(فرشید فرهادی؛ پژوهشگر مرکز آیندهپژوهی جهان اسلام)
ایران بهلحاظ جغرافیایی، موقعیت ویژهای دارد و همین موقعیت جغرافیایی، در شکلدهی به اقلیم گرم و خشک، نقش اساسی ایفا میکند. ایران کشوری در باختر آسیاست که در مختصات جغرافیایی ۳۲ درجۀ شمالی و ۵۳ درجۀ شرقی جای دارد: بهتعبیر روشنتر، در نزدیکترین حد ممکن به مدار رأس سرطان. مدار رأس سرطان عرض جغرافیایی ۲۳ درجه و حدود ۲۷ دقیقۀ شمالی کرۀ زمین است. خشکترین و گرمترین مناطق کرۀ زمین در امتداد و در جوار همین مدار رأس سرطان قرار دارد. شمال آفریقا و شبهجزیره عربستان از جمله این مناطق است. گرچه ایران در امتداد این مدار قرار ندارد، بهطور اساسی، متأثر از شرایط اقلیمی ناشی از آن است. آنچه مربوط به کاهش بارندگی در امتداد این مدار و مناطق مجاور است، تشکیل «سلول پرفشار جنب حاره» است. این سلول پرفشار، دینامیکی است که با جلوگیری از صعود هوای مرطوب، پایداری جو و در نتیجه، ایجاد اقلیم خشک و گرم در مدار رأس سرطان و مناطق مجاور مانند ایران را سبب میشود. کمربند گسترده و خشکی شمال آفریقا، عربستان، لوت، آریزونا و… ناشی از عملکرد همین سلول پرفشار جنب حاره است.
با این اوصاف و بهگواهی تاریخ، خشکی اقلیم ایران خصیصهای پایدار است که همواره گریبانگیر مردمان آن بوده است. احداث قنات، ساخت آبانبار، حفر چاه و… از کمیابی و مشقت زیاد ایرانیان در دستیابی به منابع آب حکایت میکند. با وجود این، اقلیم ایران تا سه دهۀ گذشته در تعادل نسبی قرار داشت. از یک سو، ریزشهای جوی به مقدار مناسب بود و از سوی دیگر، جمعیت ایران و میزان برداشت بهحدی بود که فشاری بر منابع آبی کشور وارد نمیکرد. اما از دو دهۀ گذشته، افزایش جمعیت، صنعتیشدن و گسترش بیرویۀ سطح زمینهای زیر کشت کشاورزی و همچنین، کاهش ریزشهای جوی سبب عدم تعادل و در نتیجه، کاهش نگرانکنندۀ منابع آبهای زیرزمینی و روزَمینی ایران شده است. بسیاری از تالابهای ایران که قدمتی چندمیلیونساله داشتند، خشک و نابود شدهاند: اثری از هامون، پریشان، طشک و… نمانده است. رودخانهها و چشمههای بزرگی که در فلات ایران منبع تأمین آب بودند نیز خشک شدهاند؛ بهنحوی که در دهۀ نود و پایان آن، ایران وارد بحران جدی در تأمین منابع آب، حتی برای شرب، شد. چالشهای ناشی از بحران آب، مانند بحران ریزگردها، فرونشست زمین و آشوبهای اجتماعی را نیز باید به تبعات ناشی از بحران آب در ایران اضافه کرد.
موازی با بحران، راهکارها و راهبردهایی برای غلبه بر این شرایط در دستورکار قرار گرفته است. طرحهای راهبردی مانند انتقال آب از زاگرس و البرز به مناطق مرکزی و نیز انتقال آب از خزر و خلیج فارس از جمله این موارد است. اما یکی از طرح ها، ایدۀ برداشت آب از منابع ژرف زیرزمینی است. متناسب با طرح این ایده، این پرسش مطرح میشود که آیا منابع آب ژرف میتواند علاجی برای بحران آبی شکلگرفته باشد؟