مریم درخشنده، پژوهشگر مرکز آیندهپژوهی جهاناسلام
رهبران آمریکا در دو دهه اخیر در قالب استراتژی چرخش به سمت آسیا اوباما، استراتژی ایندوپاسفیک ترامپ و راهبرد بازموازنه بایدن از طریق تقویت ائتلاف کواد، ابتکار اوکاس و ابتکار بازدارندگی پاسفیک، مهار پکن را در آسیا در دستور کار قرار دادهاند. پکن نیز در واکنشی محتاطانه، در راستای افزایش امنیت نسبی و تداوم توسعه اقتصادی، استراتژی حرکت به سمت غرب را در سال 2012 وجه عمل خود قرار داد. در این استراتژی چین به جای بازیگری در محیط پر تنش شرق و جنوب شرق آسیا، ضمن پرهیز از رقابت با آمریکا با توجه به وابستگی متقابل اقتصادی به یکدیگر، حوزه عملیاتی خود را در خاورمیانه و به ویژه عربستان معطوف نمود. این منطقه ضمن آن که فضای بیشتری را برای بازیگری و افزایش نفوذ چین شکل خواهد بخشید؛ در راستای سیاست راهبردی نیم قرن صلح چینی به منظور کاهش تعارضات و ارتقا منافع کشور خواهد بود.
این نوشتار به مطالعه و بررسی نقش چین در خاورمیانه و به طور خاص در عربستان میپردازد؛ که چگونه و چرا چین از یک کشور دور با نفوذ حاشیهای به یک قدرت مهم فرامنطقهای در خاورمیانه تبدیل شده است؟ منافع و اهداف در حال تحول پکن در خاورمیانه چیست؟ جایگاه عربستان در سیاست خاورمیانهای پکن چیست؟ و در آخر حضور پکن در منطقه چه پیامدهایی را برای ایالات متحده به همراه خواهد داشت؟