دکتر سید حمزه صفوی
در بخش سوم از نشست تخصصی “ویژگیهای حکمرانی اسلامی در کشورهای اسلامی”، دکتر سید حمزه صفوی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مدیرعامل موسسه آینده پژوهی جهان اسلام ملاحظاتی در باب حکمرانی اسلامی را مورد بررسی قرار دادند. نوع نگاه به این موضوع در این متن، از منظر مطالعات منطقهای و کاربردی است و از مباحث نظری فاصله گرفته است. 9 گزاره پیشنهادی در باب حکمرانی داخلی اسلامی برای اجرای آن و 8 گزاره، پیشنهاد و بایسته در باب روابط بین الملل برای حکمرانی اسلامی ارائه میشود.
گزارههای داخلی در باب حکمرانی اسلامی عبارت اند از: اول، لزوم توجه به تاریخ اما با باقی نماندن در تاریخ؛ یعنی اگر حکمرانی اسلامی را با هر تعریفی مد نظر قرار دهیم، حتما باید یک نوع نگاه تاریخی وجود داشته باشد اما نوع نگاه به تاریخ باید دو فیلتر داشته باشد که عبارت است از: یک، فاصله گرفتن از بحثهایی که نتیجهای نخواهد داشت؛ به این معنا که نباید در تاریخ بمانیم و پرداختن به اموری که در آن نفعی ندارد را باید فیلتر کرد. دوم، بحثهای مناقشهانگیز و اختلافانگیز است؛ در این موضوعات نیز نباید در حکمرانی اسلامی باقی بمانیم و همانقدر که لزوم نگاه تاریخی اهمیت دارد، گیر نکردن در تاریخ و ماندن در آن باید از اهمیت برخوردار باشد. در این موضوع باید نگاههای تقریب مذاهبی که در صد ساله گذشته به آن پرداخته شده و شاهد ارتقایی در تفکر و اندیشه امام خمینی هستیم، باید تقویت شود. نگاه تاریخی باید با چشمانداز آینده باشد؛ یعنی باید با نگاه به آینده به تاریخ بپردازیم.
دوم، توجه به تجربه جهانی است؛ ما هیچ اقدامی را بدون در نظر گرفتن تجربه جهانی، نمی توانیم انجام بدهیم. ما هر کاری در باب غرب شناسی انجام میدهیم، باید این نکته را در نظر بگیریم که ما جهان را نباید غرب بدانیم و این به عنوان یک خلط مبحث در مناسبات علمی ما وجود دارد و وقتی به غرب میپردازیم، صرفا نگاه نقادانه و انتقادی است. البته در مورد جهان غرب هم علاوه بر نکات منفی، باید نکات مثبت آن هم قویا مورد شناسایی قرار بگیرد؛ این که نگاه دقیقی به این موضوع داشته باشیم که چگونه غرب غرب شده است و چگونه شرق، شرق شده است، پیشرفت و نکات مثبت از چه راه هایی حاصل شده است، اهمیت دارد. ما باید شهامت به رسمیت شمردن تجربههای موفق جهانی را پیدا کنیم و یکی از ملزومات بحث حکمرانی اسلامی این است که ابتدا تجربههای موفق جهانی خوب شناخته، گرتهبرداری و بومیسازی شود تا با معیاهای اسلامی تطبیق داده شود.
نباید یادمان رود که مهمترین عصر طلایی دوره اسلامی، زمانی صورت گرفت که قبل از آن یک نهضت ترجمه راه افتاد که در آن دانشمندان اسلامی با آنچه که حکمای ماقبل خود در اروپا به آن رسیده بودند تسلط پیدا کردند و فقط این تجربه در انحصار اروپا نبوده بلکه در شرق هم بوده و دانشمندانی از شرق میآمدند و در بغداد که دارالخلافه بوده، دائم بحثهای علمی بین گروههای مختلف جمع آوری و ترجمه میشده و مورد بهرهبرداری قرار میگرفته است. ما برای حکمرانی اسلامی گریزی نداریم که از بازتعریف نگاهمان از تجربه جهانی و به خصوص ضرورت استفاده از تجربههای مثبت جهانی استفاده کنیم.
سوم، پرداختن به مفهومسازی؛ به معنای تعریف واژگان کلیدی و شناساندن مفاهیم و تعاریف آنها به نحوی که مورد اجماع جمع قابل توجهی از نخبگان باشد. در اینجا منظور از نخبگان، نخبگان حکومتی و غیرحکومتی به خصوص نخبگان غیرحکومتی است که حد واسط و وصلکننده بدنهی اجتماع با بدنهی کارگزاران حکومتی اند، بنابراین اگر ما در تعریف واژگان و اصطلاحات، نخبگان حکومتی و غیرحکومتی در یک نظام سیستماتیک با همدیگر در ارتباط و در کنش و واکنش، تفکر و نقد نباشند، در برابر همدیگر به یک همگرایی ذهنی نرسند، آن نظام مفهومسازی که مورد نظر است شکل نمیگیرد. حتما باید مفاهیمی چون عدالت، سهم حکومت در آبادی دنیا و آخرت و مباحث مشابه باید مورد بحث قرار گیرد و سعی شود به اشتراک نظر نخبگانی رسیده شود. چهارم، تلاش برای نزدیکی و همگرایی نخبگان حول مفاهیم اساسی، که در مورد سوم به آن شاره کردیم.
پنجم، بحث اپوزیسیون و نگاه به اپوزیسیون است، حکمرانی اسلامی زمانی موفق خواهد شد که اولا برای اپوزیسیون مشروعیت قائل باشد و دیدگاه انتقادی بخشی از نخبگان مورد مشروعیت و توجه قرار گیرد و تمام تلاش نظام حاکم بر مبنای حرکت و شکلدهی نخبگان بر به سمت “نخبگان در” باشد. “نخبگان بر” یعنی نخبگانی که بر نظام حاکم، اپوزیسیون هستند و تبدیل کردن آنها به اپوزیسیونی که در نظام و داخل نظام اسلامی قرار دارند و باید به عنوان یک مورد مهم در حکمرانی اسلامی مورد توجه قرار گیرد.
ششم، کارآمدی نظام در حکمرانی اسلامی؛ باید مانند نخ تسبیح در نظریات حکمرانی اسلامی مورد توجه قرار گیرد. بزرگترین اتفاقی که میتواند مدل نظام را به خارج از آن صادر کند، بدون آن که ارگانی برای صدور آن وجود داشته باشد، نفس موفق بودن و کارآمدی آن نظام در درون مرزهای خودش است. یک نظام اگر کارآمد باشد، کشورهای دیگر اگر دیوار بتونی هم در مرزهای آن نظام بکشند، قادر به جلوگیری از صدور آن نظام و سیستم حکومتی نیستند. بر خلاف آن هم صدق می کند، مثلا اگر میبینیم میلیاردها دلار برای صدور نظام حکومتی به خارج بگذاریم و هزینه تبلیغات و کارهای عملیات و امنیتی کرد، اما اگر آن نظام در درون خود کارآمد نباشد، پروژه صدور به شکست میخورد. در بعد داخلی هم مردم به نظامی که کارآمد باشد، احترام میگذارند و از آن تبعیت میکنند و پشتوانه آن هستند. در بحث حکمرانی اسلامی، نخ تسبیح باید کارآمد باشد.
هفتم، نظام قضائی صریح، سالم و شفاف است که ضرورت آن بر همه روشن است. هشتم، ایجاد نظام بازخوردگیری فرآیندهای نظام به صورت دائمی و حقیقی؛ ما باید حتما نسبت به کنش خود، بازخورد بگیریم و به صورت تبلیغاتی و دائم مثبت با کتمان نقاط ضعف و برجستهسازی نقاط قوت نباشد. در نظام حکمرانی اسلامی حتما یکی از بایستههای ما این مورد است. نهم و آخرین نکته، آمادگی برای انعطاف و تغییر به عنوان یکی از اجزای نظام حکمرانی اسلامی است، وقتی در چین، مائو به عنوان رهبری بزرگ و روشنگر و پایههای نظامی کمونیستی چین فوت شد، سال بعد حزب کمونیسم مراسمی میگیرد و ضمن بزرگداشت مائو، او را نقد میکند. اقدامات مثبت و منفی آن را ارزیابی و خوب و بد آن را جدا و شروع به اصلاح آن کردند. چین امروزی مدیون آن نگاه نقادانه و امروزی به حزب کمونیست است.
در باب روابط خارجی نیز ملاحظات زیر را داریم:
اول، اولویت و ترجیح روابط با کشورهای مسلمان و مسلمانان با غیر از آن؛ برای حفظ و بسط حکمرانی اسلامی در داخل و در نقاط پیرامونی خود است. دوم، تعریفسازی برای مشخص کردن غیریت و بیگانه؛ امکان ندارد حکمرانی اسلامی در روابط خارجی خود با دیگران موفق عمل کند؛ در حالی که نتواند یک تعریف مشخصی از این که چه کسی دوستان ما و چه کسی یا کسانی دشمنان ما هستند نداشته باشد. یکی از اصول حیاتی که میتواند اصل مقوم حکمرانی اسلامی در درون مرزها و در روابط خارجی باشد، رژیم آپارتایت رژیم صهیونیستی و وضعیتی که فلسطین با آن مواجه است میتواند مورد توجه قرار گیرد. مهمترین رکنی که حکمرانی اسلامی بر اساس آن میتواند غیریتسازی کند، غیریتسازی رژیم غاصب صهیونیستی است.
سوم، هویتسازی مشترک به عنوان اصل اساسی؛ به میزانی که حکمرانان اسلامی، توانایی شکل دادن هویت مشترک در درون مرزهای خود و بعد شکلگیری هویت مشترک خارج از مرزهای خود داشته باشند، موفقیت آن ها در حکمرانی اسلامی تضمین میشود. چهارم، تعریف سیاست همسایگی کشورهای اسلامی، یکی از محورهای اصلی همگرایی اروپایی، تعریف سیاست همسایگی است. حتما این موضوع در حکمرانی اسلامی، در روابط خارجی بین کشورهای اسلامی باید مورد توجه قرار گیرد. پنجم، تقویت اتاق های بازرگانی واتاقهای دوستی مابین کشورهای اسلامی است.
ششم، مجامع گفت و گوهای دوجانبه و چندجانبه درسطوح مختلف سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی؛ این گفت و گوها که از گفتگوهای انتقادی میتواند شروع شود تا گفتگوهای سازنده، باید به طور ادواری و منظم وجود داشته باشد. هفتم، ایجاد مکانیسم های حل اختلاف خارج از روال مرسوم بین المللی در قالب حکمیت، میانجیگری و شوراهای حل اختلاف. هشتم، ایجاد روندهای دیپلماسی، تبادل فناوری اطلاعات، صنایع فرهنگی، تبادلات استاد و دانشجو و تسهیلات گردشگری متقابل است. این اصول 8 گانه در داخل و در خارج و روابط بین الملل به عنوان اصلهای اساسی در حکمرانی اسلامی از نگاه ایشان باید مورد توجه قرار گیرد.