رویکردهای موثر بر تحولات اخیر عربستان
بهمن شمسی
پژوهشگر مؤسسه آینده پژوهی جهان اسلام
در طول سه سال گذشته و از زمان روی کارآمدن ملک سلمان در عربستان، این کشور همواره با تصمیمات و اقدامات ابهام برانگیز در صحنه داخلی و منطقه ای مواجه بوده است و شاید بتوان گفت که این پادشاهی یک روز آرام را تجربه نکرده است. تصمیمات سهمگین در عرصه داخلی که تغییرات ناشی از آن، تمامی ارکان دولت و قواعد و اصول ثابت حاکمیتی این کشور را در نوردید، در کنار تحرکات سیاسی و نظامی منطقه ای که به سرعت به ائتلاف های منطقه ای و بین المللی پیچیده و در هم تنیده منجر شد و اقدام حیرت آور اخیر این کشور در بازداشت نخست وزیر لبنان ” سعد الحریری” در ریاض، سبب شده است تا نگاه رسانه های منطقه ای و بین المللی بیش از پیش متوجه عربستان و تحولات مربوط به آن گردد.
در این راستا، برخی از کارشناسان و تحلیلگران منطقه ای، تحولات و تغییرات عربستان را با نگاهی خوش بینانه تفسیر و تحلیل کرده و آن را محصول تحرک، پویایی و تلاشی برنامه ریزی شده و هدفمند قلمداد می کنند، اما از سویی دیگر برخی کارشناسان معتقدند که در حال حاضر اوضاع عربستان یکی از نا آرام ترین دوران خود را سپری می کند و بسیار نگران کننده و خارج از کنترل به نظر می رسد.
در همین راستا و به منظور فهم بهتر تحولات جاری عربستان و دست یابی به درکی بهتر از سمت و سوی تحولات آتی این کشور، بر آن هستیم تا سه مؤلفه تأثیرگذار که مشترکا در تحلیل بهتر صحنه تحولات عربستان کمک کننده هستند را مورد بررسی و تدقیق قرا دهیم:
مؤلفه اول: رویکرد ذهنی و شخصیت رهبران و حاکمان جدید عربستان
طرفداران این مؤلفه، تقریبا تمامی رخدادها، تحولات و تصمیمات داخلی و خارجی عربستان را محصول ویژگی های شخصیتی ” ملک سلمان” و فرزندش شاهزاده ” محمد بن سلمان” می دانند. به طور مثال جنگ یمن را صرفا محصول علایق شخصی شاهزاده جوان” محمد بن سلمان” می دانند که برای اثبات خود و تحکیم و تثبیت جایگاه خود در صحنه سیاسی عربستان به این امر مبادرت ورزید. همچنان که پایان بخشیدن به نقش و جایگاه همیشگی ” هیئت امر به معروف و نهی از منکر”، اجازه رانندگی به زنان، پروژه شهر مدرن ” نیوم” ، سند چشم انداز 2030، مبارزه با فساد و شعار حرکت به سمت اسلام میانه رو ومعتدل را نیز بر اساس بعد شخصیتی ” محمد بن سلمان” و در راستای زمینه سازی برای نیل به جایگاه پادشاهی عربستان، تحلیل می کنند و معتقدند که اگر فردی با ویژگی های شخصیتی، تجربی و سنی متفاوت با ولیعهد کنونی، روی کار بود یک چنین پروژه های کلان و عظیمی را کلید نمی زد.
این مؤلفه، هر چند با بسیاری از ظواهر کنونی، تصمیمات و تحولات سریع و رشد به مراتب سریع تر ولیعهد این کشور در صحنه سیاسی عربستان، همخوانی داشته و تا حدودی قابل پذیرش است ، اما از فهم تمامی ابعاد صحنه فعلی عربستان عاجز بوده و پاسخی به این سؤال که نقش و جایگاه مشاورین ویژه سلطنتی در کجای این تصمیمات و تحولات عظیم قرار دارد، نمی دهد. آیا تمامی این اقدامات، تصورات و پروژه های بزرگ را باید محصول یک تصمیم آنی از سوی ولیعهد عربستان دانست و یا اینکه از پشتوانه فکری، عملیاتی ویژه برخوردار بوده و محصول برنامه ریزی تدریجی و سازماندهی کارشناسی می باشد؟
مؤلفه دوم: رویکرد ساختاری و بروکراتیک
این رویکرد نیز طرفدارانی دارد که تحولات اخیر عربستان سعودی را به جوانب ساختاری و زیربنایی این کشور مرتبط دانسته و معتقدند که هرگونه پیشرفت و تغییرات سریع در عربستان نیازمند مداخله و جراحی سریع به منظور رها شدن از قواعد دست و پاگیر معمول و دست یابی به طراوت و چابکی لازم در راستای نیل به اهداف حیاتی در مسیر توسعه و پیشرفت است. در رأس حکومت، ” ملک سلمان” قرار دارد که برای مدت سه دهه، دوره حکومت و پادشاهی ” ملک فهد” و” ملک عبدالله” را تجربه کرده و اگر بخواهیم بنای تحولات را صرفا به ابعاد شخصیتی مربوط بدانیم، باید این رویه در دوران ” ملک سلمان” نیز تداوم و استمرار یافته و همچنان شاهد رکود و انتقال آرام حاکمیت و تداوم امتیازات ویژه مالی برای خانواده حاکم باشیم، اما این ساختار نهادینه شده، پس از روی کار آمدن “ملک سلمان” در سال 2015 به شکل دراماتیکی دچار تغییر شد و زمینه برای روی کار آمدن نسل نوه ها به جای نسل فرزندان ناتوان و در حال انقراض فراهم گردید. بنابراین با در پیش گرفتن روندهای جدید و نوظهور، یک زلزله ساختگی و توأم با لرزش های شدید در دولت عربستان، نظام بروکراتیک فرسوده این کشور، خانواده حاکم و نظام مالی و تجاری آن رخ داده است که پیامد آن، تحولات سریع و خبرساز این کشور در سال های اخیر بوده است.
یکی دیگر از متغیرهای ساختاری عربستان که آن را بخشی از یک انقلاب علمی – اجتماعی قلمداد می کنند، تحول آفرینی و تحول خواهی دو گروه جمعیتی عربستان یعنی جوانان و زنان می باشد. هزاران نفر از جوانان و دانشجویان پسر و دختر عربستانی در بهترین دانشگاه های دنیا تحصیل کرده اند و پس از بازگشت به کشور خود خواستار مشاغل و مزایای مناسب و متناسب با تخصص علمی خود هستند، به همین دلیل، این مطالبات، پادشاهی سعودی را به سمت پیاده سازی و اجرای برخی پروژه های مهم نظیر پروژه گردشگری دریای سرخ و پروژه شهر مدرن ” نیوم” سوق داده است.
مؤلفه سوم: شرایط و عنصر زمان
با توجه به اینکه در سایه تفاوت میان رهبران و هم چنین تغییرات ساختاری در گذشته، تفاوت چندانی در تصمیم گیری ها شاهد نبوده و عملا تحولی عینی و قابل توجه در صحنه داخلی عربستان به وقوع نپیوسته است، بنابراین به نظر می رسد که در تفسیر اوضاع و شرایط کنونی عربستان، نمی توان صرفا به دو رویکرد “ذهنی رهبران” و”ضرورت تغییرات سریع ساختاری” بسنده کرد و باید عامل سومی را نیز در این امر دخیل دانست. این امر می تواند در فهم بهتر تحولات و ارائه تفسیر و تحلیل صحیح تر کمک کننده باشد. برخی کارشناسان معتقدند که ضرورت های داخلی و خارجی عربستان را به سوی پذیرش روندهای نوین توسعه و پیشرفت سوق داده و این تحول خواهی یک امر نخبگانی و مورد اجماع نخبگان علمی و سیاسی می باشد که در سخنان و اقدامات ولیعهد جوان این کشور” محمد بن سلمان” متبلور شده است. تمامی این نخبگان و مشاوران و مسئولان بلند پایه عربستان با مواضع ولیعهد همراه و هم نوا بوده واتخاذ موضع تهاجمی در منطقه و در قبال قطر، ایران، سوریه، یمن و لبنان را تنها راه حل مؤثر در بازیابی نقش وجایگاه منطقه ای عربستان به عنوان یک کشور صاحب نفوذ و الهام بخش می دانند. این شخصیت های تصمیم ساز، نسبت به توانمندی عربستان به ورود همزمان به چندین جبهه حساس منطقه ای و موفقیت کامل در آنها باور قطعی و یقینی دارند. شاید بتوان اظهارات ” محمد بن سلمان” در خصوص مبارزه با تروریسم و افراط گرایی و اینکه برای نابودی تروریسم نمی توانیم 30 سال دیگر صبر کنیم و باید فورا آنها را ازبین ببریم و همچنین نحوه تعامل آنها با بحران قطر و اظهارات تند وی مبنی بر کشاندن جنگ به داخل مرزهای ایران، بازداشت نخست وزیر لبنان در ریاض و… را در همین راستا تحلیل کرد. برخی شرایط و متغیرهای زمانی که در انجام تغییرات اخیر عربستان و جهت گیری متفاوت آنها نسبت به گذشته تأثیر گذار بوده اند را می توان اینگونه بیان کرد:
1- کاهش شدید قیمت نفت: درآمدهای نفتی تا قبل از سال 2014 نقش عمده ای در پیشبرد سیاست های عربستان در منطقه داشته و این عائدات سرشار منجر به اعتماد و خوش بینی در میان شهروندان سعودی شده بود و پرداخت های مختلف منطقه ای و بین المللی، پروژه ها و برنامه های دیگر را تحت الشعاع قرار نمی داد. اما کاهش شدید درآمدهای نفتی در طول 3 سال اخیر، عربستان سعودی را به کسری شدید بودجه دچار کرده و پیشبرد سیاست های منطقه ای و تداوم بازیگری و تأثیرگذاری این کشور را با مشکل مواجه ساخته است، که این امر انجام یکسری اصلاحات ساختاری و اقتصادی را به منظور کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی ضروری نموده است.
2- بحران های منطقه ای: افزایش توان بازیگری ایران در تحولات منطقه و تأثیر گذاری غیر قابل انکار این کشور به عنوان رقیب سنتی عربستان در بحران های غرب آسیا نظیر عراق، سوریه و یمن سبب شده است تا عربستان سعودی به دنبال تجدید قوا و تعدد بخشیدن به ابزارهای مالی و سیاسی خود در راستای ممانعت از گسترش قدرت منطقه ای ایران از یکسو و حفظ جایگاه خود به عنوان یک بازیگر مؤثر و الهام بخش در منطقه باشد. در حوزه مالی عربستان سعی بر انجام پروژه ها و اصلاحات اقتصادی در قالب سند چشم انداز 2030 دارد و در بعد سیاسی نیز ائتلاف سازی منطقه ای و بین المللی و تشدید فشارهای بین المللی بر توان موشکی ایران را مدنظر قرار داده است.
3- تغییر رهبران ایالات متحده آمریکا: با روی کار آمدن دونالد ترامپ و با توجه به خصوصیات شخصیتی و سیاست های خاورمیانه ای وی، فرصتی تاریخی فراهم آمد تا عربستان سعودی با عقد قراردادهای کلان، موافقت و حمایت ترامپ را از سیاست های تهاجمی، بحران زا و بحران افزای خود کسب کند. شاید بتوان گفت که در دوره اوباما بخاطر سیاست های خاص دولت وی، قواعد و پایه های اتحاد استراتژیک ایالات متحده و عربستان دچار تزلزل شده بود، بنابراین عربستان سعودی با شتاب زیادی به دنبال بازیابی نقش رهبری و الهام بخشی خود در منطقه و در قبال دولت های همفکر با خود است. این تحرکات و اقدامات شتاب زده و آثار و تبعات آنها سبب شده است تا بر خلاف ادعای رهبران و حاکمان سعودی که ادعا دارند بحران های منطقه ای این کشور را احاطه کرده و آنها حق دارند از خود محافظت کنند؛ کارشناسان اینگونه استنباط نمایند که سیاست های تهاجمی عربستان، خود، عامل ایجاد بحران و تشدید آن بوده است.
نتیجه گیری:
سه رویکرد فوق، به ما کمک می کند تا تصویری کامل تر از تحولات سونامی گونه عربستان سعودی در سال های پس از حاکمیت ” ملک سلمان” و به ویژه به دنبال ولیعهدی ” محمد بن سلمان” دریافت کرده و به تبع آن تحلیل کامل تری را از اوضاع کنونی و سمت و سوی تحولات ارائه دهیم. در حال حاضر حاکمان سعودی بر این باورند که در پرتو این تغییرات، آنها خواهند توانست از رکود و ایستایی فعلی خارج شده و حتی از زمان نیز در راستای عبور از سختی ها، فساد و انحصار طلبی سبقت بگیرند و فرهنگ رشد، مدرنیزاسیون و نوسازی را نهادینه کنند. بهره گیری همزمان از هر سه رویکرد فوق می تواند به تفسیری متوازن و متعادل از صحنه سیاسی عربستان منجر شود، اما چنانچه صرفا به یک یا دو رویکرد در تحلیل نقشه سیاسی عربستان اکتفاء شود، برونداد آن به احتمال زیاد، چیزی جز یک تصویر ناقص و ابهام آلود از تحولات این کشور را به ما ارائه نخواهد داد.