالات متحده جلوگیری کند. اندونزی به جای پیش برد سیاست هایی حمایتی یک طرفه در اختلاف شکل گرفته بین کشورهای اسلامی یعنی ایران و عربستان سعودی تلاش دارد به این اختلاف سنجیده واکنش نشان دهد و از اتخاذ اقداماتی که منجر به تشدید اختلافات خود با یکی از این کشورها میشود اجتناب میکند. بنابراین اندونزی حاضر نییست به بهای به خطر انداختن روابط و منافع خود با عربستان به گسترش روابط با ایران روی بیاورد.
مسئله برای ایران زمانی سخت تر می شود که این موضوع را در نظر داشته باشیم بسیاری از لفاظی ها و شعارهای که در مورد اهداف مشترک با ایران وجود دارد اساسا تو خالی و کوتاه مدت است. به عنوان مثال در مالزی گسترش روابط با ایران و در عین حال کاهش روابط با ایران بدان معنی نیست که بعد از ترور سردار سلیمانی تغییر چشمگیری در سیاست خارجی مالزی صورت گرفته و یا مالزی آشکارا به دنبال حمایت از ایران است. در عوض این ناشی از سیاست های داخلی ماهاتیر محمد برای متحد کردن رای دهندگان مسلمان مالایی تحت حزب جدید خود برستائو است که هنوز نتوانسته است درجه بالایی از اعتبار اسلامی را به دست آورد. وحدت جهان اسلام چیزی که ماهاتیر بارها بر آن تاکید می کند، اما بررسی دقیق روابط آنها با ایران حاکی از این است که آنها تمایلی به انتخاب ایران در برابر دو کشور آمریکا و عربستان سعودی ندارند.این الگوی کلی به دلایل مختلف می تواند در روابط ایران با چین و واکنش آن به ترور سردار سلیمانی قابل مشاهده باشد. اگرچه در ظاهر چین رابطه ی محكمی با ایران برقرار كرده است و دارای یك هدف مشترك، یعنی افول هژمونی آمریكا است ، اما در باطن بدون آسیب رساندن به منافع گسترده خود در رابطه با دیگر كشورهای خلیج فارس و خود آمریكا، قادر به حمایت از ایران نیست. چین به یک خلیج فارس نسبتاً پایدار نیاز دارد، و از این رو از پاسخ سنجیده تر حمایت کرده است. روابط ایران در شرق آسیا، با وجود سیاست نگاه به شرق ، نسبتاً یک بعدی باقی مانده است و همه کشورها در درجه اول روی پتانسیل اقتصادی و منابع انرژی آن متمرکز شده اند، این بدان معنی است که روابط ایران با کشورهای شرق آسیا به اندازه کافی انعطاف پذیر نیست که به سایر ابعاد نیز توسعه یابد.
**مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشتها، مقالات و مصاحبههای منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاماً به معنی تأیید مطلب یا بیانگر دیدگاههای موسسه نیست.
[i] تحلیلگر مسائل سیاسی و امنیتی جنوب شرق آسیا و کارشناس مرکز مطالعات الجزیره