جامعه و سیاست ترکیه با مفهوم کودتا بیگانه نیست و تاریخ معاصر این کشور چندین کودتا را به خود دیده است. اولین کودتا در ۲۷ ماه مه سال ۱۹۶۰ روی داد و ارتش ترکیه، دولت منتخب این کشور را برکنار کرد. پس از آن به ترتیب در سالهای 1971، 1980 و 1997 سه کودتای دیگر در ترکیه انجام گرفت که هر سه نیز موفق بوده اند. در تمام کودتاهای مذکور ارتش با دو استدلال وارد عمل شده است؛ نخست ناکارامدی دولت ها در ایجاد نظم و امنیت عمومی و حل مشکلات و مسائل سیاسی و اقتصادی کشور و دیگری دوری از سیاستهای کمالیستی، بخصوص اصل دوری دین از سیاست.
کودتای اخیر ترکیه، هرچند در برخی زمینه ها شبیه کودتاهای مذکور است اما یک تفاوت عمده با موارد گذشته دارد. این کودتا نشان داد که ترکیه از درون دچار چالشها و اختلافات عدیده ای است. هر چند عده ای معتقدند که این چالشها سرچشمه درونی داشته و به عملکردها و سیاستهای دولت عدالت و توسعه در درون کشور باز می گردد، اما به نظر می رسد علت اصلی و علت العلل این شکاف ها و چالشهای درونی را می بایست در خارج از این کشور و در بستر سیاست خارجی و دیپلماسی این کشور(بخصوص در سطح منطقه خاورمیانه) جست و جو کرد. چرا که در طول بیش از ده سال حاکمیت رجب طیب اردوغان و حزب عدالت و توسعه اقتصاد این کشور شکوفا شده است و با وجود اینکه شخص اردوغان و اطرافیان وی داعیه های مذهبی دارند، اما کمتر دیده شده است که مسائل دینی و مذهبی را وارد سیاست کرده و همواره به اصل کمالیستی دوری دین از سیاست در ترکیه احترام گذاشته اند. بنابراین می بایست علت نارضایتی مخالفان دولت حاکم بر ترکیه را نه برنامه ها و سیاستهای داخلی، بلکه سیاست خارجی و دیپلماسی حزب عدالت توسعه (بخصوص در سطح منطقه خاورمیانه) دانست.
با وقوع تحولات موسوم به بیداری اسلامی (به تعبیر ج.ا.ایران) و انقلاب عربی (به تعبیر دیگران) خاورمیانه و برخی کشور مسلمان از قبیل مصر، تونس، سوریه، بحرین، یمن و … دچار انقلاب و ناآرامی شدند و این مسئله فرصت مغتنمی را در اختیار حزب عدالت و توسعه قرا داد تا به دنبال پی گیری دکترین جدید سیاست خارجی خود در سطح منطقه خاورمیانه باشد. این دکترین که تحت عنوان نو عثمانی گری معروف گشته است، توسط احمد داوود اوغلو وزیر خارجه سابق ترکیه و نخست وزیر سابق این کشور طرح ریزی شده و در زمان نخست وزیری و سپس ریاست جمهوری رجب طیب اردوغان و حاکمیت حزب عدالت و توسعه مبنا و نقشه راه سیاست خارجی و دیپلماسی منطقه ای ترکیه بوده است. نوعثمانیگری سیاستی است مبتنی بر بازتولید بعضی تجربههای کاربردی در دوران امپراتوری عثمانی و احیای عظمت ترکیه جدید با تکیه بر احیای قدرت و نفوذ گذشته ترکها در کشورهایی که سابقا بخش هایی از امپراتوری عثمانی بوده اند. نخستینبار یونانیها به هنگام اشغال یک سوم قبرس توسط ارتش ترکیه از این عبارت استفاده کردند. نخستین گامها برای احیای عثمانیگری جدید در دوران تورگوت اوزال (دهه ۱۹۹۰) برداشته شد که با مرگ وی ناکام ماند. ولی یکبار دیگر با روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه بهویژه با انتخاب داووداغلو به سمت وزارت خارجه (۲۰۰۹) به صورت جدی مطرح شد. وی در کتاب عمق راهبردی که در واقع به نوعی تدوین دکترین نوعثمانیگری محسوب میشود به این موضوع پرداخته است و در آن کتاب راهکارهایی را برای افزایش قدرت و نفوذ ترکیه در منطقه خاورمیانه ارائه داده است. وی در سخنرانی خود در «چانانک قلعه» با اشاره به اینکه ترکیه باید دیگربار به ابر قدرت جهانی تبدیل شود گفت: «کشورهای استقلال یافته از عثمانی یکبار دیگر با ما متحد خواهند شد و در افق ۱۲سال آینده [۲۰۲۳ یا صد سالگی جمهوریت] تبدیل به دولت جهانی خواهیم شد».(داووداغلو،۲۵/۴/۲۰۱۱، کانال TGRT HABER)
از نظر داوود اوغلو، این کشور بنا به دلایل تاریخی و جغرافیایی دارای هویت های چند گانه است و بنابراین نمی تواند با نادیده گرفتن آن ها، سیاست خارجی موفقی داشته باشد. ترکیه به لحاظ تاریخی- فرهنگی با ایران، اعراب، قفقاز، آسیای مرکزی و بالکان پیوند خورده است و این کشور در دوره عثمانی اولویت خاصی برای خاورمیانه قائل بود. به همین دلیل ظاهراً نمی توان بدون تجربه عثمانی سیاست خارجی موفقی برای ترکیه طراحی کرد. از نظر او، سیاست خارجی ترکیه باید بتواند همزمان با همه مناطق پیرامون خود تعامل و در آنها حضور داشته باشد؛ حتی اگر فرصت باشد درآفریقا نیز حاضر شود و زمینه را برای افزایش عمق راهبردی ترکیه و تبدیل شدن به یک بازیگر موثر جهانی فراهم سازد.
تحولات موسوم به بیداری اسلامی این فرصت مغتنم را در اختیار دولت ترکیه و حزب عدالت و توسعه قرار داد تا شرایط منطقه ای را به نفع خود تغییر دهد و سیاست نوعثمانی گری را به اجرا درآورد. متعاقب این تحولات ترکیه به دنبال کمک به گروههای نزدیک به خود(نظیر اخوان المسلمین) برای در دست گرفتن حکومت در کشورهایی نظیر مصر و سوریه و تضعیف رقبای سنتی خود در منطقه خاورمیانه، نظیر ج.ا.ایران برآمد. اما اوضاع و شرایط منطقه ای به سمت دیگری حرکت کرده و تحت این شرایط تمام نقشه های اردوغان نقش برآب شد. در مصر نظامیان کودتا کردند و محمد مرسی و حکومت اخوان المسلمین را به زیر کشیده و خود حکومت را در اختیار گرفتند. در سوریه نیز، با ورود جمهوری اسلامی ایران و سپس روسیه به تحولات داخلی این کشور و حمایت تمام عیار این کشورها، حکومت بشار اسد پاربرجا ماند و مخالفینی که از طرف ترکیه و سایر قدرتهای جهانی و کشورهای عربی منطقه حمایت می شدند نتوانستند حکومت را از دست بشار اسد بیرون بکشند. اما این موارد، تنها شکستهای حزب عدالت و توسعه در ترکیه نبوده است و باید موارد دیگری از قبیل ایجاد اختلاف و تنش در روابط با روسیه، عدم توفیق در الحاق به اتحادیه اروپا، هجوم سیل آسا پناهندگان سوری به این کشور و مشکلات ناشی از آن،ناامنی و بمب گذاری های متعدد در این کشور، افزایش اختلاف با کردها و سرکوب آنها و اعتراضات سازمانهای حقوق بشری و تضعیف مشروعیت دولت ترکیه در درون و بیرون این کشور،ایجاد اختلاف با اروپا بر سر موضوع پناهندگان سوری و از همه مهمتر افزایش قدرت و نفوذ رقیب سنتی ترکیه در خاورمیانه یعنی ج.ا.ایران را نام برد.
تمامی این مشکلات سرچشمه خارجی داشته و به علت اشتباهات و محاسبات غلط شخص رجب طیب اردوغان و دولت عدالت و توسعه ترکیه، در حوزه سیاست خارجی ایجاد گشته و بتدریج باعث بروز مخالفتها و انتقادات عدیده ای از طرف احزاب و گروههای مخالف، مطبوعات،ارتشیان و مردم عادی این کشور شده است. این اعتراضات از طریق ابزارهای مختلفی نظیر مطبوعات و رسانه ها، اعتراضات و شورشهای مردمی ، اعتصابات و … نمود پیدا کرده است، اما دولت ترکیه به جای توجه به آنها و تلاش برای اصلاح اشتباهات گذشته، بدنبال افزایش قدرت خود بوده و کماکان سیاستهای گذشته خود را در سطح منطقه دنبال نموده است. این مسئله نهایتا منجر به اعتراض نظامیان گشته و از آنجاییکه مهمترین ابزار دخالت نظامیان در تاریخ ترکیه کودتا بوده است،این بار نیز ارتشیان این کشور به این ابزار متوسل شوده و سعی کرده اند بر علیه دولت حاکم ترکیه دخالت نظامی کنند و آنرا ساقط نمایند، اما این بار نتوانسته اند موفق شوند و کودتا برای نخستین بار در تاریخ این کشور شکست خورده است.
حتی اگر گفته برخی که معتقدند این کودتا نقشه حزب عدالت و توسعه برای سرکوب مخالفین و افزایش قدرت خود در ترکیه بوده است را قبول کنیم و باور کنیم که این کودتا یک بازی از پیش تعیین شده برای سرکوب مخالفین و اپوزیسیون حزب عدالت و توسعه بوده است، باز هم فرضیه این نوشته که “علت العلل کودتا در این کشور را شکست سیاست خارجی و دیپلماسی حزب عدالت و توسعه می داند” درست جلوه می کند. چرا که اردوغان می خواست با انجام این کودتا و سپس سرکوب مخالفین اش، در واقع صداهای مخالفی را که همواره از سیاستهای ترکیه در عرصه منطقه خاورمیانه و مخصوصا در سوریه انتقاد می کردند را خفه کند. مسئله ای که با شکست کودتا، در روزها و ماههای آتی دنبال خواهد شد و دولت ترکیه با شدت بسیار به حذف مخالفین خود خواهد پرداخت و به ترک تازی خود در عرصه سیاست ترکیه ادامه خواهد داد.
————————————
توجه : مسئولیت صحت و سقم مقالات، یادداشت ها و مصاحبه های منتشر شده به عهده نویسنده بوده و صرف انتشار به معنی تائید آن نمیباشد.