سلسله‌نشست‌های ایران و استراتژی نگاه به شرق / خلاصۀ نشست اول/ بخش دوم

ایران و استراتژی نگاه به شرق

هستۀ «مطالعات استراتژیک کریدورها»ی مؤسسۀ آینده‌پژوهی جهان اسلام سلسله‌نشست‌های «ایران و استراتژی نگاه به شرق» را با هدف جمع‌آوری آراء صاحب‌نظران در خصوص ارتباط با قدرت‌های نوظهور شرقی طرح‌ریزی کرده است. در این نشست‌ها تلاش بر این است که با نگاهی کل‌نگرانه، ملاحظات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی مرتبط با این اقدام راهبردی را پیگیری کنیم.

راه، مفهومی کهن در اندیشۀ فرهنگی انسان است. در تاریخ اندیشۀ بشر راه صرفاً به مسیر و مبدأ و مقصد زمینی خلاصه نشده است؛ بلکه به‌طور مثال، راه در ادیان، معنایی در برابر گمراهی و در اندیشه‌های عرفانی و فلسفی، مسیری به‌سمت تعالی انسان معنا شده است. اما با تغییر نوع نگرش و جهان‌بینی انسان و شکل‌گیری جهان مدرن، برخی مفاهیم از جمله راه مادی‌تر شده‌اند و باید جنبه‌های دیگری را در پژوهش دربارۀ راه‌ها دخیل بدانیم. ایران به‌عنوان کشوری مهم در مسیر راه ابریشم، از گذشته تاکنون، نقش ویژه‌ای در مراودات تجاری و سیاسی و فرهنگی جهان بازی کرده است. امروزه نیز با طرح‌ریزی «ابتکار کمربند و راه»، فرصتی ویژه در برابر ایران قرار دارد تا به بازیابی نقش تاریخی خود در ترانزیت شرق به غرب بپردازد. در همین راستا، نخستین نشست از سلسله‌نشست‌های ایران و استراتژی نگاه به شرق به این موضوع اختصاص یافته است. این نشست با حضور جناب آقای دکتر رئیسی‌نژاد، استادیار و عضو هیئت‌علمی گروه روابط بین‌الملل دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد. متن حاضر، بخش دوم از گزیده‌ مطالب بیان‌شده در این نشست است.

رقابت شاهراه‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها

آمریکا کشوری است که از دو طرف با اقیانوس احاطه شده است؛ بنابراین ابزار این کشور برای حفظ و کنترل و گسترش هژمونی، قدرت دریایی است که سرانجام به سلطه‌گری بر اقیانوس منتهی می‌شود. زمانی که قدرت‌های بزرگ بخواهند با هژمونی آمریکا مبارزه کنند، نگاهشان هارتلندی خواهد بود و تمام توجه‌شان به بازیابی مسیرها برای کنترل هارتلند اوراسیا معطوف می‌شود. راه ابریشم جدید نیز دقیقاً تلاشی در همین جهت است و با وجود اینکه چین مبدع این ابتکار بوده است، تنها بازیگر آن نیست. روسیه نیز از سال 2000 می‌کوشد به‌عنوان قدرت هارتلندی بر کرانه‌های هارتلند تسلط پیدا کند و این هدف را از طریق ایدۀ کریدور شمال‌جنوب پیگیری می‌کند. این کریدور از آستاراخان وارد باکو شده و پس از عبور از ایران و اتصال به بندرعباس و چابهار به‌سوی هند کشیده می‌شود. گفتنی است هند هم اخیراً استراتژی جدیدی با عنوان مائوسام[1] را مطرح کرده است که شامل دو مسیر کتان و ادویه است. مسیر اول از جادۀ کالادان است که کلکته در شرق هند را به بندر سیتوه در میانمار وصل می‌کند و با عبور از آن به بنگلادش می‌رسد. مسیر دوم هم جادۀ کتان است که بمبئی را به چابهار وصل می‌کند. حضور هند در چابهار به همین سبب است و این دلیلی است که چابهار از تحریم‌های آمریکا معاف است؛ زیرا آمریکایی‌ها می‌خواهند در مهار چین به هند کمک کنند.

 این استراتژی دقیقاً در واکنش به ابتکار کمربند و راه چین طرح شده است؛ چراکه هندی‌ها از این بیم دارند که با نهایی‌شدن ابتکار چین، هند از طریق راه دریایی ابریشم چین محاصره شود.  

امروزه، تمام کشور‌های جهان برای دستیابی به شاهراه‌های تجاری در حال رقابت هستند و اساساً رقابت جدید میان کشور‌ها در همین شاهراه‌ها رقم می‌خورد که به شکل‌گیری فرصت‌ها و البته تهدید‌هایی هم منجر می‌شود. بنابراین باید گفت استراتژی نگاه به شرق در صورتی که ایران بازیگر خوب و هوشمندی باشد، به‌نفع ایران است؛ اما برای برای موفقیت این استراتژی مقتضیاتی وجود دارد که باید به آن‌ها توجه شود.

آمریکا برابر چین

 استراتژی بایدن در قبال چین متفاوت از استراتژی ترامپ نیست و هر دو به‌دنبال مهار چین هستند. تنها تمایزی که می‌توان به آن اشاره کرد، این است که بایدن چندجانبه عمل می‌کند و ترامپ یک‌جانبه عمل می‌کرد. بایدن در پی این است که گروه کواد را گسترش دهد و کرۀ جنوبی و اندونزی را نیز به اتحاد چهارگانۀ آمریکا، هند، استرالیا و ژاپن اضافه کند. همچنین، قصد دارد از کمک کشورهای اروپایی نیز برای مهار چین استفاده کند و حتی می‌کوشد سویه‌های نظامی نیز ایجاد کند. ترامپ نیز ناوگان ایندوپاسیفیک را برای اولین بار و با هدف مهار چین در دریا، تشکیل داد. این استراتژی‌ها عمدتاً از مراکز نظامی آمریکا صادر می‌شوند و آنچه در حوزۀ سیاست خارجی آمریکا تعیین‌کننده است، فقط نظر پنتاگون و بعد از آن سی‌آی‌ای است و دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی آمریکا فقط امور دیپلماتیک مرتبط با اجرای این استراتژی‌ها را دنبال می‌کنند و نقش چندانی در شکل‌دادن به آن‌ها ندارند. آمریکا مشخصاً قصد دارد در مسیر دریایی اقیانوس هند و چین اختلال ایجاد کند و عمدۀ هدفش بر دریای چین متمرکز است. این نحوۀ عملکرد ممکن است تهدید‌ها و فرصت‌هایی ایجاد کند. می‌توان پیش‌بینی کرد که آمریکا فشار بر متحدان خود در خاورمیانه را در خصوص محدودکردن همکاری‌هایشان با چین بیشتر کند و این می‌تواند بستر مناسبی را برای ما ایجاد کند تا به توسعۀ همکاری‌ها با چین، به‌عنوان متحدی مهم در غرب آسیا بپردازیم.

اهمیت ایران برای چین

اولین عامل اهمیت ایران برای چین این است که چینی‌ها به ایران به‌عنوان کشوری می‌نگرند که می‌تواند دسترسی به خلیج فارس و منابع انرژی آن را از مسیر زمینی برایشان فراهم کند. دوم اینکه فقط ایران است که سیاست‌های انرژی مستقلی را در پیش می‌گیرد و همواره هم در پیش گرفته است؛ تا جایی که در این زمینه با عربستان یا امارات، قابل قیاس نیست. اما سومین عامل حساسیت چینی‌ها به سین‌کیانگ است و چنانچه دقیق‌تر بنگریم، از استانبول تا ارومچی، دنیای ترکی- سنّی را خواهیم دید که دو نیروی ژئوکالچر وهابی و پانترکیستی که برای چین تهدید به حساب می‌آیند، می‌توانند در آنجا شکل گیرند و اگر دو کشور ارمنستان و تاجیکستان را کنار بگذاریم، ایران یگانه کشوری است که این ویژگی‌ها را ندارد و برای چین آخرین دژ دفاعی غربی به حساب می‌آید. این عوامل سبب می‌شوند چین به‌سوی ایران کشیده شود و در پی گسترش روابط با ایران باشد که این فرصتی مهم و طلایی، اما زودگذر است و باید از آن به‌خوبی استفاده شود.

باید از این فرصت استفاده کنیم و در عین حال، اعتمادبه‌نفس خود را از دست ندهیم. ما برای توسعۀ زیرساخت‌ها سرمایه نداریم؛ اما قرار نیست به این دلیل، امتیاز زیادی بدهیم. باید این را درک کنیم که سیر رقابت‌ها ایران را برای چین مهم‌تر خواهد کرد و چین به ما بیشتر نیاز خواهد داشت؛ حتی می‌توان پیش‌بینی کرد که چین به ما وابسته‌تر می‌شود؛ تا اینکه عکس این قضیه رخ دهد. افزون بر این، باید در رابطه با چین و روسیه و هند و کل کشورهای شرقی تعادل ایجاد کنیم؛ یعنی قرارداد‌های 25ساله با نگاه اقتصادی با روسیه و هند ببندیم و همچنین در کریدور شمال‌جنوب مائوسام نقش مهمی ایفا کنیم تا خود را مرکز و نقطۀ صفر شاهراه‌های بین‌المللی قرار بدهیم. در چنین حالتی، تحریم‌ناپذیر می‌شویم؛ زیرا وقتی مرکز تمامی شاهراه‌ها شویم، سخت است که کشوری بیاید و ما را تحریم کند؛ زیرا منافع بسیاری از قدرت‌ها به همکاری با ایران گره خواهد خورد و ضریب تحریم‌ناپذیری ما افزایش خواهد یافت.

چنانچه با کارت استراتژیِ نگاه به شرق خوب بازی کنیم و اهمیت دیپلماسی راه را بپذیریم، نگاه به شرق یکی از اسلحه‌های استراتژیک ایران، هم در برابر مبارزه با غرب و هم در تحریک غرب برای کارکردن با ایران خواهد بود؛ یعنی چه بخواهیم جلوی آمریکا بایستیم و چه بخواهیم کاری کنیم که آمریکا با ما کار کند، نگاه به شرق ضروری است. برای همین، درست زمانی که توافقنامه با چین امضا می‌شود، احیای برجام شکل می‌گیرد؛ زیرا برای آمریکایی‌ها رقابت بین‌المللی با چین مهم است و هر عنصر دیگر تا زمانی مهم است که روی این رقابت تأثیر بگذارد. توافقنامه بسیار بسیار برای آمریکایی‌ها مهم بود.

نگاه به آینده

لازم است ضمن تأکید بر هلال عاشورا که به‌اشتباه هلال شیعه خوانده می‌شود و شامل عراق، ایران، سوریه و لبنان است، هلال نوروز را نیز شکل دهیم. ایران، افغانستان و تاجیکستان اجزای تشکیل‌دهندۀ این هلال هستند و همین مسیر می‌تواند نمود و نماد یک مقصد باشد؛ یعنی ما هم ایرانی هستیم و هم شیعه هستیم و در هر دو جبهه می‌توانیم نقش‌آفرینی کنیم. این اندیشه باید در نظام اندیشگی ما باشد که به‌محض اینکه آمریکا خواست از افغانستان برود یا همین الان فشار بیاوریم و مسیر هرات تا مزارشریف و مرز تاجیکستان را راه‌اندازی کنیم و تلاش کنیم خود را برای چین جذاب کنیم که این مسیرهای ترانزیتی از ایران عبور کنند.

نکتۀ مهم در برداشت مقام معظم رهبری از استراتژی نگاه به شرق که ایشان خود واضع این استراتژی بودند، این است که ایشان شرق را به ما هو شرق مطرح می‌کنند، نه به‌معنای اینکه چون نمی‌توان با غرب کار کرد، به‌سراغ شرق برویم. این نکته‌ای مهم است و اهمیت کشورهای شرقی را مطرح می‌کند. بنابراین چه با غرب باشیم و چه نباشیم، همکاری استراتژیک و راهبردی با کشورهای شرقی برای ما ضرورت است و نه آپشن.


[1]. Mausam