تروریسم و مفهوم جدید حاکمیت رسانه
مراد یشیلتاش
ترجمه موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
رسانه ها در سالهاي اخير گسترش قابل ملاحظه و البته، كاركردهاي مختلفي يافته اند. رسانه هاي اجتماعي با قابليت هاي فوق العاده خود برخي مفاهيم رايج و غالب علوم سياسي و روابط بين الملل را دچار تحول ساخته و بر آن اثرگذارده است. از جمله مهم ترين كاركردهاي اين رسانه ها كه اتفاقاً بر اهميت آنها نيز افـزوده است، استفاده در تحولات اجتماعي و جنبش ها و انقلاب ها، یا استفاده ابزاری از این رسانه ها توسط گروههای تروریستی، به خصوص در منطقه ی خاورمیانه است. یادداشت پیش رو، برگردان بخشی از کتاب “بازیگران غیر دولتی در خاورمیانه” است که به کوشش مراد یشیلتاش در سال 2017، به چاپ رسیده است. نویسنده در این بخش از کتاب بیان می کند که مفهوم حاکمیت رسانه، که پیشتر تنها برای دولت ها استفاده می شد، امروزه به گروه های تروریستی هم قابل بسط است. در ادامه برگردان بخشی از این کتاب ارایه می گردد.
حضور هزاران اروپایی در جنگ سوریه تا حدود زیادی به کاربردهای مؤثر رسانه به خصوص اینترنت با هدف احیای نوع خاصی از فعالیت های اسلامی وابسته است. مطابق روایت مستقلی از القاعده، این گروه توانست از رسانه های اجتماعی به عنوان ابزاری برای آنچه انتقام از کافرین از نامیده می شد استفاده نماید. در واقع آنچه در رسانه های اجتماعی گروه های تروریستی به خصوص القاعده و داعش به عنوان اسلام معرفی می شد (و شاید می شود)، یک دین یکپارچه با یک آنتاگونیست یکپارچه است. این روایت از جهاد اجتماعی به طور مداوم از طریق رسانه های دیجیتال و رسانه های اجتماعی منتشر می شد، که از سخنان چهره های سنتی و مقتدر محلی (به عنوان مثال بزرگان جامعه و مساجد)، روزنام ههای پرتیراژ، رادیو و تلویزیون های محلی بسیار سریعتر منتقل می شد و به مراتب در دسترستر بود و بی وقفه برای میلیونها نفر از مخاطبین هدف ارایه می شد. آواتارهای خاص مورد استفاده جنگجویان خارجی بسیار جالب توجه است. بسیاری از آنها با نام عربی شروع می كنند و با شناسه هایی از جمله “ابو ال الكریتانی” یا “ابوزل التركی” خاتمه می یابند. این عناوین احتمالا بدین منظور به کار می رفتند که ممکن است به عنوان اسم رمزی برای این جنگجویان در برابر تهدیدات احتمالی،که در آینده برای خود شخص یا خانواده ی آنها وجود داشت، بوده است. از سوی دیگر، هویت هایی مانند “البراتی” نیز میتواند بیانگر لزوم برجسته سازی طرح جهانی جهاد از سرزمین اروپا تفسیر شود. همچنین جالب توجه است که تأثیر زبان عربی در چنین کاربردهایی هنوز قوی است. یعنی علاوه بر کلماتی که برای اسم ها استفاده می شد، اصطلاحات عربی دیگری نیز وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال، مبارزان خارجی اغلب از صفت هایی مانند غربا (غریبه ها یا مجاهدین) استفاده می کنند و پیوند خود را با واژگان اسلامی برجسته می کنند. اما با این مقدمه، موضوع این بخش مربوط به تعبیر جدید از مفهوم “حاکمیت رسانه” است. در واقع به نظر می رسد، استفاده ی گروه های تروریستی از رسانه، به گونه ای که به ابزار قدرتمند آنها برای پیشبرد اهدافشان بدل شده است، به مفهوم حاکمیت رسانه، اصطلاحی که پیشتر تنها برای دولتها به کار برده می شد، رنگ و بوی تازه ای بخشیده است. مفهوم “حکمرانی رسانه” از مفاهیم جدید و مورد علاقه دانشمندان ارتباطات طی سالیان گذشته بوده است. در واقع به موضوع اهمیت “رسانه” به عنوان ابزار قدرتمند بسیاری از دولتها برای پیش برده سیاست های خود، زیاد پرداخته شده است با این حال، عدم ارایه تعریف مشخص و دقیق از این مفهوم، به دلیل پیچیدگیهای ساختاری آن، همواره از دشواری های مطالعه در این حوزه بوده است. در این نوشتار کوتاه سعی بر آن است که با نگاهی به پیچیدگی های این مفهوم، به نقدی کلی از اصطلاح حکمرانی رسانه پرداخته شود.
مفهوم حاکمیت در دهه های اخیر، تبدیل به یک کلید واژه در علوم اجتماعی شده، و از مفاهیم مهم و مورد توجه در بین محققان این حوزه بوده است. در همین راستا، طی سالهای اخیر، “حاکمیت رسانه یکی از مؤثرترین مفاهیم در زمینه رسانه و ارتباطات در جهان بوده است. آن چه به عنوان حاکمیت رسانه ها تعریف می شود، دامنه متنوعی از مفاهیم دو وجهی رسانهای-حکومتی را شامل می شود، همین امر سبب شده که بسیاری این مفهوم را “اصطلاح شناور” بنامند. البته تلاشهایی نیز برای توسعه این مفهوم به عنوان دیدگاه تحلیلی سیستماتیک صورت گرفته است. با نگاهی جامع می توان گفت، حاکمیت رسانه ای روش جدیدی برای توصیف، توضیح و انتقاد از سیاست و مقررات رسانهای ارایه می دهد. از طرفی باید پذیرفت که در قرن جدید مانند بسیاری از حوزه های دیگر، “دولت” در مفهوم سنتی خود، به عنوان تنها بازیگر عرصه های جهانی شناخته نمی شود و بازیگران جدیدی چون شرکت های چند ملیتی، گروه های اجتماعی و حتی گروه های تروریستی، از بازیگران مهم جهان امروز هستند. این مفهوم به عنوان روشی جدید برای تحلیل بازیگران در سطوح حاکم بر رسانه ها مورد استفاده قرار می گیرد و نگاهی فراتر از تمرکز سنتی دولت های ملی و مقررات رسمی کشورها بر رسانه دارد.
شاید زمانی که از اصطلاح “حاکمیت” استفاده می کنید، “سیاست” و “دولت” اولین مفهومی است که به ذهن می رسد، اما مفهوم “حاکیمت رسانه” بسیار گسترده تر از مفهوم “سیاست” است. فراموش نکنیم که حکومتداری در گستره وسیعتری از سیاست است و اهمیت بیشتری دارد. در حالی که سیاست رسانهای بیان می کند که چگونه مردم باید از طریق رسانه ها درگیر شوند، مدل حاکمیت مجموعه ای از سیاست ها، دستورالعمل ها و فرآیندها است که به مردم القا می شود. ریشه های نظری اصطلاح حاکمیت بسیار متنوع است. این مفهوم در اقتصاد، روابط بین الملل، مطالعات توسعه، مطالعات سازمانی، سیاست، نظریه های مدیریت عمومی جدید، به گونههای مختلفی تفسیر می شود. این تنوع تفسیر در مورد مفهوم ” حاکمیت رسانه” به مراتب پیچیده تر است. با وجود تلاش برای شفاف شدن مفهوم “حاکیمت رسانه ها”، باید پذیرفت که تمییز عناصر مختلف یک مفهوم گسترده از یکدیگر آسان نیست. “پاپیس” معتقد است که مفهوم حکمرانی تحلیلی می تواند در زمینه های مختلف از جمله مفهوم “حکمرانی رسانه” مورد استفاده قرار گیرد. حاکمیت می تواند به عنوان یک توصیف، یک رویکرد تحلیلی یا حتی یک هنجار شناخته شود. به عنوان مفهوم و حتی به عنوان ابزاری عملی برای ساختار رسانه ای. در مورد دولت هم، می توان گفت دولت یک مفهوم تحلیلی است. از یک طرف، دولت وظیفه توصیف کلیه قوانینی رسانه ای و ایجاد ساختار نظارتی را دارد، اما از سوی دیگر، خود رسانه نیز راهی برای رصد دنیای سیاست است و مشکل دقیقا اینجاست. حکومت ها از طرفی ساختار رسانه مطلوب خود را تعیین می کند، از طرفی دیگر رسانه را به ابزار قدرتمند، برای اعمال حاکمیت خود تبدیل می کنند.
می توان گفت که “حاکمیت رسانه”، تمام قوانینی را که برای سازماندهی سیستم های رسانه ای طراحی شده اند، در بر می گیرد. با این حال، حکمرانی رسانه ها به عنوان یک مفهوم جدید برای تجزیه و تحلیل سیاست و مقررات رسانه ای مورد استفاده قرار می گیرد. از این مفهوم دو وجهی استدلال می شود که نه تنها با ارزشهای اکتشافی، ارائه یک دیدگاه یکپارچه در قواعد در بخش رسانه ها، دشوار است، بلکه تعریف این اصطلاح جدید نیز، سازگار با رویکردهای نظری مختلف، متفاوت است. به نظر می رسد، استفاده گسترده ی گروههای تروریستی در یک دهه ی اخیر از ابزار رسانه نیز با همین رویکرد سازگار است. گروه هایی که در تلاش برای ایجاد سرزمین، دولت و ملت هستند، قطعا به رسانه به عنوان ابزاری مهم برای ایجاد حاکمیتی پایدار و به نوعی حاکمیت رسانه ای استفاده می کند. این استفاده هدفمند می تواند قبل از پیدایش ساختار حکومتی، برای تبلیغات، برقراری ارتباط با اعضا (مانند نامهای مستعاری که پیشتر ذکر شد)، یا پس از شکل گیری احتمالی ساختارهای دولتی مورد نظر آنها برای تثبیت حکومت و یا تفتیش اذهان عمومی استفاده گردد.