تقسیم جریان های مسلمان جنوب شرق آسیا
جریانهای اسلامی منطقه جنوب شرق آسیا پس از شکل درگیری داعش در سوریه و عراق از میانه روی به سمت افراط گرائی سوق داده شده اند و شکل غالب این جریانها بیشتر همسو با حرکتهای افراطی می باشد و در این میان اقلیتی از دانشگاهیان و افراد تحصیل کرده مسلمان نیز وجود دارد که جریان عقل گرائی دینی را حمایت می کنند، ولی این افراد متأسفانه دارای قدرت سیاسی و رسانه ای نمی باشند و جریان لائیسم در میان مسلمانان جنوب شرق آسیا تقریبا جایگاهی ندارد و صدایی از آن نیز شنیده نمی شود. در اوائل قرن بیستم جریان روشنفکری دینی دارای طرفداران زیادی بود، اما به تدریج این جریان به مخالفت صریح با دموکراسی غرب و سیاستهای سکولاریستی آن روی آورد که نتیجه سیاستهای غلط آمریکا در افغانستان و عراق و تحریک عواطف مسلمانان علیه سیاستهای استکباری غرب بود. بنابراین جریان روشنفکری اسلامی با دخالتهای غرب و آمریکا در امور خاورمیانه به سمت استکبار ستیزی گرایش یافت و چون تشکیلات القاعده توانائی سوار شدن بر موج احساسات ضد غربی بودند توانستند از این فرصت برای جذب جوانان و تقویت شبکه های نظامی خویش در منطقه جنوب شرق آسیا بهره بگیرند.
جنبش های مسلمان در کشورهای مسلمان جنوب شرق آسیا
قبل از برشمردن جنبشهای افراطی اسلامی بهتر است نگاهی کوتاه به عوامل شکل گیری آنها داشته باشیم. افراط گرائی دارای عوامل گوناگون بوده و با انگیزه های متفاوت شکل گرفته است. گاهی دوره پسا استعمار در منطقه جنوب شرق آسیا سبب شکل گیری گروههای افراطی برای مبارزه با نفوذ فرهنگ غرب و دفاع از سنتها و آداب و رسوم اصیل می گردد و گاهی نیز انگیزه های دینی چون بازگشت به اسلام ناب با تفسیری که وهابیت و جریانهای سلفی از آن نموده اند سبب ایجاد جنبشهای افراط گرا شده است و گاهی نیز شرایط اجتماعی مسلمانان به گونه ای بوده است که جنبشهای افراطی با انگیزه ارائه خدمات عمومی و رفاهی به طبقات کم درآمد شکل می گیرد و نمونه بارز آن جنبش دار الارقم در مالزی بوده است. بدیهی است که هر جنبشی برای سیاستگذاری و تداوم فعالیتهای خود اتاق فکر مستقلی را طراحی کرده است. به عنوان مثال در جریان مبارزات سیاسی مسلمانان در دوره پسا استعمار جنبش جماعت اسلامی مالزی و القاعده دارای اتاق فکر با مشخصات منطقه خود -مستقل از افراط گرایان بین المللی القاعده-می باشند و البته میان این اتاق فکر با شبکه های بین المللی القاعده نیز روابط نزدیکی وجود دارد. در حوزه جنبشهایی با رنگ دینی چون جریان وهابیت و سلفیسم که به علت بدنام بودن آنها در اذهان عمومی به آن جریان بازگشت به “قرآن و سنت” و یا “جنبش تجدید” و یا “حرکت اصلاح” نیز می گویند اتاق فکر معمولا افرادی ایدئولوژیک هستند که از نظر مالی با مؤسسات دینی وهابیت و برخی دول عربی در ارتباط می باشند.
در منطقه جنوب شرق آسیا شاهد بروز و ظهور تعداد زیادی از جریانهای افراطی فکری و نظامی می باشیم که به تعدادی از آنها به اختصار اشاره می کنیم. موضوع افراط گرائی و تروریسم همچنان یکی از موضوعات مهم مناطق جنوب شرق آسیا بویژه در کشورهای اندونزی، فلیپین، سنگاپور، مالزی و جنوب تایلند بشمار می آید. اگرچه رهبر القاعده اسامه بن لادن ظاهرا کشته شده است، اما وی همچنان به عنوان یک قهرمان در میان بسیاری از گروههای افراطی و تکفیری در جهان مورد احترام می باشد. تلاشهای انجام شده برای مبارزه با القاعده در آسیا چندان توفیقی نداشته و هنوز تعداد زیادی از افراد از حرکت تروریستی القاعده الهام می گیرند و از رهبران آن پیروی می نمایند. شبکه های القاعده در جنوب شرق آسیا به اندازه ای بر سازمانهای مختلف تأثیر گذاشته است که باید در انتظار حرکتهای افراط گرایانه خشونت بار در این منطقه در سالهای آینده باشیم.
حرکت جماعت اسلامی اندونزی و مالزی یکی از جریانهای مهم و خطرناک افراط گرایان دینی در این دو کشور بشمار می آید که مسئولیت بسیاری از حوادث تروریستی را برعهده گرفته و آنها را هدایت و رهبری کرده است. اگرچه رهبران اصلی جماعت اسلامی دستگیر، زندانی و یا کشته شده اند، اما هنوز این حرکت دارای طرفداران بسیاری در میان مردم مالزی، اندونزی، جنوب تایلند و فیلیپین می باشد. از آنجائی که حرکت جماعت اسلامی از نظر سازمانهای بین المللی یک جریان تروریستی شناخته شده و عوامل آن به شدت تحت نظارت و کنترل دولتها می باشند، طرفداران آن جماعت اقدام به ایجاد گروه جدید به نام “جماعت انصار التوحید” به اختصار JAT نموده اند که در ماهیت با جماعت اسلامی به رهبری ابوبکر بشیر هیچ فرقی نمی کند. جماعت انصار التوحید نیز توسط سازمانهای بین المللی به عنوان گروه تروریستی طبقه بندی شده و این جماعت نه تنها در اندونزی، بلکه در مالزی، جنوب تایلند و جنوب فیلیپین نیز دارای طرفدارانی است و آنان همانند جماعت اسلامی هدف خود را ایجاد خلافت اسلامی در جنوب شرق آسیا و از جمله جنوب فیلیپین اعلام نموده اند.یکی از پناهگاهای مهم جماعت انصار التوحید کشور فیلیپین بویژه جزایر جنوبی آن می باشد.
معمولا وقتی سخن از گروههای افراطی در فیلیپین زده می شود همه افکار به سمت گروه ابوسیاف متمایل می گردد و این گروه به عنوان یک تشکل نظامی افراطی در جهان شناخته شده است. دیدگاههای متفاوتی در باره گروه ابوسیاف تا کنون مطرح شده است که برخی آن را یک تشکل انقلابی و برخی دیگر آن را جریانی تروریستی و یا یک باند تبهکار نامیده اند. نظریه نادرست نیز در این باره وجود دارد که گروه ابوسیاف را یک “هیولا” برگرفته از درون ارتش فیلیپین می دانند. رسانه های جمعی معمولا این گروه را یک باند تبهکار و یا تروریستی تبلیغ می نمایند، اما به نظر برخی کارشناسان این گروه دارای منشأ خارجی بوده و نمی توان آن را جزو جریانهای تروریستی فیلیپین دانست. عده از پژوهشگران نیز اعتقاد دارند که گروه ابوسیاف یگ گروه مسلح غیر دولتی با چهره ای چندگانه و با اعمال تروریستی مختلف می باشد. وقتی عبدوراجاک جانجالانی این گروه را در سال 1989 سازماندهی کرد، هدف اصلی او پل زدن بر شکافی بود که بین جبهه ملی آزادیبخش مورو MNLF به رهبری نور میسواری و جبهه آزادیبخش اسلامی مورو به رهبری هاشم سلامت ایجاد شده بود.
وقتی جانجالانی در سال 1998 درگذشت گروه ابوسیاف به یک باند تبهکاری تبدیل شد که به فعالیتهای مجرمانه ای چون دزدیدن افراد، قاچاق و اعمال خشونت به رهبری برادر وی قذافی ابوبکر جانجالانی می پرداخت. این گروه در حال حاضر به یک شبکه سلولی مرتبط با یکدیگر و با حضور رهبران متعدد تبدیل شده است که فعالیتهای خشونت بار متعددی را در فیلیپین اجرا می نمایند. گروه ابوسیاف در طول سالهای اخیر توانسته است نوعی انعطاف سیاسی نیز نسبت به شخصیتهای بانفوذ سیاسی از خود نشان دهد تا آن شخصیتها بتوانند در یک معامله سیاسی از قدرت ابوسیاف به نفع اهداف خویش بهره ببرند و گروه ابوسیاف نیز در این تعامل به اهداف خویش نائل می گردند. گاهی مشاهده شده است که عناصری از گروه ابوسیاف به عنوان محافظان شخصی برخی شخصیتهای سیاسی محلی در مناطق سولو، باسیلان و تاوی-تاوی بویژه در ایام انتخابات حضور پیدا کرده اند. ابوسیاف دهه 1980 با ابوسیاف کنونی اختلافات ماهوی دارد. برخی از افراد مسلح ابوسیاف گاهی خود را طرفدار جبهه آزادیبخش ملی مورو و گاهی طرفدار و پیرو جبهه آزادیبخش اسلامی مورو بنا به مصلحت و موقعیت خود می دانند، اما علی رغم این تشتت افکار بسیاری از آنان بیشتر دوست دارند به گروه ابوسیاف منتسب شوند تا گروههای دیگر. نام ابوسیاف از نام مجاهد افغانی به نام عبد الرب رسول سیاف اخذ شده است. وی در سال 2014 خود را برای پست ریاست جمهوری افغانستان کاندید نمود.
از زمانی که جنگ علیه تروریسم یعنی سال 2001 به بعد آغاز شد دولت فیلیپین مبارزه شدیدی را علیه گروه ابوسیاف اتخاذ نمود و تعداد زیادی از اعضای فعال آن را مجازات کرد. علی رغم این اقدامات هنوز فعالیت گروه ابوسیاف با ایجاد ارتباط با جریانهای بین المللی القاعده یک خطر جدی بشمار می آید. تعدادی از جوانان کم سواد و یا بی سواد جزایر میندانائو با انگیزه های شخصی، اقتصادی، اجتماعی و گاهی سیاسی به گروه ابوسیاف پیوسته اند. ارتش فیلیپین تعداد نیروهای مسلح ابوسیاف را در سال 2010 چهارصد نفر برآورد کره است. بیشتر عملیات این گروه در مناطق باسیلان، سولو، زامبواگا سیبوگای و تاوی-تاوی اتفاق افتاده است. برخی اخبار محلی حاکی از دیده شدن برخی اعضای فعال ابوسیاف در متروی مانیل بوده است. دولت فیلیپین در نیمه نخست سال 2012 تعداد اعضای ابوسیاف را حدود 350 نفر اعلام کرد. برخی پژوهشگران محلی اعتقاد دارند که تعداد اصلی این گروه نباید بیشتر از 100 نفر در 6 گروه اصلی در سه منطقه از میندانائو: باسیلان، سولو و تاوی-تاوی (باسولتا) بوده باشد. در منطقه سولو که مرکزیت فعالیت ابوسیاف در آنجا می باشد سه گروه به فرماندهی رادولان ساهیرون، یاسر ایگاسان، و حاجان ساوجان فعالیت می کنند. ساهیرون دارای تعداد 30 نظامی تحت امر خود می باشد و رهبری شاخه ابوسیاف را به طور کلی در دست دارد.
ایگاسان که رهبری عام وی بر ابوسیاف شایعه شده بود تنها دارای 5 پیرو مسلح و ساواجان دارای 10 نفر مسلح می باشند. در منطقه باسیلان نیز سه فرمانده اصلی وجود دارد که عبارتند از ایسنیلون هاپیلون و خیر موندوس و پوروجی اینداما. هاپیلون دارای 20 نفر طرفدار مسلح، موندوس دارای 15 نفر مسلح و اینداما در حدود 15 مسلح می باشند. در منطقه تاوی-تاوی فرمانده شاخه ابوسیاف با برادر حاجان ساواجان یعنی جول اسمان ساواجان با تعداد 15 نفر مسلح می باشد. یکی از فرماندهان بسیار جوان ابوسیاف فردی به نام نادزمیر عالیه است. وی فرزند خوانده بنیانگذار ابوسیاف عبدوراجاک جانجالانی می باشد. وی در نیمه سی سالگی خود در باسمیلان به عنوان محافظ ایسنیلون هاپیلون و در منطقه سولو به عنوان شاگرد معنوی یاسر ایگاسان عمل می کرد. وی دارای 10 فرد مسلح می باشد که با گروهی به نام آناک ایلو یا “فرزندان یتیم” همکاری می کرد. گروه مسلح وی نقش پشتیبانی برای عملیات آدم ربائی و جرائم متوسط به پائین در سولو و باسیلان را ایفا می کرد. بنابر این می بینیم که گروه ابوسیاف دارای طرفداران بسیار و تشکیلات عریض و طویل نمی باشد. اگرچه این گروه دارای طرفداران اندکی می باشد، اما این گروه به دلیل ارتباط قوی با شبکه های مسلح جزایر میندانائو و مشارکت در عملیات آدم ربائی و شورش و ترور و فعالیتهای سیاسی غیر شفاف می تواند بسیار خطرناک ارزیابی گردد. گرچه برخی از فرماندهان ابوسیاف دارای اهداف ایدوئولوژیک اسلامی برای برقراری دولت اسلامی در جزایر میندانائو می باشند، اما بسیاری از طرفداران آنان انگیزه های دینی ندارند و به کارهای غیر قانونی و جرائمی چون قاچاق اسلحه و مواد مخدر و آدم ربائی و اخاذی از مردم اشتغال دارند. چنین افرادی قادرند تا مدتها بدون آب و آذوقه درجنگلها زندگی کنند و شرایط سخت جنگی در جنگلهای استوائی را تحمل نمایند و از همه خطرناکتر آن که آنان به سادگی و با مهارت کافی قادرند تا بمبهای دست سازی را برای اهداف تروریستی خود بکار گیرند.
منابع مالی گروه ابوسیاف عموما از طریق فعالیتهایی چون آدم ربائی و اخاذی از ثروتمندان و فعالیتهای غیر قانونی تأمین می گردد. گروه ابوسیاف همچنین توانائی اجرای عملیات در دریا و دزدی از کشتیهای مختلف را به دلایل اقتصادی و گاهی سیاسی دارند و اقداماتی نیز در این خصوص انجام داده اند. دولت فیلیپین اعلام کرده است که هسته های اصلی ابوسیاف را طی چند عملیات پلیسی و نظامی درهم شکسته است، اما باید دانست که اثبات چنین ادعائی کار آسانی نیست، زیرا گروه ابوسیاف روابط پیچیده ای با دیگر گروههای مسلح چون عناصری از جبهه آزادیبخش اسلامی مورو، گروههای افراطی از جبهه آزادیبخش ملی مورو، شورشیان جماعت اسلامی و دیگر گروههای افراط گرا همچون گروه الخوبر و مبارزان آزاد اسلامی بانگسامورو و حتی ارتش مردمی نوین یا NPA برقرار کرده اند.
ارتباطات بین گروه ابوسیاف با برخی فرماندهان نظامی، رؤسای دولتی و حتی اجتماعات محلی برخورد با این گروه را با پیچیدگی بسیاری روبرو ساخته و به سادگی نمی توان نقش آن گروه را در سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی و نظامی فیلیپین و خطرات ناشی از آن نادیده انگاشت و در حقیقت اندماج و ذوب شدن این گروه در لایه های مختلف اجتماعی فیلیپین و سازگاری آن با شرایط محیطی و سیاسی منطقه ای به گونه ای است که نمی توان به سادگی آن را از منطقه حذف نمود. تطابق گروه ابوسیاف با عوامل محیطی و سیاسی و سازگاری با عوامل بومی زمانی پیچیده تر می شود که این گروه با گروههای سازمان یافته جرم و جنایت و نیز جریانهای مسلح پارتیزانی پیوند می خورد. از همه مهمتر آن که گروه ابوسیاف در طول چند دهه به خوبی فهمیده است که چگونه از اشتباهات گذشته خود درس بگیرد. مدارکی که از اردوگاههای ابوسیاف بدست آمده است نشان می دهند که فرماندهان آن گروه به مطالعه تاریخ اسلام بویژه تاریخ اسلام در جزایر میندانائو علاقه وافری دارند و این نوع علاقه آنان را تا حدودی با گروه جماعت اسلامی مالزی و اندونزی و دولت اسلامی عراق و شام (داعش) برای ایجاد یک دولت دینی افراطی در آن جزایر پیوند می زند. در حال حاضر گروههائی که اقدام به عملیات نظامی در فیلیپین انجام می دهند جبهه آزادیبخش اسلامی مورو و گروه ابوسیاف و یکی از هسته های وابسته به جماعت اسلامی موسوم به “منطقه 3” می باشند.
گروههای تندوری افراطی در اندونزی به انواع و تشکیلات متعددی تقسیم می شوند که وجه اشتراک بیشتر آنان تلاش برای ایجاد دولت اسلامی بر اساس آموزه های سلفی می باشد. یکی از این تشکلات لشگر جهاد در اندونزی می باشد که دارای گرایشهای ضد مسیحی است و توسط جعفر عمر طالب در سال 2000م بنیانگذاری گردید. وی در یکی از مدارس دینی پاکستان آموزش دیده و با مجاهدین افغانستان در یک جبهه جنگیده است. نخستین انگیزه برای تشکیل این جنبش جهادی بروز خشونتهای فرقه ای میان مسلمانان و مسیحیان در استانهای مالوکو و شمال مالوکو در سال 1999م بود.
از دیگر جریانهای افراطی اسلامی در جنوب شرق آسیا جماعتی موسوم به “جماعت اسلامی” است که تشکیلات و اهداف آن با القاعده تشابه زیادی دارد و در حقیقت شاخه عملیاتی القاعده در جنوب شرق آسیا بشمار می آید. جماعت اسلامی نخست در اول ژانویه 1993 در مالزی تشکیل شد، اما از مهمترین اهداف آن تشکیل خلافت اسلامی در منطقه نوسانتارا شامل اندونزی، جنوب تایلند، جنوب فیلیپین، برونئی، سنگاپور، بخشهائی از استرالیا و مالزی اعلام شده است. بنیانگذاران اصلی جماعت اسلامی مالزی دو نفر از شخصیتهای دینی به نامهای عبدالله سونگکار و ابوبکر بشیر بودند که آنها نیز از عناصر محوری حرکتی به نام “فرمان جهاد” یا “کوماندو جهاد” در اندونزی بشمار می آمدند. جنبش “فرمان جهاد” توسط گروههای تندرو و افراطی اندونزی در دهه 1970 تشکیل شد که در نیمه 1980 توسط حمله نیروهای امنیتی اندونزی منهدم گردید. این گروه اخیر خود از جنبشی به نام “دار الاسلام” منشعب شده بود که هدف از آن تشکیل دولت اسلامی در اندونزی در دهه 1940 از طریق جهاد بود. در سال 1999 بشیر مأموریت یافت تا در اندونزی “مجلس مجاهدین اندونزی” و نیز سازمان مجاهدین مالزی را تشکیل دهد. کیفیت عملیات جماعت اسلامی شباهت زیادی به شبکه های القاعده داشت، زیرا اعضای این جماعت برای انجام عملیات خود از “شورای مشورتی منطقه ای” استفاده می کند. در حالی که بشیر به عنوان رهبر معنوی جماعت اسلامی عمل می کرد، رضوان حمبلی عصام الدین نیز مدیریت شورای پنج نفره مشورتی منطقه ای را بر عهده داشت. بعد از رئیس شورای مشورتی منطقه ای تعدادی معاون و سپس پنج شورای کوچکتر قرار داشتند که عبارت بودند از شورای عملیات، ارتباطات، امنیت، امور مالی و تبلیغ.