“اسرائیل در مسیر تسلسل انتخابات”
فاطمه فتاحی؛ پژوهشگر مسائل اسرائیل
“گلدامایر“، نخستوزیر سابق اسرائیل، زمانی به “ریچارد نیکسون“، رئیسجمهور سابق آمریکا، گفته بود: «شما رئیسجمهور 150 میلیون آمریکایی هستید؛ من نخستوزیر 6 میلیون نخستوزیر هستم».[1] سیاست اسرائیل مدتها است که پرده رنگارنگی از احزابی است که بر اساس خط مشیهای ایدئولوژیک، قومی و مذهبی منشعب شدهاند و انعکاسی از جامعه چند پاره و مجمعالجزایری آن هستند. در این میان تنها سیاستمدارانی قادر به تشکیل دولت هستند که هوش سیاسی و توان ائتلافسازی بالایی از خود نشان دهند و به تمام زد و بندها و حیلههای خاصِ عرصه سیاسی اسرائیل مجهز باشند. روزگاری (که البته هنوز به پایان نرسیده است) “بنیامین نتانیاهو“ آیینه تمام قد چنین سیاستمداری محسوب میشد اما ظاهراً دوران طولانی شکست ناپذیری او رو به پایان است و تواناییهای وی تاکنون نتوانسته است به اندازهای به او کمک کند که قادر باشد یکتنه سکاندار کشتی سیاسی اسرائیل شود. گرچه “رئوون ریولین“، رئیسجمهور اسرائیل، چهارشنبه سه مهر بار دیگر نتانیاهو را مأمور تشکیل کابینه کرد اما وضعیت کنونی سیاسی اسرائیل بهگونهای است که احتمالاً برای نتانیاهو دو گزینه اصلی باقی خواهد ماند: پست نخستوزیری را شریک شود؛ یعنی به دولت وحدت ملی تن دهد یا کار را به انتخابات بعدی بکشاند و منتظر رقم خوردن اتفاقات جدید باشد زیرا همان عواملی که دور قبل باعث ناکامی او در تشکیل ائتلاف شد، هنوز به قوت خود باقی است و “بنی گانتز“، رقیب او نیز ظاهراً قادر به تشکیل ائتلافی پایدار نخواهد بود.
پس از فروپاشی کابینه اسرائیل در روزهای پایانی سال 2018 انتخابات زودهنگام در ماه می سال میلادی جاری برگزار شد و شکست نتانیاهو در تشکیل ائتلاف، کار را به برگزاری انتخابات اخیر در ماه سپتامبر کشاند. طی این مدت، سناریوهای بسیاری در مورد مقام نخستوزیری و تشکیل دولت مطرح شده است؛ از تشکیل دولت راستگرا به رهبری نتانیاهو تا تشکیل دولت میانهرو- چپ به رهبری بنی گانتز تا تشکیل دولت وحدت ملی و در نهایت برگزاری مجدد انتخابات. آنچه تاکنون مشخص شده است حکایت از ناتوانی گانتز و نتانیاهو در کسب کرسیهای مورد نیاز برای تشکیل یک دولت پایدار (دستکم 61 کرسی) دارد؛ چنانچه نتانیاهو در سخنرانی چهارشنبه شب خود اذعان کرد که «شانس بیشتری برای تشکیل کابینه ندارد بلکه تنها ناتوانیاش از آقای گانتز کمتر است». این در حالی است که رئیسجمهور اسرائیل طی روزهای گذشته از تشکیل دولت وحدت ملی با نخستوزیری چرخشی و اجتناب از برگزاری انتخابات سوم در عرض کمتر از یک سال حمایت کرده بود. نتانیاهو، گانتز و ریولین نیز برای تشکیل دولت وحدت ملی به گفتوگو نشسته بودند و اخبار و تحلیلهای رسانههای اسرائیلی نیز بیشتر رنگ تحقق سناریوی تشکیل دولت وحدت ملی را به خود گرفته بود. با این حال، این مذاکرات به شکست انجامید و طبق گزارش منابع نزدیک به حزب لیکود، مخالفتهای “یئیر لاپید“ به عنوان نفر دوم حزب آبی و سفید، تنها مانع بر سر راه تشکیل کابینه وحدت ملی بود. ریولین در نشست مطبوعاتی خود ضمن اعلام نتانیاهو بهعنوان مأمور تشکیل کابینه گفت که در صورت عدم موفقیت وی، گانتز نیز چنین فرصتی خواهد داشت اما هشدار داد که «ملت دیگر توقع تحمیل یک انتخابات دیگر را ندارد». با این حال اوضاع کنونی سیاسی حکایت از آن دارد که اسرائیل بار دیگر به سمت یک انتخابات در حرکت است. ممکن است برگزاری انتخابات دیگر در کوتاه مدت به نفع نتانیاهو باشد اما در بلند مدت، موقعیت او و نیز سیاست اسرائیل را لرزانتر خواهد ساخت.
نکتهای که باید مد نظر قرار گیرد این است که مجموع کرسیهای تمام احزاب حامی نتانیاهو 55 عدد است و نتانیاهو برای تشکیل کابینه نیازمند ائتلاف با حزب اسرائیل خانه ما (با 8 کرسی) به رهبری “آویگدور لیبرمن“، این “شاه ساز” کنونی عرصه سیاسی اسرائیل است. لیبرمن در حال حاضر تنها راضی به حضور در دولت وحدت ملی با حضور حزب آبی و سفید و نیز حزب لیکود است. گزینه دیگر نتانیاهو یارگیری از جناح مقابل است که تحقق آن بسیار بعید به نظر میرسد. تحت چنین شرایطی است که خود نتانیاهو در نشست مطبوعاتی اعلام کرد که تشکیل کابینه وحدت ملی یک ضرورت گریزناپذیر است و همه کوشش خود را برای ایجاد چنین کابینهای به کار خواهد گرفت. از سوی دیگر از آنجا که احزاب جناح چپ- میانه نیز تأکید کردهاند که در کابینهای با ریاست نتانیاهو حضور نخواهند یافت، تشکیل چنین کابینهای توسط نتانیاهو بسیار دشوار خواهد بود. با این حال، در فرض تحقق چنین کابینهای مسئلهای مهمتر پدیدار میشود: اینکه چه کسی در دو سال اول، نخستوزیر باشد؟ بنی یا بیبی؟ درست مثل صفحه شطرنج که حرکت آغازین در آن بسیار اهمیت دارد، نخستین نخستوزیر هم بسیار مهم است زیرا شرایط نتانیاهو در پروندههای فسادش بهگونهای است که اگر قرعه به نام گانتز بیفتد ظاهراً نوبت نخستوزیری در زندان به نتانیاهو خواهد رسید! گرچه نخستوزیر اسرائیل مصون از تعقیب قضایی نیست اما روند تعقیب نتانیاهویی که دیگر ردای نخستوزیری بر تن ندارد، سرعت و شدت بیشتری خواهد گرفت.
نکته دیگری که باید به آن اشاره شود و بیشتر جنبه جامعهشناختی دارد، بافت اجتماعی اسرائیل است. شاید اگر اسامی جغرافیایی برای کشورها در مورد جوامع آنها نیز کاربرد داشت، مناسبترین نام برای جامعه اسرائیل “مجمعالجزایر اسرائیل” بود؛ جزیره یهودیان، جزیره عربها، جزیره حریدیها، جزیره سکولارها، جزیره سفاردیها، جزیره اشکنازیها، جزیره شهرکنشینان کرانه باختری و … . بهطور کلی هر جامعه انسانی بهواسطه طبیعت و ذات انسانها از شکافهایی رنج میبرد و در جهان قرن بیستویک، تقریباً جامعهای وجود ندارد که عاری از این شکافها باشد اما این شکافها در منطقه خاورمیانه بهطور عام و در اسرائیل بهطور خاص شدیدتر است تا جایی که حتی نمیتوان یک مخرج مشترک میان برخی گروهها پیدا کرد. اکثر این گروهها جهانهای موازی خود را دارند و ارتباطات خاصی با یکدیگر ندارند. بهعنوان مثال حریدیها یا یهودیان مذهبی افراطی به ندرت با گروههای دیگر یهودی تعامل دارند و ازدواجهای اندک و حتی دوستیهای بسیار کمی بین این جامعه با سایر جوامع یهودی صورت میگیرد. محلههای گروههای مذهبی افراطی و سکولار، یهودی و عرب عمدتاً از یکدیگر جداست. با نگاهی عمیقتر، گویی دیوار آهنینی بین آنها کشیده شده است و ساکنان بین دیوارها با یکدیگر بیگانه و گاه حتی از یکدیگر متنفرند. همین شکافها در بافت احزاب سیاسی اسرائیل نیز انعکاس یافته و همین مسئله است که تشکیل ائتلاف را برای هر نخستوزیر بالقوهای دشوار میسازد و تشکیل دولت وحدت ملی را بهعنوان راه برونرفت از بحران مطرح میسازد.
در نهایت، آنچه مشخص است این است که حواشی بنیامین نتانیاهو به حدی زیاد شده است که قابلیتهای سیاسی وی تحتالشعاع قرار گرفته است. تعقیب قضایی در پروندههای فساد، حملات ادواری حماس از جنوب، تهدید حزبالله از شمال و آنچه وی تهدید ایران از جانب سوریه میخواند همچنان ادامه دارد. گرچه بنیامین نتانیاهو یکی از سیاستمدارانی است که با تکیه بر هوش و تواناییهای منحصر به فرد خود در ائتلافسازی، بارها از فروپاشی کابینه اسرائیل جلوگیری کرد و افراد و احزابی را کنار هم نگه داشت که بعضاً شبیه به قطبهای همنام آهنربا یکدیگر را دفع میکنند اما اکنون گرفتار بنبستی شده است که ریشه آن را باید در جامعه و احزاب چند پاره اسرائیل و البته عطش پایانناپذیر شخص او برای کسب قدرت تمام عیار جستوجو کرد. شاید بهزودی در تاریخ اسرائیل نوشته شود سال 2019 سالی بود که هوش و حیلههای سیاسی نتانیاهو دیگر کارگر نیفتاد؛ با اینحال مأمور تشکیل کابینه شدن او برای ششمین بار، آن هم تحت چنین شرایط دشواری نشان میدهد که سابقه و شخصیت سیاستمدار باهوشی نظیر نتانیاهو به اندازهای قابل توجه و پیچیده هست که نتوان بهراحتی فاتحه او را خواند.
**مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشتها، مقالات و مصاحبههای منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاماً به معنی تأیید مطلب یا بیانگر دیدگاههای موسسه نیست.
[1]. The evolution of Israeli politics, The Economist, Mar 2015, available in:
https://www.economist.com/the-economist-explains/2015/03/15/the-evolution-of-israeli-politics