مقدمه
در طول چند دهۀ اخیر، با افزایش تهدید روزافزون علیه موجودیت و بقای انقلاب اسلامی ایران از سوی امریکا و سایر متحدین غربی و عربی و صهیونیستیاش، رهبران جمهوری اسلامی ایران نیز هوشمندانه ارتقای توان دفاعی را در راستای ایجاد بازدارندگی در دستورکار خود قرار دادهاند. بهعبارت دیگر، جمهوری اسلامی ایران در طول چهل سال گذشته، همواره، با مخاطرهها، چالشها و تهدیدهای مختلف از ناحیۀ امریکا روبهرو بوده است؛ ازاینرو، همواره تلاش نموده است با توسعۀ قدرت نظامی و توان تسلیحاتی، بهویژه توسعۀ توان موشکی خود، در مقابل هرگونه تهدیدی، برای خود، قابلیت واکنش مناسب و کارآمد ایجاد کند.
بهتعبیر روشنتر، حضور امریکا در غرب آسیا بهعنوان قدرت مداخلهگر فرامنطقهای به تداخل حوزههای استراتژیک با قدرتهای منطقهای، از جمله ایران، منجر شده است که این، خود، سبب ایجاد تهدیدات استراتژیک علیه دو کشور شده است. همین موضوع، بازدارندگی منطقهای را از منظر ایران، بهعنوان واحد منطقهای، و از منظر امریکا، بهعنوان واحد برونمنطقهای، برجسته کرده است؛ بهطوریکه به تنها سیستم تنظیم روابط دو کشور در محیط منطقهای غرب آسیا تبدیل شده است. تهدیدات هر دو بازیگر علیه دیگری، مهمترین متغیر در ساماندهی و شکلگیری الگوی بازدارندگی آنها بوده است؛ پس، هرگونه حرکتی از سوی این دو بازیگر در میدان بازی راهبردی غرب آسیا طرف دیگر را تحتتأثیر قرار خواهد داد. با این اوصاف، برای تجزیهوتحلیل الگوی بازدارندگی حاکم بر روابط ایران و امریکا باید تغییر و تحولات حاکم بر الگوی رفتاری آنان را مدنظر قرار داد. مهمترین متغیر که نقش اساسی در تغییر و تحول بازدارندگی حاکم بر روابط ایران و امریکا در محیط منطقهای غرب آسیا دارد، برنامۀ اتمی جمهوری اسلامی ایران است.
از سال 2002 و با استناد به گزارش منافقین انقلاب اسلامی ایران (شورای ملی مقاومت ایران) از سوی غرب و در رأس آن امریکا، تنشهای دو کشور وارد مرحلۀ جدیدی شد. از آن زمان، امریکا برنامۀ اتمی ایران را دستمایهای برای اقدامات خصمانۀ خود علیه تهران قرار داده است. تحت این عنوان، این کشور در طول دو دهۀ گذشته، شدیدترین و پیچیدهترین تحریمهای اقتصادی را علیه ایران اعمال کرده است. نگرانی عمدۀ امریکا در ارتباط با برنامۀ اتمی ایران تهدید ناشی از دستیابی این کشور به سلاح اتمی بوده است. عدم اطلاعات کافی و رژیم بازرسی مؤثر در ارتباط با برنامۀ اتمی ایران برای امریکا معمای امنیتی جدیای ساخته که سبب خلق بازدارندگی برای ایران بوده است. بهتعبیر دیگر، عدم اطلاع از کموکیف برنامۀ اتمی ایران برای امریکا خلق یک تهدید بزرگ از ناحیه ایران را سبب شده است. به همین دلیل از همان ابتدا، امریکا تمام توان خود را به رفع این عدم ابهام معطوف کرد. مکانیسم رفع این عدم ابهام در ارتباط با برنامۀ اتمی ایران، دیپلماسی و تلاش برای خلق رژیمی بود که پایهگذار یک رژیم بازرسی کارآمد باشد.
از سال 3 200 با هدف خلق یک رژیم بازرسی برای برنامۀ اتمی ایران، سازوکاری دیپلماتیک از سوی امریکا در دستورکار قرار گرفت. تحت این عنوان، مذاکراتی فشرده و فرسایشی شروع شد که با گذشت دو دهه، سرانجام در سال 2015 به توافقی چندجانبه در قالب برنامۀ جامع اقدام مشترک ختم شد. با وجود اینکه به نظر میرسید توافق نامبرده، نقطۀ پایانی بر تنشهای چند دهۀ گذشته باشد، رویکارآمدن جمهوریخواهان در آمریکا بهرهبری دونالد ترامپ در سال 2016 این فرضیه را ابطال کرد. خروج از برجام برنامهای بود که دونالد ترامپ از زمان شرکت در انتخابات ریاستجمهوری امریکا در سر داشت. دونالد ترامپ رژیم بازرسی ناشی از برجام را برای مهار برنامۀ اتمی ایران و تهدیدات ناشی از آن ناکارآمد میدانست. از نظر ترامپ، هرگونه توافق در ارتباط با برنامۀ اتمی ایران باید به رفع نگرانی و تهدید ناشی از آن منتهی شود. سرانجام، این مهم بهانهای برای خروج امریکا از برجام در 18اردیبهشت1397 شد. متعاقب خروج از توافق هستهای، دولت ترامپ علاوه بر بازگشت تحریمها، راهبردی موسوم به کارزار فشار حداکثری را نیز در جهت فشار بر ایران برای پذیرش دور جدید مذاکرات و قبول محدودیتهای بیشتر در دستورکار قرار داد. ترامپ خواهان توافقی با ایران بود که علاوه بر برنامۀ هستهای، برنامۀ موشکی و سیاست منطقهای ایران را نیز در بر گیرد. بهطور کلی، هدف اساسی امریکا رفع عدم ابهام راهبردی در ارتباط با ایران و ناکارآمدکردن بازدارندگی آن است و این اقدام مسیر را برای امریکا در راستای تغییر نُرم و الگوی رفتاری ایران هموار خواهد کرد.
با وجود این، ایران در طول چهار سال گذشته، همگام با خروج امریکا، با تقویت و توسعۀ برنامۀ اتمی خود بر عدم ابهام ناشی از آن برای امریکا افزوده است. به همین دلیل با رویکارآمدن جو بایدن موضوع بازگشت به توافق اتمی و احیای برجام به مهمترین دستورکار منطقهای امریکا در غرب آسیا تبدیل شد؛ روندی که در طول چند ماه گذشته، شروع شده و در شرایط حاضر در وین اتریش در حال نزدیکشدن به نقطۀ عطف خود است. با این شرایط، این پرسش مطرح میشود که با احیای برجام چه آیندهای در انتظار الگوی حاکم بر بازدارندگی ایران و امریکا خواهد بود.
برجام و خلق عدم توازن اساسی در معادلۀ بازدارندگی برای ایران
در دوران پسااحیای توافق اتمی، با حاکمشدن رژیم مانیتورینگ گسترده بر برنامۀ اتمی ایران، تا حد زیادی، تهدیدات نامتعارف از سوی ایران برای امریکا کمرنگ خواهد شد. آمریکا از طریق خطیکردن بازدارندگی ایران با دستیابی به اطلاعات مهم و راهبردی، به اشرافی راهبردی در ارتباط با ایران دست خواهد یافت که برآیند آن، خنثیسازی تدریجی بازدارندگی منطقهای ایران در مقابل امریکا در آیندۀ نزدیک است.
آمریکا همچنین از طریق برجام تلاش خواهد کرد چرخۀ استراتژیک قدرت ایران را برای نابودی بازدارندگی این کشور با محدودیت روبهرو کند. با توجه به شرایط ناشی از برجام، در شرایط پس از برجام، یگانه ابزار در معادلۀ بازدارندگی برای جمهوری اسلامی ایران تکیه بر بازدارندگی متعارف خواهد بود. ابزار اصلی ایران در این نوع بازدارندگی نیز توانمندی موشکی است. بهعبارت دقیق، از آنجا که بهواسطۀ تحریمهای گسترده تسلیحاتی، جمهوری اسلامی ایران شرایط لازم برای بازسازی و تجهیز توانمندیهای هوایی و زمینی خود را در طول چهار دهۀ گذشته نداشته است، توانمندی موشکی، کارآمدترین راهبرد برای ایجاد بازدارندگی بوده است. جمهوری اسلامی ایران نیز هوشمندانه در این راستا قدم برداشته است؛ اما موضوع مهم به شرایط بعد از احیای توافق اتمی برمیگردد. بعد از احیای برجام، آمریکا با درپیشگرفتن طریق زیادهخواهی تلاش خواهد کرد با تحت فشار گذاشتن ایران و مرتبطکردن برنامۀ موشکی آن با برجام از طریق گنجاندن پروتکل الحاقی، برنامۀ موشکی ایران را نیز با محدودیت روبهرو کند. هدف اساسی سلب این امتیاز راهبردی از ایران است.
از دیگر نتایج احیای برجام برای بازدارندگی ایران، تمرکز امریکا بعد از احیای برجام بر نابودی نقاط هدف راهبردی در ارتباط با ایران است. قبل از برجام، هرگونه اقدامی علیه ایران از سوی امریکا، بهدلیل وجود ابهام گسترده و بازدارندگی ناشی از آن، با محدودیت روبهرو بود؛ چراکه از نظر امریکاییها، عدم اطمینان و پیشبینی در ارتباط با پاسخ ایران معمایی پیچیده بود که گذر از آن بهدلیل تهدیدات ناشی از آن غیرممکن بود. اما توافق اتمی با خطیکردن بازدارندگی ایران و ارائۀ اطلاعات راهبردی به امریکا به این کشور قدرت پیشبینی رفتار ایران را در معادلۀ بازدارندگی خواهد داد. معمای شکلگرفته پیرامون پاسخ ایران تا حد زیادی برای امریکا حل خواهد شد. آنها از این طریق از کموکیف توان دفاعی ایران آگاهی پیدا کرده و حتی پاسخ احتمالی آن به اقدامات احتمالی امریکا را نیز پیشبینی میکنند. مهمترین برایند کاهش ریسک برای امریکا در معادلۀ خود در ارتباط با مقابله با ایران است. پس، خطر حمله و اقدام خصمانۀ امریکا علیه ایران تا حد زیادی افزایش پیدا خواهد کرد؛ به همان سان که پس از توافق 2015، امریکا سناریوی حذف سردار سلیمانی را بهعنوان رکن اساسی بازدارندگی ایران عملیاتی کرد. ترور سردار سلیمانی نتیجۀ و ثمرۀ برجام برای امریکا بود؛ چراکه ضریب ابهام استراتژیک در خصوص ایران را برای امریکاییها تا حدود زیادی کاهش داد. آنها با آگاهی از این موضوع و پیشبینی پاسخ احتمالی ایران، ترور سردار سلیمانی را عملیاتی کردند؛ چراکه خیال آنها از پاسخ ایران با سلاح نامتعارف آسوده بود. به همین دلیل نیز آنها دوباره در سیاستهای اعلامی خود در راستای مذاکره با ایران، بر گنجاندن توان موشکی ایران در دور جدید مذاکرات تأکید میکنند؛ موضوعی که در فردای پس از احیای برجام، خطر ناشی از آن برای ایران در بالاترین سطح قرار خواهد گرفت. در مجموع باید گفت روندی که با مذاکرات مربوط به احیای توافق اتمی آغاز شده است، در چند سال آینده با بسط موضوعی، در انتها، توان بازدارندگی ایران را با خلل اساسی روبهرو خواهد کرد. شکست بازدارندگی مهمترین تهدیدی است که از ناحیۀ احیای توافق اتمی در چند سال آینده، ایران را تهدید خواهد کرد. بدبینانه نیست؛ اما واقعبینانه باید گفت تکرار سناریوی عراق و لیبی برای ایران را نباید از نظر دور داشت. تخاصم عمیق ایران و امریکا، بیش از هرچیزی، خطر تقابل و رویارویی دو کشور را در طول چهار دهۀ گذشته در سطح بالایی نگه داشته است؛ اما آنچه در این میان سبب دوری از جنگ شد، بازدارندگی بوده است. بنابراین، برخلاف تصور مطرح که برجام را کلید گشایش بهسمت حاکمیت ثبات در رابطۀ ایران و امریکا میداند، شکست بازدارندگی و تقابل گسترده و مستقیم نظامی دو کشور تصویر محتمل ناشی از آیندۀ احیای توافق اتمی است؛ چراکه شکست بازدارندگی سبب خواهد شد دو کشور مانع و محدودیتی در صورت رسیدن به آستانۀ تقابل مستقیم نظامی نداشته باشند. نبود مانع ناشی از بازدارندگی بهمعنای رویاروشدن دو کشور در صورت رسیدن به آستانۀ نهایی است.