فراز و نشیب علویان سوریه

فراز و نشیب علویان سوریه

صدیقه خراسانی

دانشجوی دکترای روابط بین الملل

 

از میان فرقه­ های مختلف سوری، اقلیتی که توانست خود را در تحولات دوران معاصر، علیرغم وجود اکثریت سنی که همیشه مورد توجه و در رأس قدرت بودند، به مناصب بالای حکومتی برساند، علویان این کشور بودند. اینکه علویان سوری چه کسانی هستند، پیشینه و چگونگی رسیدن آنان به قدرت در جامعه چند دسته سوریه و نقش آنان در تحولات اخیر و آینده حکومت دمشق چه خواهد بود از جمله سوالاتی است که در این نوشتار به آن پاسخ داده می­شود.

 

سابقه تاریخی: از حاشیه تا متن

درک بهتر و تحلیل جامع نسبت به علویان سوریه، تطور تاریخی این قومیت را در طول سالیان متمادی ناگزیر می­کند؛ چرا که از رهگذر عبور تاریخی علویان از تندباد حوادث بسیار تلخی که بر آنان گذشته، می­توان برخی اقدامات و مضایقات آنان پس از رسیدن به قدرت را ارزیابی کرد.

علویان سوریه، نحله­ ای از شیعیان هستند که با اعتقاد به مسائلی چون تناسخ، آنان را شاخه­ای از غلات و منحرفین از تشیع دانسته و همین خوانش و رویکرد غالیانه، سبب کثرت فشار دولت­های مختلف بر آنان و واپس­ زدگی­ شان از جامعه شیعی شد. علویان یا نَُصیریه بعدها در شمال شام ساکن شدند..

پایه­ های نُصیریه شام، در دوران سیف­ الدوله حمدانی توسط حسین­ بن­ حمدان­ خُصیبی تثبیت و بدین ترتیب از عراق به شام منتقل شدند. سلجوقیان که ترکان متعصب سنی بودند فشارهای خود را بر فرقه ­های شیعه و دولت­های وابسته به آن همچون دولت اسماعیلیه و علویان گسترش داده و سبب مهاجرت علویان از حلب به سمت لاذقیه شدند. امروزه بیش از 90 درصد علویان در استان ساحلی و استراتژیک لاذقیه سکونت دارند.

مطالعه منابع تاریخی نشان می­دهد، علویان سوریه طی سالیان متمادی، متحمل فشارهای سنگین دولتهای ضدشیعی خود بوده­ اند که سبب محرومیت آنان از مواهب سیاسی اجتماعی و پناه بردن به کوهستان­های شمال غربی سوریه شد.

استمرار این رفتار و مخالف خوانی با علویان، به فتوای تاریخی ابن­تیمیه در قرن 14 منجر شد که در آن، علویان را کافر و بدعت­ گذار نامید. در زمان خلافت عثمانی، سپاهی به جبل خسروان اعزام و یهودیان را قلع و قمع کردند.

بعدها و با ادامه خشونت علیه علویان، آنان به شهرها مهاجرت کرده و کار برای مالکان را شروع کردند. پس از جنگ جهانی اول و افول عثمانی­ها، با قیمومیت فرانسه در سوریه، معادلات موجود به نفع علویان تغییر کرد.

همچون دیگر کشورهای استعمارگر، فرانسه نیز با استفاده از گسستگی­ های چند مذهبی سوریه و با دامن زدن به این اختلافات، به نفع خود بهره­ برداری کرد؛ چرا که هرگونه ایجاد همبستگی میان اقوام و مذاهب مختلف سوریه، حضور نیروهای خارجی را به مخاطره می­انداخت. علویان سوریه گزینه­ای مهم برای فرانسویان در به کارگیری­ شان در مناصب مختلف بود؛ طلسم سالها نادیده­ انگاری و در حاشیه بودن علویان توسط فرانسویها شکسته شد. 

علویان: از متن تا نقش

 دومینوی تحولات ناسیونالیستی اروپا، پس از جنگ جهانی اول، خاورمیانه و کشورهای عربی را نیز در نوردید. حضور نیروهای خارجی در این کشورها و سیاست­های تفرقه­ جویانه، بر آتش ناسیونالیسم عربی می­افروخت؛ هرچند آنان تلاش بی­وقفه خود در اختلاف ­افکنی میان قبایل و مذاهب مختلف را ادامه دادند؛ لکن برانگیخته شدن احساسات ملی و بیگانه­ ستیزی در میان اعراب، غیریت سازی را در به حاشیه راندن نیروی مهاجم خارجی فراهم ساخت.

علویان سوریه اما، بدلیل محرومیت­های اجتماعی، انزوای سیاسی و مرارت­های شدید از سوی دولت­های گذشته، در موج ناسیونالیسم عربی- سوری مدغم نشده و به همکاری­های خود با فرانسویان ادامه دادند. در حقیقت، حیات جدید سیاسی اجتماعی خود را که آنان را از حاشیه به متن آورده بود، در کنار فرانسویان و در سایه چتر حمایتی ایشان تجربه می­کردند و احتمالا از نیات این حامی بی­خبر بوده و یا چندان اهمیتی برای آن قائل نبودند.

از مواهب این نزدیکی و همکاری، قدرت گرفتن و نقش ­آفرینی علویان در مناسبات سیاسی اجتماعی بود. اعطای خودمختاری و استقلال کامل به علویان در فاصله سال­های 1920 تا 1924، گامی بزرگ در قدرت گرفتن هرچه بیشتر علویان سوریه بود که به شهرنشینی علویان و حضور در ارتش، دستگاه­های امنیتی و حزب بعث ختم شد.

دور جدید حضور علویان در قدرت با کودتای حافظ اسد در 1970 و احراز پست ریاست­جمهوری در 1971 آغاز شد. فتوای امام موسی صدر، عالم و مصلح بزرگ شیعی در لبنان، مبنی بر ادغام مذهب علوی در مذهب شیعه، پیوند علویان و شیعیان را مستحکم کرد؛ نتیجه این فتوا آن بود که دیگر علویان به عنوان یک فرقه انحرافی شیعی خوانده نمی­شدند و همکاری­های شیعیان و علویان در لبنان و سوریه صورتبندی جدیدی پیدا کرد. 

 

سیاست و حکومت علویان

با آغاز ریاست­ جمهوری حافظ اسد به عنوان اولین رئیس­جمهور علوی مذهب سوریه، علویان به سرعت در پست­هاس کلیدی و حساس به کار گرفته شدند. نکته قابل توجه در این دوران، علوی عمل کردن در سیاست و حکومت به جای علوی سازی جامعه سوری بود. حکومت حافظ اسد نمونه عینی از یک دولت سکولار به شمار می­رفت.

سیاست حکومتی علوی سازی بدنه دولت و به کارگیری نیروهای جوان علوی در ساختار ارتش و حکومت، نتیجه­ای جز عدم مشارکت دیگر اقلیت­ها در قدرت، عدم تکثر سیاسی و از دست دادن حمایت بخش قابل توجهی از شهروندان اهل سنت به دنبال نداشت. با برگشتن ورق به نفع علویان، بازی قدرت در سوریه کما فی السابق با حذف و نادیده انگاری عده­ای و حضور پررنگ جمعی دیگر ادامه یافت. این روند جامعه موزاییکی سوریه را از هم دورتر و نارضایتی­ها از وضع موجود را انباشته کرد.

شکل­گیری جنبش سلفی اخوان­ المسلمین در سوریه به منظور بازگرداندن اقتدار جهانی اسلام با وضع و اجرای قوانین اسلام و شریعت بود. این جنبش به سرعت در میان سنی­ های ناراضی سوری و در پی سیاست­های سکولاریستی و علویستی حافظ اسد گسترش یافت که نتیجه آن ترور و کشتار برخی افسران حزب بعث و کارگزاران حکومتی سوریه شد.

در ادامه، شورشیان کنترل شهر حماه را بدست گرفتند و دولت اسد دست به کشتار وسیع اخوانی­های شورشی در سال 1982 زد. این زهرچشم حکومتی تأثیر خود را حتی در سالهای اخیر و با اوج­گیری بحران سوریه نشان داد و ساکنان حماه با احتیاط با حوادث سوریه مواجه شدند.

دولت حافظ اسد ویژگی­هایی داشت که آن را نسبت به دیگر دولت­های عربی خاورمیانه متمایز می­کرد. حافظ اسد پرچمدار مبارزه با اسرائیل در میان دول عربی و پس از پیمان کمپ دیوید و خروج مصر از مبارزین علیه اسرائیل بود. قرار گرفتن در جبهه شرق و نزدیکی به شوروی در دوران دوقطبی، سبب تجهیز ارتش آن با کمک شوروی شد که نسبت به دیگر ارتش­های عربی موقعیت بالاتری را کسب نمود.

موقعیت سوق ­الجیشی و راهبردی سوریه به سبب اتصال سه قاره و قرار گرفتن در حد فاصل اروپای غربی و خاورمیانه باعث نامیده شدن آن به « بزرگ­ترین کشور کوچک جهان» شده است. همین امر سبب رشک و ایجاد حس رقابت ژئوپلتیکی ترکیه نسبت به سوریه شده است. وجود بنادر بانیاس و طرسوس در سواحل مدیترانه و گسترش چند صد کیلومتری مرز ساحلی سوریه در مدیترانه بر اهمیت هر چه بیشتر سوریه افزوده و شاهراه صادراتی انتقال نفت و گاز برای دو صادر کننده عمده نفت یعنی ایران و عراق به شمار می­آید. مطلوبیت این مسیر برای ایران و عراق، سبب کاهش وابستگی به کانال سوئز و حتی ترکیه شده است.

اما حضور سوریه در لبنان از 1976، با مخالفت­های داخلی به چالش کشیده شد؛ این حضور در راستای حمایت از حزب­ الله لبنان و تشکیل هلال شیعی ارزیابی شد؛ این شائبه پس از کشتار اخوانی­های شورشی که بدنبال احیای شریعت بودند و بدنبال حمایت از حماس و حزب ­الله که نیات مشابهی داشتند تقویت شد. دلیل عمده مخالفت­ها، خسارات کلان اقتصادی و مالی و از دست دادن مشروعیت دولت مرکزی بود؛ اما به نظر می رسید این حضور بیشتر جنبه تاکتیکی داشته و در راستای تحدید اسرائیل و بازپس ­گیری بلندی­های جولان بوده است

ایران و سوریه از 1946 روابط خوبی با یکدیگر داشتند و این نزدیکی را دیگری عراق و حزب بعث، یعنی دشمن مشترک هردو مستحکم­ تر کرد. اما تا پایان دوره پهلوی و وجود ساختار دو قطبی، و قرار گرفتن هر یک در قطبی، این نزدیکی را به سیاست­های دوقطبی و دوری و نزدیکی اقطاب پیوند داد.

با پیروزی انقلاب ایران و تغییر سیاست­های ایران، دور جدیدی از روابط دو کشور آغاز شد که سوریه را به یکی از متحدین منطقه­ ای و استراتژیک ایران تبدیل نمود.

 

بحران سوریه و سرنوشت علویان

تنوع نژادی و مذهبی موجود در سوریه و سیاست­های انقباضی اسدها، نارضایتی طیف گسترده­ای از جامعه متلون و ناهمگون سوری ایجاد کرد که با یک تلنگر و در موسم بهار عربی خاورمیانه، سوریه را نیز درنوردید.

 عمده مخالفان داخلی سوری را، سنیان ناراضی از سالها توزیع ناعادلانه قدرت و مناصب سیاسی تشکیل می­دهند که خواهان داشتن حکومتی فراگیر و دموکراتیک مرکب از همه شهروندان سوری جدای از تفکیک­های مذهبی و قومی هستند.

اما گروهی دیگر از مخالفان که عمدتا از سوی کشورهای عربی ثروتمند همچون عربستان و امارات، حمایت مالی و تسلیحاتی می­شوند، و با رویکردی رادیکال از اسلام، بدنبال حکومت اسلامی در عراق و شام، سلفی مسلکانه و وهابی مشربانه، داعش را تشکیل داده و به سودای خلافت، در حال مبارزه­ با حکومت دمشق و همه شهروندانی که در دایره مضیق شریعت آنان جای نگرفته، هستند.

با این تفصیل، ضرورت دارد در تحلیل­های سوریه و جناح­های درگیر، میان مخالفان سیاسی سوری و شورشیان مسلح تفکیک قائل شد. مخالفان سیاسی اغلب مغفول تحلیل­ها و مذاکرات­اند. بسیاری از این افراد در تبعید و بیرون از مرزهای سوریه­اند.

سؤالی که اینجا مطرح می­شود اینست که با وجود این گروه­های معارض و مخالف و طیف علوی بر سر کار، آیا جناح حاکم حاضر به واگذاری برخی اختیارات و به رسمیت شناختن سایر جریانات و تقسیم قدرت است؟ آیا سوریه به کشوری کوچک و چند تکه با دولتهایی از قومیت­های موجود تقسیم خواهد شد؟ تجربیات تلخ تقسیمات سومالی و عراق و نیز اهمیت سوریه، عامل بازدارنده جامعه جهانی و بازیگران بین­المللی در ممانعت از تقسم سوریه و مخاطرات ناشی از آن خواهد بود؟

ذکر این نکته ضرورت دارد که هرج­و­مرج قومی و فرقه گرایی سوریه و شائبه قریب به یقین انتقام­جویی سنیان از علویها پس از رسیدن به قدرت، بشار اسد را از هرگونه تسامح در تکاثر قدرت بازدارد. حضور علویان در کنار اسد در سالهای بحران و اثبات وفاداری به حکومت، گمانه زنی برخی مبنی بر تشکیل دولتی علوی در خارج از مرزهای فعلی توسط بشار اسد را غیر محتمل و دور از تصور کرده است. هرچند برخی تفکیک و انشقاقی را میان جامعه علوی مبنی بر حمایت و یا عدم وفاداری به بشار برجسته می­کنند، اما عموم جمعیت علویان سوریه که در سایه­سار حکومت خاندان اسد بر سوریه، حیاتی نو یافته و به موقعیت­های بالای سیاسی و اجتماعی رسیده ­اند، بر حمایت همه جانبه از بشار اسد در این سالها تأکید دارند؛ و مخاطرات سقوط اسد برای خود را بیش از منافع آن ارزیابی می­کنند.

دیگر اقلیت­های سوریه همچون مسیحیان، دروزی­ها و کردهای سوریه نیز در این میان، خود را به دولت اسد، نسبت به دیگر مخالفان و معارضان، نزدیک­تر دانسته و عطای بقای اسد را بر لقای لرزان مخالفانی چون النصره، دولت اسلامی و چراغ سبزهای ترکیه و عربستان و امریکا ترجیح می­دهند.

حضور نیروهای خارجی منطقه­ای و فرامنطقه ­ای در سوریه و چرخیدن به سمت هریک از طرف­های داخلی سوریه، شکست­های اخیر داعش و حمله ترکیه به عفرین، معادله چند مجهولی سوریه را با ابهامات بیشتری روبرو ساخته است؛ آیا قومیت­های سوریه از جمله جمعیت علویان متوجه عواقب فروریزی حکومت و انتقام جویی­ های بعدی خواهد کرد؟   

 

           **مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها، مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.