آیا ترامپ استراتژی ژئوپلیتیکی خاصی را در خاورمیانه دنبال میکند؟
احمد رشیدی نژاد
دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی(دانشگاه خوارزمی) و پژوهشگر
بر خلاف پارهای پیش بینیها که با فرض «اقتصاد محور» بودن دولت ترامپ، هدف رئیس جمهور تاجر پیشه این کشور را صرفاٌ به “کسب سود” برای ایالات متحده محدود میکنند، بیتردید اگر ایالات متحده برنامه ژئوپلیتیک مشخصی در منازعات جهانی نداشته باشد، قدرتهای رقیب به تدریج جایگاه این کشور را در ساختار قدرت جهانی تصاحب خواهند نمود. بدین ترتیب تحرکات اخیر ترامپ در خاورمیانه را میتوان در قالب استراتژی ژئوپلیتیک مهار و به منظور کاهش نفوذ دو قدرت ایران و روسیه در منطقه تفسیر نمود.
عمدهی ایدههای ژئوپلیتیک به عنوان استراتژیهایی جغرافیایی، اندیشههایی هستند(نوشته یا نانوشته)، که با تصور یکپارچگی نظام سیاست جهانی، سیطره بر جهان یا بخشهایی از آن را تنها با تسلط بر مناطقی خاص(همچون هارتلند، ریملند، منطقه تصمیم و…) میسر میدانند. در واقع از این طریق مهار و یا ممانعت از گسترش نفوذ رقبای بالفعل و بالقوه در مناطق یاد شده به دست اندرکاران سیاست خارجی گوشزد میگردد. چنانچه دههها پیش از آن که مکیندر بر روی «هارتلند» – به عنوان سرزمینی که تسلط بر آن حکمرانی جهانی را برای حاکمان آن در بر خواهد داشت- انگشت بگذارد و از این طریق اهمیت برخی سرزمینها(مناطق) را در بازی قدرت رقبای جهانی خاطر نشان سازد، روسیه و بریتانیا دو قدرت مطرح قرن نوزدهم، تلاشی را در آسیای مرکزی پیش گرفته بودند که بعدها «بازی بزرگ» نام گرفت. مطابق این بازی روسها بر اساس وصیتنامه منتسب به پتر کبیر(۱۶۷۲-۱۷۲۵م.)، که یک استراتژی جغرافیایی و شاید الگویی برای نظریات ژئوپلیتیکی قرن بیستمی بود، نزدیکی به استانبول و هند را حتیالمقدور برای خود واجب میشمردند. چرا که مطابق این وصیت هر کس که بر استانبول و هندوستان دست مییافت، فرمانروای حقیقی جهان میگردید. ظاهراٌ در آن زمان این تاکید بدین سبب بود که هند مهمترین مستعمره بریتانیا بود و علاوه بر نقش ثروت هنگفت آن در هژمونی جهانی بریتانیا، سواحل گرمش(همچنین رسیدن به تنگههای دارانل و بسفر)، برای برون رفت روسها از تنگای جغرافیایی هارتلند رویایی تلقی میگردید. در آن زمان روسها برای اینکه به هندوستان برسند، میبایست از ترکستان(آسیای مرکزی) میگذشتند. متقابلاٌ بریتانیاییها نیز که از این انگیزهی روسها آگاهی داشتند، درصدد بودند تا از پیشروی روسها از این مسیر به سوی آبهای گرم ممانعت نمایند. از این رو مناطق حائلی آسیای مرکزی و بویژه محدوده افغانستان کنونی به عنوان سرزمینهایی که تسلط بر آن دامنه نفوذ رقیب را را محدود خواهد کرد، به عرصه بازی قدرتها مبدل گردید. بازی که با تغییر ساختار قدرت جهانی و تغییر اولویت قدرتهای این ساختار در دههها و قرون بعدی به سایر عرصهها(سرزمینها و مناطق) کشانده شد. به طوری که هارتلند ترسیمی مکیندر(پیش از جنگ جهانی دوم) منطقهای بود که الزاماٌ باید کنترل میشد تا مانع از به هم رسیدگی دو قدرت رقیب بریتانیا(یعنی آلمان و روسیه)، چه به صورت اتحاد و یا تسلط یکی بر دیگری میشد. ریملند نیز(پس از جنگ جهانی دوم) بدین شکل باید مانع از گسترش نفوذ کمونیستی شوروی به حاشیههای اوراسیا میگردید. چرا که در هر دو صورت با تغییر بالانس قدرت جهانی به نفع رقبا، موقعیت هژمون جهانی وقت به مخاطره میافتاد.
مقصود اینکه به خلاف پارهای پیش بینیها که با فرض «اقتصاد محور» بودن دولت ترامپ، هدف رئیس جمهور تاجر پیشه این کشور را صرفاٌ به “کسب سود” برای ایالات متحده محدود میکنند، بیتردید اگر ایالات متحده برنامه ژئوپلیتیک مشخصی در منازعات جهانی نداشته باشد، قدرتهای رقیبی به مانند چین و هند به همراه روسیه به تدریج جایگاه این کشور را در ساختار قدرت جهانی تصاحب خواهند نمود. یعنی همان اتفاقی که الگوی سیاست جهانی را که در قرنهای اخیر به سود غرب حاکم نموده است، دچار فروپاشی خواهد شد.
کیسینجر که به عنوان یکی از برجستهترین استراتژیستهای ایالاتمتحده شناخته میشود، به تازگی و در مقالهای تحت عنوان«نظم و بینظمی در جهان در حال تغییر» که در سایت «کپاکس» منتشر شده است، با بررسی “نظم نوین جهانی” با تاکید بر مبحث خاورمیانه، عیناٌ به مطلب بالا اشاره نموده، مینویسد: «این نظم در پیرامون خاورمیانه از جانب آشفتگیهای ناشی از تجزیه تهدید میشود. سیستم نظم وستفالیایی که پس از جنگ جهانی اول در خاورمیانه به وجود آمد در حال قربانی شدن است.» به اعتقاد کیسینجر چهار کشور این منطقه حاکمیت خود را از دست دادهاند؛ سوریه، عراق، لیبی و یمن به میدان جنگ گروههایی تبدیل شدهاند که به دنبال اعمال حاکمیت خود هستند. در مناطق وسیعی از عراق و سوریه، گروه تروریستی داعش تلاش دارد تا از طریق اعمال خشونت یک امپراتوری واحد را که براساس قوانین شریعت اداره میشود، جایگزین سیستم بینالمللی چند حکومتی کند. اما در چنین شرایطی این ضربالمثل قدیمی که «دشمن دشمن شما، میتواند دوست شما باشد» دیگر کاربرد ندارد. چرا که در خاورمیانه معاصر دشمن دشمن شما ممکن است دشمن شما باشد.
مطلب مشخص است، منظور وی از دشمن(داعش) و دشمن دشمن( ایران، روسیه، سوریه و گروههای مقاومت است که در حال مبارزه با داعش هستند. اما ظاهراٌ وی به همان اندازه که نگران داعش است، از دشمنان داعش و ساختار پسا داعش ابراز نگرانی میکند. از نظر کیسینجر اکثر بازیگران منطقه، از جمله ایران و کشورهای عربی، در مورد لزوم نابودی این گروه تروریستی توافق نظر دارند. اما مسئله مهم این است که کدام گروه قرار است قلمرو داعش را به ارث ببرد؟ یک ائتلاف سنی؟ یا یک حوزه نفوذ تحت سلطه ایران؟ از نظر وی اگر قلمرو داعش به دست نیروهای مورد حمایت ایران به تصرف درآید، یک کمربند ارضی از تهران تا بیروت ایجاد میشود که نشاندهنده ظهور امپراتوری ایران خواهد بود، و مسلماٌ مطلوب نظر غرب نخواهد بود. از طرفی همچنین نقش جدید روسیه بر نوع نظمی که به وجود خواهد آمد تاثیرگذار است. آیا هدف روسیه تنها کمک به شکست داعش و جلوگیری از به وجود آمدن گروههای مشابه است؟ یا اقدامات روسیه از نوستالژی ماموریت تاریخی سلطه استراتژیک ناشی میشود؟ که از نظر وی اگر پاسخ دومی درست باشد، ظهور مجدد الگوهای جنگ سرد محتمل خواهد بود. اینها همه در شرایطی است که غرب به دلیل نگرانی ترکیه از استقلال کردهای مورد حمایت غرب، آنچنان نمیتواند بر روی حمایتهای ترکیه حساب باز کند.
نتیجه اینکه هر چند مناطقی همچون عراق و سوریه جای پاهای تازهایی برای آمریکا محسوب میشوند(که پیشتر در حوزه نفوذ رقیب قرار داشتهاند)، اما از نظر کیسینجر نظم نوین جدید مورد نظر غرب، اکنون در خاورمیانه از سوی قدرتهای همچون ایران و روسیه با چالش مواجه شده است، که باید مورد توجه قرار گیرد. با این اوصاف تحرکات اخیر ترامپ در خاورمیانه را میتوان در قالب تلاشی ادامه دار و ریشهای به جهت مهار و کاهش نفوذ دو قدرت ایران و روسیه در منطقه تفسیر نمود. در این رابطه از یک سو سفرهای اخیر دونالد ترامپ به خاورمیانه و دیدارهای وی با سران کشورهای عرب منطقه تحت عنوان «ناتوی عربی» و نیز دیدار با سران رژیم اسرائیل از دکترین و سیاست خارجی ترامپ، به منظور ایجاد موازنه سازی در منطقه خاورمیانه، برای مهار ایران، و از سوی دیگر ایجاد پایگاههای متعدد نظامی در مناطق مختلف سوریه و نیز اعلان مخالفت با همه پرسی استقلال کردستان(به منظور جلب نظر ترکیه در همراهی با اهداف این کشور در منطقه) از عزم جزم این کشور برای دست اندازی به حوزه نفوذ سنتی روسیه خبر میدهد.
** مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها،مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.