پراگماتیسم در مسایل کنونی مهمتر است.
دوران داشتن سلطه سیاسی تکقدرتی در دنیا تمام شده است.
مدیرگروه بررسی مشکلات قومی در موسسه مطالعات سیاسی و نظامی مسکو گفت: پراگماتیسم بهترین روش حال حاضر است؛ نمیتوان مطمئن بود که آینده ایران قابل پیشبینی باشد بلکه عوامل دیگری در آن دخیل است که میتواند آینده را تحت تاثیر قرار دهد.
به گزارش روابط عمومی موسسه آینده پژوهی جهان اسلام نشست «بررسی آینده روابط روسیه، غرب و جهان اسلام در سایه بحران اوکراین» با حضور سرگئی مارکدانوفمدیر گروه بررسی مشکلات قومی در موسسه مطالعات سیاسی و نظامی مسکو و عضو مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (CSIS) و سیدسلمان صفوی مدیر مرکز بینالملی مطالعات صلح (IPSC) و سیدحمزه صفوی، مدیرعامل موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام (IIWFS) برگزار شد.
مارکدانوف در این نشست که با همکاری موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام و مرکز بین¬المللی مطالعات صلح برپا شد، در بررسی «آینده روسیه، غرب و جهان اسلام در سایه بحران کنونی اوکراین» گفت:مساله بحران اوکراین دیگر مسایل خاورمیانه و جهان اسلام را تحتالشعاع قرار داده و مهم¬ترین علت اهمیت اوکراین در منطقه این است که اوکراین مانند ملاک و محکی عمل میکند که میان روسیه و اروپا قرار گرفته است. از سوی دیگر اوکراین با 46 میلیون جمعیت، پنجمین کشور پرجمعیت اروپا است و از نظر جغرافیایی مهمترین نقش را در منطقه خود دارد. به همین دلیل برای روسیه اهمیت دارد. از سوی دیگر همسایگان اوکراین همگی جزو کشورهای شوروی سابق و از نظر امنیتی و جغرافیایی برای روسیه اهمیت دارند.
وی افزود: رقابت میان آمریکا و روسیه یک رقابت تاریخی میباشد که همیشه وجود داشته است. این بحث وجود دارد که روسیه در این بحران نقش پنهانی دارد اما در واقع چه کسی بازیگر اصلی این بحران است آیا آمریکا در این میان نقش دارد یا غرب یا روسیه است؟ حقیقت این است که این¬گونه نیست و خود اوکراین هم دچار مشکلات داخلی است. مساله تفاوتهای قومی در اوکراین، مساله کریمه و اینکه مردم اوکراین نمیتوانند هویت سیاسی پایدار و یگانهای برای خود تعریف کنند مانند اختلافاتی که میان آنها وجود دارد در اوکراین به چشم میخورد و فقط روسیه نیست که در این منطقه مشکل ایجاد میکند.
او خاطرنشان کرد: دو روش مهم برای از میان برداشتن بحران اوکراین وجود دارد ولی این بحران مساله مهمی برای جهان نیست بلکه از یک سو برای اروپا و از سوی دیگر برای امنیت از نظر روسیه اهمیت دارد. اما به طور کلی تغییرات چندانی در سیاست جهان به خصوص آمریکا ایجاد نمیکند. دلیل دخالت آمریکا در این بحران این است که آمریکا نمیخواهد روسیه به آن قدرت جهانی که بوده برگردد و چیزی شبیه شوروی شود. در واقع اینگونه نیست که آمریکا منافعی در این منطقه داشته باشد اما اینگونه نیست و روسیه آن قدرتی که داشته را در حال حاضر ندارد. روسیه اصلا با شوروی سابق قابل مقایسه نیست.
مارکدانوف با بیان اینکه شاید تحریمهایی که در روسیه وجود دارد برای خود آمریکا نیز گران تمام شود، افزود: دولت پوتین اکنون دولت لیبرالی است اما اگر ملیگراها قدرت را در روسیه در دست بگیرند و تحریمها ادامه یابد قدرت گرفتن ملیگراها به سود آمریکا نخواهد بود و ممکن است به جنگ سرد دیگری بینجامد. آمریکا مسلما نمیخواهد به این نقطه برسد. توافقهای صورت گرفته در آوریل به سه دلیل ممکن است نتیجهبخش نباشد. مساله اول عدم اعتماد میان روسیه و اروپا است. دوم عدم وجود مکانیسم مناسبی برای به عمل پیوستن توافقات است و مساله سوم اینکه اگر روسیه اوکراین را به حال خود رها کند هنوز مساله قدرتهای رادیکال در اوکراین خیلی مهم هستند که ممکن است برای منطقه و جهان ایجاد مشکل کنند.
بخش دیگر این نشست به پرسش و پاسخ اختصاص داشت که به عنوان پرسش نخست این مساله مطرح شد که آیا روسیه و چین در سازمان همکاریهای شانگهای و در سایه وضعیت کنونی اوکراین و روسیه، ایران به عنوان یک کشور بزرگ اسلامی را به عنوان عضوی از این سازمان خواهد پذیرفت؟ و اگر خیر چرا؟مارکدانوف در پاسخ گفت: به رغم اشتراک میان چین و روسیه و عدم تمایل این دو به دنبالکردن تکقطبیشدگی پس از جنگ جهانی دوم اما اختلاف نظر میان این دو هست به ویژه درباره مسایل آسیای مرکزی و ارتباط با خاورمیانه. روسیه بیشتر تمایل دارد در مسایل خاورنزدیک دخیل باشد و با توجه به اتفاقات ابتدای دهه 90 به ویژه بحران سال 2008 چین بر آسیای مرکزی متمرکز میشود تا کشورهای شوروی سابق.
او اظهار داشت: درست است که چین درحال حاضر قدرت اقتصادی را در دست دارد و این امر روسیه را مقداری درباره مسایل آسیای مرکزی و بعضی رفتارهای چین در این منطقه، نگران میکند. قدرت برای روسیه بیشتر به معنای عضو ناتو بودن و پتانسیلهای اعمال این قدرت است. اینکه چه چیزی قدرت را مهم میکند، کشورهایی هستند که از چین حمایت میکنند نه صرفا به خاطر قدرت سیاسی چین. روابط ایران، هند و پاکستان روابطی هستند که در این میان اهمیت مییابند و از سوی دیگر روابط آنها از یک سو با چین و از سوی دیگر با روسیه. به عنوان مثال پاکستان مشکلات زیادی با هند دارد که این میتواند شرایط را مقداری تغییر دهد.
وی یادآور شد: نمیتوان با اطمینان بازیگران اصلی را در این روابط نام برد اما نمیتوان گفت که آیا میتوان شرایط ایران را در آینده نزدیک تغییر داد یا خیر. از طرف دیگر ایران و روسیه در مسایل امنیت، آسیای مرکزی و بحرانهای اوکران، خاورمیانه و بهار عربی مسایل مشترکی دارند. تصمیم به بیطرفی ایرانیها برایند شانس یا اتفاق نیست و این احتمالا با مذاکرات اخیر و روابط ایران و غرب مرتبط است. طبیعتا هر کشوری منافع خود را دنبال میکند اما روسیه تمایل ندارد این تراژدیها بار دیگر تکرار شود. باید صبر کرد و نمیتوان کار دیگری کرد. بهترین کار ادامه دادن مذاکرات است.
پرسش دوم به این مساله میپرداخت که از نگاه بیشتر تحلیلگران ایرانی در یک دهه اخیر سازمان شانگهای سازمان اقتصادمحوری بوده و دو قطب شانگهای یعنی چین و روسیه و نگاه منافع ملی آنها با قراردادن موانع حقوقی و سیاسی، مخالف ورود ایران به سازمان شانگهای بودهاند. حال با توجه به بحران اوکراین و تحولات جدید در این منطقه، پرسشی که مطرح میشود این است که این امر چه تاثیری بر نگاه رهبران روسی بر ورود ایران به سازمان شانگهای دارد؟ آیا امکان دارد که روسها با توجه به وضعیت جدید قطببندی جهانی به نوعی مایل به حضور ایران در سازمان شانگهای باشند؟ این امر تا چه حدی ممکن است شانگهای را به یک سازمان امنیتمحور یا ناتوی شرق حرکت دهد؟
مارکدانوف در پاسخ به این پرسشها بیان کرد: نمیتوان با اطمینان گفت که بحران اوکراین در حال حاضر مساله را تغییر داده باشد چرا که این مسایل به تجربههای تاریکی برمیگردد که شرایط آنها عوض نشده است. این امر به ویژه درباره مساله اخیر چین نیز درست است. از نظر یکی از همکاران چینی که منتقد میباشد چین در حال حاضر در وضعیت بسیار آسیبپذیری قرار دارد، بحرانهای داخلی زیادی را تجربه میکند و در زمینههای تروریسم، امنیت و مسایل اینچنینی نمیخواهد جایگاه قدرت اقتصادی خود را از دست بدهد. به همین دلیل توجه به مسایل اخیر و بحرانهای مرزی در اولویت رهبران چینی نیست.
وی، با اشاره به اینکه در روسیهدو دیدگاه متفاوت وجود دارد، تاکید کرد: در واقع نظر رهبران و افراد صاحبقدرتاز نظر محققان و اندیشمندان جدا است. افرادی که تخصص آکادمیک دارند بیشتر منتقد حضور نظامی روسیه در اوکراین و دخالتهای آن در منطقه هستند البته خیلی هم به نظر آنها تاثیر عملی بر شرایطی که پیش میآید و اتفاقات آینده ندارد.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: مشکلات سیستماتیکی که در سازمان شانگهای وجود دارد باعث میشود که نظرات و تصمیمات این سازمان تاثیر مستقیمی بر منطقه و سیاستگذاریها نداشته باشد و این یک نکته منفی است که این سازمان به آن صورت بر حل این مساله موثر نیست. این امر در مساله امنیت مرزی که اهمیت بسیاری برای روسیه دارد و به ویژه درباره مساله افغانستان و آسیای مرکزی تغییر جدیدی در سازمان شانگهای صورت نخواهد گرفت.
وی گفت: ایران (به عنوان یکی از محورهای اصلی قدرت در جهان اسلام) خیلی به مساله امنیت توجه دارد و از این منظر میان ایران و روسیه تفاهم وجود دارد و پرسشی که به ذهن میآید این است که آیا این باعث نمیشود که روسیه بخواهد برای پیوستن ایران به سازمان شانگهای اعمال قدرت کند؟ به دلایل مسایل مشترکی مانند مساله روسیه و افغانستان، روابط میان هند، چین و پاکستان و تاثیری که اینها بر مساله بحران افغانستان دارند این مساله برای روسیه منطقی است که بخواهد این کار را انجام دهد. من با این مساله موافقم و خیلی خوب است که این اتفاق بیفتد.
او با اشاره به دیگر مسایل مطرح در این زمینه، توضیح داد: مسایل سوریه و افغانستان هنوز هم برای روسیه مهم است ولی به دلیل بحران اوکراین اینها در سایه مسایل اوکراین قرار گرفته و توجه دقیقی به آن نمیشود. این در صورتی است که مسایل خیلی مهمتری وجود دارند و حتی در چنین شرایطی مهمتر هستند مانند میان ارتباط مستقیم میان افغانستان و روسیه، تاثیری که افغانستان بعد از روسیه داشته و شرایط 11 سپتامبر بر آمریکا که میان این مسایل ارتباط وجود دارد. روسیه نمیخواهد که یک روزی چنین اتفاقی برای روسیه هم بیفتد و تجربه تاریخی ناخوشایندی داشته باشد.
به باور رئیس بخش روابط بینالملل انستیتو تحلیلهای نظامی و سیاسی،پراگماتیسم و عمل¬گرایی در مسایل کنونی مهمتر است. از زاویه دیدی کاربردی منافع مشترکی میان آمریکا، روسیه و ایران وجود دارد. دوران داشتن سلطه سیاسی تکقدرتی در دنیا تمام شده و روسیه این مساله را میپذیرد. روسیه در حال حاضر آن سلطه پیشین نیست بر این اساس میان آمریکا و روسیه اختلافاتی وجود دارد آمریکا تصور میکند که روسیه همچنان به انجام این کار علاقهمند است اما به نظر من اینگونه نیست ما از نظر مالی نمیتوانیم تکقدرت جهان باشیم. آمریکا باید دست از این خیالپردازیها بردارد که دموکراسی را مانند آنچه که در آمریکا است به خاورمیانه بیاورد. طرز تفکر ما به گونه دیگری است و ارزشهای اخلاقی متفاوتی داریم ولی در عین حال روابطمان باید بر اساس احترام باشد.
او یادآور شد: روسیه دو مساله مهم دارد یکی مساله کشورهای شوروی سابق و دیگری آسیای مرکزی است. به ویژهبه خاطر مرزهای مشترکی که باهم دارند از نظر امنیتی برای روسیه این مساله مهمتر است تا اینکه بخواهند به مسایل دیگر توجه کنند. مساله بر سر ارزشها و سیاستها نیست به طوری که چین یک کمونیست است مشکلات داخلی خود را دارد و دموکراسی در آن رعایت نمیشود.ولی چین شریک خوب آمریکا است و آمریکا به تمام این شرایط واقف است. چگونه میتوانند با چینیها پراگماتیک باشند ولی با روسیه نمیتوانند. اگر فشار ناتو برداشته شود این کشورها نیز میتوانند بهتر باهم صحبت کنند. همه اینها یک بازی سیاسی است و همه کشورها قوانین بازی را بلدند باید به تجربههای تاریخی نگاهی انداخت و مسایل قدرت را بازتعریف کرد. بسیاری از حرفها مانند کمونیسم و دموکراسی و دیکتاتوری در حد حرف است و در نهایت آنچه که در عمل میآید مهم است. البته نمیتوان گفت که سه قدرت ایران، روسیه و آمریکا در آینده نزدیک به توافق برسند و باهم دست بدهند اما با عملگرایی بیشتر احتمال این مساله هم وجود دارد.
مارکدانوف با نگاهی به ماجرای هسته¬ای ایران، بیان کرد: زندگی و کار سه ساله من در آمریکا به تغییر نظر من درباره این کشور انجامیده و به نظر من مسایل ایدئولوژیک تفاهم و همگرایی ما را در سایه قرار میدهد. من پتانسیل خوبی را میبینم و به نظرم در مسایل منطقه خاورمیانه، جهان اسلام و به ویژه آسیای مرکزی تمرکز شود تا به تفاهمهای دست یابیم.
پرسش دیگری که از مدیر گروه بررسی مشکلات قومی در موسسه مطالعات سیاسی و نظامی مسکو پرسیده شد این بود که: «در سند استراتژی روسیه خاورمیانه در جایگاه چهارم یا پنجم قرار دارد آیا این ناشی از عدم تمایل روسیه به ایفای نقش در خاورمیانه است یا اینکه اینها بازی را در زمین خاورمیانه به آمریکا واگذار کردند؟ آیا با توجه به این موضوع بحران سوریه برای خود روسیه یک بازی حیثیتی است یا یک بازی نیابتی یا رقابتی؟»
وی در پاسخ گفت: برای روسیه اولین چیزی که اهمیت دارد کشورهای شوروی سابق، قفقاز شمالی و آسیای مرکزی است، دوم ارتباط آنها با اتحادیه اروپا میباشد که روسیه به پول اتحادیه اروپا نیاز دارد و اروپا به انرژی روسیه وابسته میباشد و این ارتباط متقابلی است. اولویت بعدی خاورمیانه است که در اینجا باید به تفاوتی که در دید روسیه و آمریکا نسبت به خاورمیانه وجود دارد، توجه کرد. درواقع اولویت مسایل خاورمیانه برای روسیه مانند آمریکا نیست چرا که این دو مرز مشترکی باهم ندارند و دوم اینکه روسیه ترجیح میدهد توافقهای خود را درباره مسایل خاور دور با چین یکسان نگه دارد و خواهان تغییر اینها نیست.
او ادامه داد: مسایل خاورمیانه و تغییراتی که بهار عربی (بیداری اسلامی) ایجاد کرد برای روسیه بسیار مهم است چراکه سیاستگذاریهای روسیه درباره مسایل خاورمیانه بعد از سال 1991 تغییرات بسیاری کرد و با سیاستهایی که شوروی درباره این مساله داشته اصلا قابل مقایسه نیست. این تغییر موقعیتها برای روسیه اهمیت استراتژیکی دارد این نه به معنای تهدید روسیه که به معنای از دست رفتن نقش سابق روسیه است.مساله مهم دیگر اینکه روسیه نمیخواهد روابط خود را با مسلمانان کشورش از دست بدهد. بر اساس آمار 10-15 میلیون مسلمان در روسیه هستند.
مارکدانوف خاطرنشان کرد: مساله دیگر اینکه آمریکا از بیثباتی موجود در کشورهای خاورمیانه احساس خطر میکند به همین دلیل فکر میکنند که این کشورها باید دموکرات شوند و یک دموکراسی غربی در آنها پیادهسازی شود. اگر این اتفاقها رخ دهد نقش میانهای که روسیه در این مساله دارد از بین میرود و آمریکا نباید این کار را انجام دهد چرا که نقش روسیه برای آمریکا حیاتی است. درواقع روسیه رابطی میان آمریکا و فلسطین و مسلمانان است. در حقیقت منافع مشترک آنقدر زیاد است که ما نباید فقط به بحران اوکراین فکر کنیم و مسایل دیگر را در حاشیه قرار دهیم.
سید حمزه صفوی، مدیرعامل موسسه آینده¬پژوهی جهان اسلام نیز در این نشست بیان داشت: بحران اوکراین که از اواخر نوامبر 2013 اوج گرفت، ظرفیت¬ها و چالش¬های فراوانی را فراروی کشورهای جهان اسلام گشوده است. جدای از دو زاویه¬دید بسیار خوشبینانه و بسیار بدبینانه، ملت- دولتهای اسلامی با همگرایی و در پیش¬گیری رویکردی واقع¬گرا- عمل¬گر می¬توانند از بسترهای به وجود آمده در تحولات اخیر بهره بگیرند.
این استاد دانشگاه تهران افزود: تهدیدها و فرصت¬های بحران اوکراین نسبت و در ارتباط با جهان اسلام در سه رده و سطح تحلیل قابل ارزیابی و تبیین است. نخست در سطح کشورهای اسلامی یا کشورهای دارای جمعیت مسلمان قابل توجه در اطراف اوکراین، آسیای میانه و قفقاز. قطعا تشنجات و تحولات اوکراین و بحران کریمه تاثیرات ژرف و عمیقی بر روی این کشورها خواهد داشت. دوم بر روی کشورهای اسلامی که کمی آن¬سوتر از کانون بحران قرار دارند. در این میان کشورهای اسلامی خاورمیانه بسیار مورد توجه هستند. در سطح تحلیل پایانی جهان اسلام به طور کلی قرار دارد. موج ناامنی و بی¬ثباتی برآمده از بحران اوکراین و کریمه و تشنجات و درگیری¬های میان روسیه و متحدانش و بلوک غرب قطعا جهان اسلامی را در زمینه¬های گوناگون به¬ویژه سیاسی، راهبردی- امنیتی و اقتصادی تحت تاثیر خواهد داد. بازی ژئوپلتیک قدرت در اوکراین تنها در این منطقه باقی نخواهد ماند. این موضوع به ویژه هنگامی درک¬پذیر است که آن را در امتداد موج بیداری اسلامی و تحولات منطقه جهان اسلام در چند سال گذشته ببینیم. این موضوعی جدی است که باید به¬گونه¬ای زیرکانه و اندیشیده شده در دستور کار سیاست¬گذاران کشورهای اسلامی به ویژه در حوزه سیاست خارجی قرار بگیرد. برایند اصلی بحران اوکراین برای جهان اسلام، عینی¬تر و ملموس¬تر شدن مساله امنیت در دو سطح ملی و منطقه¬ای است. کشورهای اسلامی از دیرباز با بحران ثبات و امنیت روبه¬رو بوده¬اند و بحران اخیر زمینه را برای جدی¬تر شدن موضوع فراهم آورده است. امید است این حس مشترک بستر را برای همگرایی و در پیش¬گیری رویه¬ای مشترک در میان ملت- دولت¬های اسلامی فراهم آورد.
سید سلمان صفوی نیز در ادامه این نشست، درباره تاثیر بحران اوکراین بر روسیه و غرب و در امتداد آن جهان اسلام، گفت: از نظر من این بحران تاثیر قطعی در رابطه روسیه و غرب دارد و به طور کلی ما وارد یک دوره تنش جدید میان روسیه و غرب خواهیم بود. منافع اروپا و آمریکا در رابطه با بحران اوکراین متفاوت است. آمریکا میخواهد نقش اول را ایفا کند و ضربهپذیری آن نسبت به اروپا کمتر است ولی اروپا هزینه مسلما بیشتری از آمریکا در رابطه با تنش جدید میان آنها و روسیه میپردازد.
وی افزود: در سایه این بحران شرایط جدیدی در روابط بینالملل ایجاد میشود و نقش روسیه و غربیها در رابطه با سوریه و ایران به طور اخص و جهان اسلام به طور کلان اندکی متفاوت میشود. آنچه که به ما به عنوان ایران مربوط است این که ما نباید بگذاریم که تحت تاثیر این بحران مذاکرات هستهای و سیاسی ما با غرب آسیب ببیند. اگر مدیریت دیپلماتیک حرفهای داشته باشیم میتوانیم از هر دو طرف در راستای منافع ملی خودمان بهرهبرداری کنیم.
صفوی اظهار داشت: هر سیاستی که بخواهیم پیش بگیریم بایستی منافعی برای ما داشته باشد و ما باید به دادن هزینههای گزاف مجانی در دیپلماسی پایان بدهیم. در حال حاضر بحران اوکراین اولین تجربه ما به ویژه در این دولت جدید است. از نظر حوزه اقتصاد سیاسی بهترین فرصت برای ما است که از حوزه مساله نیاز اروپا به گاز استفاده کنیم و این را به عنوان امتیازی برای مذاکره با اروپا پیش ببریم گویی که آمریکاییها مخالف روابط خاص گازی ایران و اروپا هستند.
خبرنگار: سمیه شوکتی مقرب