بحران های زیست محیطی غرب آسیا
دکتر مراد کاویانی راد
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی
همه ما در خصوص اینکه وضعیت محیط زیست در مقیاس منطقه، محلی و جهانی اصلا مطلوب نیست اتفاق نظر داریم. همه این وقایع را از تحت عنوان امنیت زیست محیطی می نگریم. آنچه که امروز به آن به عنوان امنیت زیست محیطی نگاه می کنند به طور جدی زمینه ادبیات آن بعد از فروپاشی شوروی تقویت می شود. هرچند پیش از آن زمینه های آن مطرح بود اما حداقل فروپاشی شوروی این تغییر را در ذهنیت و یا اندیشه کسانی که در حوزه امنیت کار می کردند به وجود آورد که امنیت نمی تواند صرفا مرجع اش دولت باشد و از طریق ابزار نظامی تامین شود. اگر امنیت از طریق ابزار نظامی تامین می شد، طبیعتا شوروی با آن عظمتی که داشت از هم نمی پاشید، که خوب دچار فروپاشی شد. پس امنیت هم ابعاد گوناگونی دارد، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی که یکی از ابعاد امنیت است. از این به بعد که محیط زیست مطرح می شود، الزاما دیگر مرجع امنیت دولت ها نیستند. به همین خاطر امنیت دیگر جهانی می شود. محیط زیست این توانایی را دارد که در قالب پیوستگی زنجیروار بنیادهای زیستی که در کل جهان به هم پیوسته است، امنیت جهانی را تهدید کند. و چون یک عنصر تهدیدی مشترک جهانی است، طبیعتا توانایی این را هم دارد که تقریبا همه کشورهای دنیا و یا اکثر کشورهای دنیا را دور خودش جمع کند؛ چون یک تهدید جهانی به حساب می آید.
حداقل از فروپاشی شوروی به بعد در مباحث امنیت زیست محیطی که مطرح می شود یک عنصر از همه غالب تر بود که به آن تغییرات اقلیمی می گوییم. در خصوص اینکه تغییرات اقلیمی واقعا رخ داده است یا نه دو دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه مخالف است که می گوید داده های موجود باید حداقل بیش از سی سال تکرار شده باشد تا بتوانیم قاطعانه صحبت کنیم که تغییرات اقلیمی اتفاق افتاده است. اما خوب یک گروه مقابلی هم وجود دارد که مطرح می کنند که تغییرات اقلیمی رخ داده و این تغییرات اقلیمی حداقل در طول سه دهه اخیر در منطقه ای که ما داریم در آن زندگی می کنیم خودش را به چند شکل نشان داده است. وقتی که تغییرات اقلیمی رخ می دهند، یکی از شاخصه های اصلی آن تغییر الگوی بارش است. تغییر الگو بارش در سه بخش حجم، نوع و دما است. بخش عمده بحث هایی که انجام می دهم در خصوص کشور خودمان است. چون هم در سمت غرب و هم در سمت شرق خود در منطقه ای قرار دارد که محیط زیست آن به شدت در تهدید تخریب و فروسایی است.
در میزان حجم بارش، حداقل در دو دهه اخیر بیشتر سال ها در کشورمان با خشکسالی مواجه بوده ایم. در عین حال که خشکسالی داشته ایم، سیل هم کم نداشته ایم. سیل های زیادی هم اتفاق افتادند. یعنی در واقع چرخه سیلاب ها، اصلا چرخه بارش بهم ریخت.
فرهنگی که نیاکان ما براساس سنت ها و قوانینی که در حوزه محیط زیست و آب وجود دارد، الان بهم ریخته است. علت بهم ریختگی هم این بود که براساس سنت های ما بارش از آذر ماه تا میانه اردیبهشت ماه بود. اما بخش عمده بارش ما به یکباره در آخر سال، اواخر بهمن تا فروردین ماه به زمین ریخته و در قالب سیلاب های کلان ظاهر می شوند. تجربه هم نشان می دهد که برنامه مشخصی برای این منابع کلان آبی نداشته ایم. دوستان احتمالا اطلاع دارند که 15 شهریور گذشته در شمال کشور در گیلان و مازندران، گلستان و خراسان شمالی سیل داشتیم. جالب اینجاست بدانید که کاملا تمامی استان های ما بحران آبی دارند. خوب این نشان دهنده مدیریت ناکارآمد است که هم سیلاب داشته باشید و هم خشکسالی و هم کشاورزان نیاز به آب داشته باشند و ما آب نداشته باشیم که به آنها بدهیم.
این دقیقا ناکارآمدی مدیریتی است و شاید هم بخشی از آن به این برمی گردد به اینکه ما اساسا تازه با این مسائل برخورد کرده ایم. بنابراین کشور ما از این منظر دارد تهدید می شود. بنابراین یکی حجم بارش بود که گفتیم حجم بارش خیلی تغییر کرده است. بعد از آن نوع بارش است. نوع بارش براساس آمارهایی که وجود دارد تقریبا 25 درصد بارش در ایران خاستگاه ذوب برف دارد. در طول دو دهه اخیر میزان برف در ایران به واسطه همان تغییرات اقلیمی و افزایش دمایی که رخ داده، از 25 درصد به 11 درصد رسیده است. این یعنی منابع آبی کوه های ما که پیش از این برف داشتند و می توانستند رودهای دائمی کشور را تغذیه کنند میزان برفشان کاسته شده و نتیجه این شده که رودهای ما دیگر در طول مسیر تاریخی خود یا نمی توانند جاری و روان باشند چون منبع تغذیه کننده ندارند یا خشک و فصلی می شوند. این اتفاقی است که در کشور ما در حال رخداد است.
در بخش دیگر درباره کشور باید به آن اشاره کنم، بخش مدیریت ناکارامدی است که وجود دارد. چون نتوانسته است خودش را با تحولات جدید منطبق سازد. بخشی از آن برمی گردد به ناهمراهی مردم. واقعیت این است که محیط زیست هنوز در کشور ما در کانون توجه مردم قرار نگرفته است. هنوز نهادینه نشده و واقعیت این است که نوع نگاه جامعه ما به محیط زیست، حالتی لوکس دارد. تزئینی است. باشد خوب است ولی اگر نباشد برای کسی مهم نیست. و هنوز جامعه نتوانسته است بپذیرد که آبی دیگر وجود ندارد. بخش عمده ای از منابع زیرزمینی آب تمام شده است. جالب است بدانید که در دنیا اصلا چنین چیزی نداریم. از این 85 درصد، نزدیک به 50 تا 60 درصد آبی که در کشور ما وجود دارد پرت می شود. دومین کشور بعد از ما که بحران منابع آب زیرزمینی دارد کشور مصر است که 40 درصد است و ما 85 درصد. البته من حداقل آمار را می گویم و خیلی بیشتر از 85 درصد است و این فاجعه ای را فراروی کشور ما قرار داده است.
وقتی بارش کم شود خوب طبیعتا کشت دیم تحت تاثیر قرار می گیرد. میزان کشت دیم ما هم تحت تاثیر قرار گرفته و پیش بینی ها نشان می دهد در طول 25 سال آینده میزان تولید کشت دیم در ایران که بخش عمده ای از مزارع ایران دیم هستند تا 40 درصد افت خواهد داشت و این ها آمارهای بسیار نگران کننده ای هستند. پس بخشی هم به ناهمراهی مردم باز می گردد.
چون آب روی زمین تقریبا تمام شده و رودها که پیشتر استفاده می شدند خشک شدند، به یکباره رو به حفر چاه های عمیق آوردیم و بخش عمده ای از منابع آب های زیرزمینی کشور ما تمام شده است. حقیقتا دیگر آب نداریم. یک سوم دشت های ایران دچار فرونشست شده اند. از 620 دشت کشور، اگر اشتباه نکنم، حدود 400 دشت ما ممنوعه شده اند؛ یعنی دیگر اجازه حفر چاه وجود ندارد. این که می گویم مدیریت ناکارآمد الزاما بحث من وزارت کشاورزی، سازمان محیط زیست و وزارت نیرو نیست. بخشی هم به قوه قضائیه باز می گردد. به رویکرد امنیتی بر توسعه باز می گردد. بحثم بر سر این است که بسیاری از چاه های غیر مجاز در این کشور حفر شدند. اینها باید بسته شوند. اما بعد از یک مدت کسی که آن را کنده است می رود و شکایت می کند و در آن شکایت هم برنده می شود. بنابراین بحثم این است که رویکردهای امنیتی بر رویکردهای توسعه ای در کشور ما غالب شده است و این به شدت نگران کننده است.
در تهران بخش عمده ای از شهر دچار فرو نشست شده است. از بس آبهای زیرمینی آن استخراج شده اند. برخی برآوردها نشان می دهد که اگر در تهران یک زمین لرزه 5 ریشتری بیاید، برابر با 7 ریشتر آسیب خواهد رساند. چون زیر تهران خالی شده و آبها به بیرون کشیده شده اند. زمین نشست کرده است. این همه فشاری که به تهران وارد می آید، امنیت این شهر را تخریب می کند. و بخش عمده ای از جنوب شهر تهران، خیلی از ساختمان ها و پل ها شکاف برداشته اند و علت آن این است که زیر آنها خالی شده است و اینها به شدت نگران کننده است. این که می گوییم بحث آب، تقریبا همه استان های ما درگیر بحران آب هستند. همین تابستان گذشته 500 شهر ما تنش آبی داشتند. تازه یادمان باشد که خیلی خشکسالی هم نداشتیم. یعنی تقریبا جز ترسالی های ما بوده است. پس وضع بارش ما تقریبا بد نبود. اما دوستان اشاره کردند متاثر از تغییرات اقلیمی، میزان گرمایش اضافه شده است. پس افزایش گرما حداقل پیامدی که دارد افزایش میزان تبخیر آب است. براساس برخی آمارها، اگر 1 درجه افزایش دما داشته باشیم، بیش از 14.5 میلیلارد مترمکعب آب در کشوری مانند کشور ما، بخار خواهد شد. در دنیا میانگین 1 درجه است و در کشور ما 1.8 درجه است و این در حالی است که میزان بارش های ما نیز کمتر شده است. قبلا آمار می آوردیم می گفتیم میانگین بارش در ایران 250 میلی متر است اما واقعا در طول 20 سال اخیر میزان بارش به 220، 230 رسیده است؛ پس میزان بارش هم کم شده است، عمده منابع آبهای زیرزمینی ما هم تمام شده است. این وضعیت داخلی کشور ما است.
اما چیزی که علاقه مند بودم درباره آن با شما بحث کنم، بحث های منطقه ای بود. نمی خواستم درباره ایران بحث کنم. بحث منطقه ای را ابتدا از شرق ایران آغاز می کنم. یکی از بزرگترین کلان شهر های ایران که فکر می کنم سه یا چهارمین شهر کشور باشد، شهر مشهد است. این شهر براساس آمارهایی که داده اند سالانه حدود نزدیک به 20 میلیون نفر زائر دارد و خودش هم حدود 3.5 میلیون نفر جمعیت دارد. این شهر منابع آبی لازم را برای تامین زائر یا گردشگر مذهبی ندارد. خودش هم آب ندارد. اما در عوض نگاه ها و رویکردهای توسعه ای بلندمدتی برای این شهر در نظر گرفته شده است. به همین خاطر با همکاری دولت ایران و ترکمنستان سدی به عنوان سد دوستی میان ایران و ترکمنستان احداث شد. سد را که زدند، مشکل آب شهر مشهد حل شد. سد دوستی بر روی هریرود که از کوه های داخلی افغانستان سرچشمه می گیرد و به داخل کشور ما می آید احداث شد. آب 50- 50 بین ما و ترکمنستان تقسیم می شد. پارسال رفته بودم آنجا. افغان ها به کمک هندی ها سدی را بر روی هریرود در ولایت هرات احداث کرده اند و عملا آبی را که پیش از این به سمت ایران روان بود را مسدود کرده اند. پس دیگر آبی به سمت ایران نمی آید. پس سد سلما که قرار است تامین کننده آب شهر مشهد باشد، آبی پشت سر خود ندارد. ولی پیش از این آب داشت.
خواهش می کنم برای درک بهتر موضوع یا خودتان را جای مقامات افغانستان و یا جای شهروندان افغانی قرار دهید. حدود 81 درصد جمعیت افغانستان کشاورز و یا دامدار هستند. طبیعتا هر کسی در این کشور حاکم شود، رئیس جمهور با هر مقام بالای دیگری داشته باشد، اولین کاری که انجام می دهد تامین معیشت اکثریت جامعه است. طبیعتا 81 درصد معیشتشان وابسته به آب و زمین است. بخش عمده ای از منابع آب افغانستان به خاطر بحران ها و تنش هایی که در این کشور وجود داشت به سمت کشورهای همسایه می آمد. از جمله رود هیرمند که به سمت ایران و هامون می آمد و افغان ها در دهه 40 روی آن سد زدند. سد کمال خان کچکی اگر اشتباه نکنم و عملا امنیت آبی سیستان و زابل ما با آن سابقه تاریخی و فرهنگی که در اسطوره ها و فرهنگ ما دارد، نابود شد. بخش عمده ای از جمعیت زابل به شهرهای دیگر کوچ کردند. یکی از دوستان در زابل هیئت علمی است. تعریف می کرد که شب ها اگر پنجره خانه باز باشد و کتاب من دم دست لب پنجره باشد، واقعا صبح که بلند می شوم باید کتاب را بتکانم. چون گرد و خاک زیادی وجود دارد. قبلا هیرمند وجود داشت، بادهای 120 روزه نقش خنک کنندگی داشتند. مانند کولر، جریان هوا که روی آب حرکت می کرد، خنک می کرد. اما دیگر این طور نیست. پس مردم ما یک ذهنیت بدی نسبت به افغان ها دارند. یادتان باشد، ما با افغان ها قرارداد داریم راجع به هیرمند. آنها موظف هستند میزان آبی را به ایران بدهند. اما واقعا افغان ها بر سر این مسئله توافق نداشتند. بخش عمده ای از آب قطع شد. آبی هم اگر می بینید به هامون می رسد نه ناشی از آبی است که افغان ها به تناسب قراردادی که با ما داشتند رها کنند، بلکه نتیجه شیب زمین و سیلاب هایی است که به سمت ایران می آید و برای مدتی می تواند هامون را تغذیه کند و دوباره خشک می شود. پس این ذهنیت در ایران نسبت به افغان ها وجود دارد. حالا آمدیم با کمک ترکمن ها سدی را زدیم به عنوان سد دوستی. افغان ها هیچ قراردادی با ما ندارند. زمانی که با شما قرارداد داشتند، آن نگاه را داشتند و آن اتفاق ها افتاد. طبیعتا الان قراردادی ندارند. دوستی داریم در وزارت خارجه که می گفت اکثر نامه هایی که ما به مقامات افغان می نویسیم در حوزه منابع آب، اصلا جوابی دریافت نمی کنیم. آقایی هست به نام عثمان، وزیر آب و انرژی افغانستان، جمله جالبی می گفت، که این ایرانی ها هستند که احتیاج به مذاکره با ما دارند و ما نیازی با مذاکره با ایرانی ها نداریم. طبیعتا من الان دارم از منظر ایرانی به موضوع نگاه می کنم.
یادم است سال گذشته آقای اشرف غنی آمد ایران، حوالی خرداد ماه بود اگر اشتباه نکنم که با رهبری دیدار داشتند. نقل به مضمون می گویم. رهبری فرمودند که ما باهم همسایه هستیم، اشتراکات فرهنگی داریم، هوای آب ما را داشته باشید. آقای اشرف غنی هم گفت، بازگردم با کارشناسان صحبت می کنم که آب ایران هم تامین بشود، نگران نباشید. ایشان بازگشتند و پانزدهم همان ماه با آقای ناراندا مودی، نخست وزیر هند رفتند و سد سلما را افتتاح کردند و هیچ اسمی هم از ایران نیاوردند. عکس دیدم از آن و فیلمی ندیدم، ولی ساخت آن سد در افغان ها یا در حداقل شمال غرب افغانستان، چه شور و شعفی ایجاد کرد و علت آن هم این بود که نزدیک به 80 هزار هکتار زمین دیم آبی شد. و این خیلی روی معیشت مردم تاثیرگذار است. نزدیک به 70 میلیون دلار مستقیم (نه غیرمستقیم) به درآمدها اضافه شد. 42 مگاوات برق تولید می شود، پرورش ماهی، بیکاری… . پیامدهای خیلی مثبتی برای افغان ها داشت. و در ضمن این نگرانی هم در افغانستان شکل گرفت که اگر فردا روزی سد را منهدم کنند، عامل ایران خواهد بود. چراکه این ایران است که ضرر می کند. از طرفی هم می دانستند که ایران مرتبا گوشزد و یادآوری کرده است. در روزنامه های معروف شان هم به آن پرداخته اند. می توانید مراجعه کنید به اینترنت و ببینید.
راحت بگویم مشهد ما از این به بعد گروگان سیاست های هیدروپلتیک دو حکومت بی ثبات افغانستان خواهد بود. یعنی امنیت آبی که ما تا حالا داشتیم به واسطه رودی بود که از آنجا می آمد. آن چیزی که ما را نگران می کند، نگاه تاریخی از دهه 40 به بعد است که ما داریم. ما با افغان ها روی رود هیرمند قرارداد داشتیم، آب به ما ندادند. چه تضمینی وجود دارد که الان امنیت آبی را رعایت کنند. اما چیزی که می خواهم بگویم این است که یادم است رئیس جمهور سال گذسته بحثی را مطرح کردند (نقل به مضمون) وگفت اگر امنیت آبی ما به خطر بیافتد، می رویم و از تاجیکستان آب وارد می کنیم. ببخشید این لوله ها قرار است از افغانستان رد شوند؛ دولت افغانستان نمی تواند امنیت خودش را حفظ کند، انوقت شما می خواهید هزار کیلومتر لوله را رد کنید با آن هزینه، با آن ناامنی و با آن هزینه بسیار بالا در کوهستان و بعد آب را بیاورید شهر مشهد با یک یارانه بسیار بالا به مردم ارائه دهید. دولت افغانستان این را گفت که شما حاضرید بروید از تاجیکستان آب وارد کنید، پول بدهید، این قدر هزینه کنید. آن وقت انتظار دارید ما به شما آب رایگان بدهیم. به همین خاطر من انتظار دارم که در چند سال آینده افغان ها خیلی در بحث آب ما را همراهی نکنند. یعنی آب را به ما خواهند فروخت. یعنی همان پولی که می خواهید به تاجیک ها بدهید، به ما بدهید. به نظر هم عقلانی است چون قرار است وقتی صحت و تحلیل می کنیم، الزاما یک نگاه ایرانی نداشته باشیم و از دیدگاه دولتمردان افغان به قضیه نگاه کنیم.
بحث دیگر بحث خراسان جنوبی ماست. خراسان جنوبی به شدت بحران آب دارد. هر سال هم بحث ها جدی تر می شود. یکی از سیاست هایی که دوستان به آن اشاره کردند، بحث شیرین سازی آب از دریای عمان یا خلیج فارس است. باید هزینه کلانی برای شیرین سازی آب، انتقال آب، توزیع آب و مسیر طولانی و بسیار ناهموار بدهیم. باز هم من اگر بخواهم از منظر افغان ها نگاه کنم، باز هم به نفع ایرانی ها است که بیایند و از کشور ما آب وارد کنند. به همین خاطر باز من این انتظار را دارم که افغان ها سختگیرانه تر با مقوله آب برخورد کنند. حالا اگر دوستان بخواهند، من خواهم گفت که چه باید کرد درباره شرق کشور.
بخش عمده ای از دوستان راجع به غرب کشور اطلاع دارند. یادتان باشد که در حوزه آبریز دجله، ایران نیز بخشی از این حوزه آبریز به حساب می آید. ما از شرق کشور وارد کننده آب هستیم و از غرب کشور صادرکننده آب. یعنی به طور مشخص زاب کوچک و بزرگ، سیروان. در کشور دو نوع نگاه نسبت به سد سازی وجود دارد. یک نگاه دانشگاهی، سمن های زیست محیطی است که عمدتا با سد سازی در داخل مخالف هستند چون بخش عمده ای از سدسازی ها باعث شده که اکوسیستم مسیل رودخانه که در طی هزاران سال روان بود، نابود شود. بسیاری از جوامعی که به این رود وابسته بودند، نابود شدند. این نگاه بدبینانه وجود دارد که سد نباید ساخته شود. اما براساس سیاست های کلان نظام، رودهایی که از کشور خارج می شوند باید کنترل شوند. و اما این را به شما بگویم که چون این آب ها به کشور عراق می رود و عراق یکی از کشورهایی است که بعد از بحران داعش به شدت درگیر بحران زیست محیطی خواهد بود، ما از این به بعد نوعی درگیری در سیاست خارجی مان با عراقی ها خواهیم داشت. اولا ما الان روی بسیاری از رودهایمان سد احداث کرده ایم و خیلی از رودهایمان کنترل شده اند.
از بالا شروع می کنم، دریاچه ارومیه خشک شده است، تصمیم بر این گرفتیم که رود زاب که به سمت دجله و کردستان عراق می رفت را برگردانیم به سمت دریاچه ارومیه که تقویت شود. به نظر من این یک مصیبت ملی است. علت آن هم این است که هیچ کشور و انسان عاقلی برنمی دارد آب شیرین را برگرداند و به دریاچه ای شور بریزد. درحالیکه لازمه اش این بود که چاه های عمیق، 150 هزار چاهی که در دریاچه ارومیه کنده شده است، باید مسدود و پر می شدند. جایی دیگر دارد میوه تولید می کند و جایی دیگر باید تاوان آن را پس بدهد. طبیعتا درگیری های قومی در شمال غرب کشور ما عادی خواهد بود. امنیت شهرهایی که رود زاب از آنها رد می شود در داخل کشور تهدید خواهد شد. جالب است بدانید که وقتی به عراق می رود، در کردستان عراق روی آن سد زده اند و بخشی از آب داخل کردستان را تامین می کند. به طور غیرمستقیم ما را تهدید کرده اند که اگر این سد نهایی شود ما آن را خواهیم زد. سد سیروان را احداث کردیم. قبلا شنیده بودم که روی سیروان سد زده اند. امسال رفتم و آنجا را دیدم. واقعا سد عظیمی است. تعجب کردم که چرا از این سد تبلیغ نمی شود. ظاهرا به این دلیل بود که می ترسیدند عراقی ها ناراحت شوند. بااینحال باور کنید میزان آبی که دارد از ایران به عراق می رود چند برابر آبی است که افغان ها به ما می دهند. علیرغم مشکل آبی که داریم، نه اینکه بگوییم کشور ما خیلی دارد در آب خساست به خرج می دهد. ولی دیگر اجازه نمی دهد مثل گذشته آب در مقیاس کلان به سمت عراق روان شود. چون سد سیروان، سد داریان که روی سیروان است دارد به سمت کردستان عراق می رود. دولتمردان عراق هر وقت به ایران می آیند یکی از مباحثی که مطرح می کنند این است که حق آبه ما رعایت شود. حداقل ابراز نگرانی می کنند. ترکیه آمده روی دجله و فرات سد زده است. سد گاپ/ ایلیسو که روی دجله زده است. خوب دوستان می دانند که یکی از پیامدهای آن خشک شدن جنوب عراق بود. جنوب عراقی که ما به عنوان بین النهرین می شناختیم. تمدن بین النهرین مدیون آبرفت های کلانی بود که این دو رود با خود می آوردند و در بستر هموار جنوب عراق می ریختند و کشاورزی پررونقی داشت که تمدن های خیلی پیشرفته ای در آنجا شکل گرفتند. اما ترکیه آمده و در آنجا سد زده است. عراق و سوریه هم در این مدت سدهای مختلفی احداث کرده اند. پس آب ورودی که می آید و شط العرب را درست می کند، و کارون ما به آن می ریزد و می شود اروند رود، آب الان به شدت کاهش پیدا کرده است. نتیجه کاهش این شده است که اگر قبلا حجم کلانی از آب به داخل خلیج فارس می ریخت، الان شوری وارد اروند شده و بسیاری از جوامع کشاورزی که در حوزه خوزستان قرار دارند تحت تاثیر این وضعیت قرار گرفته است. خود خوزستان و ایلام هم به واسطه اینکه استان های مرزی هستند، بیشترین اثرپذیری را به واسطه ایجاد کانون های رو به گسترش ریزگرد در جنوب عراق، حتی خود سوریه و شمال آفریقا به وجود آمده و دارد امنیت کشور ما را تهدید می کند و امروزه تقریبا بیش از 25 کشور ما در کانون گسترش ریزگردهایی قرار گرفته اند که یکی مدیون سیاست های هیدروپلتیکی ترکیه است و دیگری مدیون افزایش دما در آن مناطق است و ما داریم تاوان آن را پس می دهیم. و اگر قرار باشد از منظر یک دانشگاهی از خودمان نقد کنیم، جالب است بدانید که وقتی واژه هیدروپلتیک را در اینترنت سرچ می کنید و به منابع انگلیسی رجوع می کنید، عمدتا می گویند سوریه، عراق، ترکیه و کشور ما در این وسط نادیده گرفته می شود. ما واقعا حق آبه داریم. یعنی ما نتوانسته ایم متن تولید کنیم که ما هم در کانون افکار عمومی دنیا قرار بگیریم که ما هم داریم تهدید می شویم. یعنی در ایران خیلی کم است، اگر مراجعه کنید، که بگویند ایران، غرب ایران در حوزه آبریز دجله قرار می گیرد.
اما بحث بعدی بحث کردستان عراق است. خیلی چیزها از کردستان عراق شنیده ایم، اعلام استقلال، محکومیت جهانی و فشارهایی که دارد به آن می آید. اما از این به بعد کردستان عراق با وضعیت هیدروپلتیکی که وجود دارد، وضعیت پیچیده تر خواهد شد. علت آن هم این است که زاب بزرگ و کوچک، دجله از کردستان می گذرند و می روند سمت جنوب عراق و آب بقیه را تامین می کنند. کردها اعلام کردند از این به بعد در مناسبات ما، یک روز قبل از استقلال اگر اشتباه نکنم، با حکومت مرکزی آب و نقت قابل مذاکره است. شک نکنید کردها با سد تخمه که روی زاب زده اند، آب را کنترل می کنند که به سمت عراق نرود. و بعدا درخواست امتیاز خواهند کرد. عرا خیلی بارش ندارد. قسمت غرب آن که قلمروی داعش بود، 25 میلی متر بارش دارد. حداکثر بارش در عراق در بخش های کردستان آن است. بنابراین اگر عراق کردستان را از دست بدهد واقعا همه چیز را از دست داده است. توسعه و امنیت در گرو آب است و شوخی بردار نیست. یادتان باشد انشاالله داعش به این زودی ها خواهد رفت. پس عراق از این به بعد رویکرد توسعه ای در کانون توجه دولتمردان پررنگ تر خواهد شد. توسعه یعنی آب. آب نباشد شما توسعه ندارید. از این به بعد فشارها بیشتر می شود به دولت عراق. فشاری که به ترکیه وارد خواهند کرد. بنابراین از این به بعد کردستان عراق یکی از بازیگران جدیدی است که وارد مناسبات هیدروپلتیک منطقه خواهد شد.
اما درباره افغانستان چه کنیم؟ در دنیا سیاستی موفق است که به آن برد- برد می گوییم. سیاست برد- باخت پایدار و ماندگار نخواهد بود. ما باید افغانستان در پی تدوین سیاستی باشیم که برد- برد باشد. ما نمی خواهیم افغانها از آب شان استفاده نکنند اما حق آبه خودمان را می خواهیم. اولا یادتان باشد افغان ها در ایران حدود 3 میلیون نفر هستند. اگر هم قرار باشد آب همین تعداد را تامین کنند به ما خیلی لطف کرده اند. اینکه می گوییند ایران دارد ظلم می کند، 700 800 هزار نفر آنها مجوز دارند و باقی مجوز هم ندارند. فقط لطف کنند و آب همین افغانی ها را بدهند. ایران مکمل ژئوپلتیک افغانستان است و افغانستان مکمل هیدروپلتیک ایران. یعنی ما هر دو جنبه تکمیلی را داریم. اگر بتوانیم این را به دولتمردان افغان بفهمانیم که ما هم تکمیلی داریم. ما می توانیم به یک سیاست برد- برد دست پیدا کنیم و من شک دارم به واسطه شور و سرمستی که سد سلما برای افغان ها ایجاد کرده است، افغان ها راضی بشوند که با ما قراردادی ببندند. اما اگر استراتژیک بخواهند نگاه کنند ناگزیر از نظریه هم تکمیلی است که با آنها داریم. افغانستان چون محصور در خشکی است. بخش عمده ای از صادرات و وارداتش از طریق پاکستان تامین می شود. پاکستان ناامن است. حتما در اخبار دیده اید، بسیاری از کامیون های افغانی که می رود کراچی و شهرهای دیگر بار می زند یا ربوده می شوند و یا به آتش کشیده می شوند، توسط همان گروه های بنیادگرا یا شورشی. اما جنوب شرق ایران امنیت اش اصلا با پاکستان قابل مقایسه نیست. و بارها هم دولتمردان افغانستان بحث کردند که چابهار یکی از امیدهای آینده افغانستان برای توسعه است. درست هم می گویند. هر قراردادی که قرار بود با افغان ها بسته شود منوط به آب شود. به افغان ها بگوییم زمین را رایگان می دهیم ولی مشروط به اینکه آب مشهد ما باید تامین شود، حق آبه ما باید تامین شود. اگر افغان ها که با ما بازارچه های مرزی هم دارند، باید به افغان ها فشار وارد کرد که حق آبه شهر مشهد ما را رعایت کنند. در غرب کشور ما هم کردستان آب دارد، آب دارد از آن می گذرد. خودش یگانه بازیگر نیست. ما توان ایجاد فشار را در حوزه مسائل آبی بر کردستان عراق داریم. فقط صرف بازارچه مرزی تمرچین نیست و در حوزه آب هم این توان را داریم. گاهی فکر می کنم واقعا بارزانی حساب نشده دست به یک ریسک بزرگ زد.
** مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها، مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.