“رتبهبندی عوامل تأثیرگذار در بحران ژئوپلیتیکی منطقهی غرب آسیا“
دکتر الهامی
سلام عرض میکنم خدمت حضار عزیز. در ابتدای امر از همکاران عزیز پژوهشی تشکر میکنم؛ از افرادی که مستقیم و غیرمستقیم از منابعی که تولید کردند، استفاده کردیم و مطالبی که خدمت شما میخواهیم ارائه دهیم را تدوین کردیم سپاسگزارم. عنوان کاری که میخواهیم انجام دهیم رتبهبندی عوامل تأثیرگذار در بحران ژئوپلیتیکی منطقهی غرب آسیا است. پیش از ورود به بحث اصلی وقتی ما از بحرانهای ژئوپلیتیکی حرف میزنیم به محیط جغرافیایی مراجعه میکنیم؛ محیط جغرافیایی در معنای کامل آن یعنی یک محیط و یک فضای جغرافیاییای که در آن کنش و واکنش صورت میگیرد، بازیگران نقش ایفا میکنند، بهدنبال منافع و سایر مسائل میروند. ما دربارهی محیطی صحبت میکنیم که اولاً صحبت کردن در مورد آن خارج از مباحث علمی قدری غمانگیز است. حرف از نفوذ، حرف از سیاست، حرف از پراکسی، حضور نیابتی و دقیقاً شما در ارائهی پیش محیط را متوجه شدید که چگونه محیطی است و پیشفرضهای تدوین سیاست و راهبرد چگونه است. در این محیط تحلیل سخت است، اظهارنظر قدری با احساسات برخورد میکند.
جوامع اسلامی از سدههای میانه تا امروز دورانی را سپری کردند که یک نقطهی عطف به نام جنگ جهانی دوم و بعد از آن بازساخت دولت- ملتهای اسلامی و عملاً میشود گفت تقلید از دولت-ملتهای اروپایی را داشته است. بعد از جنگ جهانی دوم کشورهای اسلامی شروع به پوستاندازی کردند، میخواستند هویت ملی و اسلامی خودشان را به منصهی ظهور برسانند در فضایی اتفاق میافتد که سالهای سال درگیر استعمار کهنه، استعمار نو و به تعبیری استعمار فرانو بود؛ یعنی اگر ما محیط طبیعی را از محیط انسانساخت جدا کنیم، ملاحظه کنید ما گسلهای متعدد ژئوپلیتیکی، جغرافیایی در مناطق اسلامی مواجه هستیم. الآن اقوام و تودههای انسانی، مناطق طبیعی جغرافیایی و وضعیت اقتصادی، آن پتانسیلها و محیطهای تمدنیای که فاصلههای بسیار زیادی بین آنها است و اصلاً قرار نیست گویا که رفع شود. حرف از دوستی با برادران مسلمان میزنیم در حالیکه هنوز آن افتراق عربی- عجمی یا عربی- فارسی را داریم، حتی در عراق که شیعه هم هستند. پس محیط به شدت سیال است، محیط به شدت تابع یک وضع آشوبناکی است و تحلیل در این محیط طبیعتاً سخت است؛ پس اکنون در دورانی به سر میبریم که کشورهای مسلمان، جوامع مسلمان در حال یک بازخیزی هستند و در عین حال درگیر میراثهایی هستند که از استعمار به جا مانده است.
در حوزههای قومی، در حوزههای زبانی، نمادهای فرهنگی، مسائل زبانی، مسائل هویتی، قرائتهایی که از اسلام میشود و شدیدتر و در سطح بینالمللی هم که ملاحظه میکنید؛ پس هدف از بررسی بحرانهای ژئوپلیتیکی اطلاع از زمینه و بسترهای جغرافیایی، تاریخی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بحرانها، چیستی آنها و فعل و انفعالات درونی پیشرانها، مقومها و عوامل بازدارنده در مقابل آنها است. به لحاظ راهبردی هم پیشگیری از بحرانها لازمهاش شناخت دقیق و بررسی و تجزیه و تحلیل دقیق ماهیت این بحرانها است.
سؤال اصلی پژوهش ما این است که بحرانهای ژئوپلیتیک جهان اسلام در غرب آسیا کدام هستند و اولویتبندی آنها چگونه است؟ اهمیت و ضرورت تحقیق برای همهی دوستان روشن است؛ ما از جهان اسلام حرف میزنیم در حالی که اتفاقاتی در منطقهی ما میافتد که نمیشود حتی اسم آن را جهان انسان گذاشت تا چه رسد به جهان اسلام. پس اهمیت موضوع، ضرورت موضوع کاملاً مبرهن و روشن است. بحران ژئوپلیتیکی همانطور که میدانید منازعه و کشمکش کشورها و گروههای متشکل سیاسی- فضایی و بازیگران سیاسی بر سر کنترل و تصرف یک یا چند ارزش و عامل جغرافیایی است.
این بحرانها ممکن است در سطوح مختلف طرح شوند، از سطوح محلی عرض کردم، در سطوح ملی، در سطوح منطقهای و بینالمللی، ممکن است دامنهدار باشند. این بحرانها تعادل سیستم را از بین میبرند، نظم را در سیستمهای محلی، منطقهای، بینالمللی از بین میبرند، قابلیت برنامهریزی را از بین میبرند، برنامهریزیهای توسعه را مختل میکنند. خیلی خلاصه و روشن، جوانی که در یک بستر، در یک محیط ژئوپلیتیکی توسعه یافته، تکاملیافته، رو به بلوغ ممکن است جذب بازار کار شود، در مسیر توسعهی ملی قرار بگیرد و تولید و آوردهی اقتصادی داشته باشد اما بهراحتی جذب گروههای تروریستی میشود، درگیر حواشی آن میشود. ما روزانه اخباری را گوش میدهیم که هیچ سودی ندارد جز غصه خوردن و دلیل آن عدم کنترل بحرانها است، عدم توجه به گسلهای ژئوپلیتیکی است و عدم توانایی جامعهی نخبگی، مردم در کنترل این گسلها و تبدیل مناطق بکر ژئوپلیتیکی، همین مناطقی که در سایر اقصینقاط دنیا اختلافات را مبنای توسعه قرار دادند؛ بهعنوان نمونه نفت که یک نعمت فراگیر در منطقهی ما است اما بهعنوان ابزاری برای تخریب برادران اسلامی بهکار گرفته میشود. برای اینکه این اساس توسعه است، اساس توسعهی این منطقه است؛ پس موضوع از این حیث مشخص است.
ما میخواهیم بحرانها را شناسایی کنیم، اولویتبندی کنیم تا بشود آنها را کنترل کرد، آنها را به وجه دیگر که ممکن است ثبات باشد، آن را پیش کشید و در نهایت از طریق این توسعه را رقم زد، توسعهی منطقهای را رقم زد و در نهایت آن تشکلی که هدف همهی مسلمانان است و ما اسم آن را امت اسلامی میگذاریم شکل میدهد، میخواهیم به آن برسیم. ویژگی بحرانهای ژئوپلیتیکی برخلاف سایر بحرانها عین بحرانهای سیاسی- اقتصادی دیرپا بودن، ثبات و قوت این بحرانها است. همانطوری که عرض کردم به سادگی بحران فارس و عرب حل نمیشود، این مستلزم کارهای دقیق، بزرگی، رواداریهای بزرگ، توجه و سیاستهای مدبرانه است که ملاحظه میکنید در رابطه با عراق از بعد از حملهی عراق به کویت این سیاستها پیش کشیده شد و اکنون ملاحظه میکنیم که حداقل در مرزهای غربی مشکلات ما بهمراتب کمتر است و فضای جغرافیایی فضای آرامی شده و به بلوغ ژئوپلیتیکی رسیده است نه به سمت تنازع و رقابتهای ژئوپلیتیکی.
عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری و ماندگاری بحرانهای ژئوپلیتیکی را میشود به عوامل داخلی و خارجی تقسیم کرد، هر کدام از این عوامل در حوزهی اجتماعی مسائلی مانند عدم اعتماد اجتماعی، مسئولیتپذیری اجتماعی و آگاهی اجتماعی تابع شاخصهایی است که اینها را در جامعهی خودمان هم میبینید، و در جامعهی خاورمیانه هم میتوانید ارزیابی کنید. ریز این شاخصها هم در مقاله توضیح داده شده است. در بعد اقتصادی مسائل و شاخصهای اقتصادی روشن است. بعد سیاسی- نظامی از دیگر ابعاد عوامل تأثیرگذار بر بحرانهای ژئوپلیتیکی است. در بعد خارجی که مداخلات منطقهای و بینالمللی را در بروز و ظهور بحرانهای ژئوپلیتیکی برجسته میکند حائز اهمیت میدانند. بازیگران دولتی و غیردولتی در این وادی مشغول بازیگری هستند، این را در سطح منطقه در ابعاد مختلف آن ملاحظه میکنید. کلیت ریشههای بحران عبارتند از اختلاف بر سر مرزها، اختلاف در بهرهبرداری از منابع مشترک، فرقهگرایی، ایجاد بحران جمهوری از طریق گفتمانسازی، راهاندازی گروههای تکفیری و سایر مسائل که من از اینها میگذرم.
روش تحقیق اینگونه بوده که دوستان بنده در مباحث نظری با استفاده از مصاحبههای عمیق و جلسات خبرگی شاخصها را استخراج کردند، آن شاخصها را تنقیه کردن، در نهایت متغیرها و گویههای پرسشنامه را طراحی نمودند، پرسشنامه را در بین کارشناسان و خبرگان موضوع توزیع کردند، و با استفاده از تجزیه و تحلیل آمار توصیفی و استنباطی نتایج را خدمت شما عرض میکنم. یافتههای کلی تحقیق مبین این مسئله است که عوامل سیاسی بیشترین نقش را در بروز و تداوم بحرانهای ژئوپلیتیکی دارند، و عوامل انسانی نقش کمتری دارند. در عامل سیاسی شاخصهایی که مورد پرسش قرار گرفته فعالیت رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از نفوذ سیاسی جمهوری اسلامی ایران، تلاش آمریکا برای تخریب چهره بینالمللی ایران و مسائل اینچنینی است که اینها حائز اهمیت تلقی شدند و به پرسش گذاشته شدند. در عامل سیاسی سهم شاخص اول بیشترین سهم را در ایجاد بحران به خودش اختصاص داده است.
عملاً رقابتی که ایران و رژیم غاصب صهیونیستی از ابتدای انقلاب تا الآن شروع کردند به این ختم شده است که متأسفانه دشمنی و اختلاف در جوامع اسلامی توسط اقداماتی که رژیم صهیونیستی و امریکا انجام دادند تعمیق شده است. عامل ایجاد شکاف قومی -مذهبی در منطقه بین شیعیان و اهل سنت، این عامل نمرهی کمی را به خودش اختصاص داده است. در عوامل اقتصادی مدیریت و تلاش امریکا برای کنترل انرژی منطقه مورد توجه قرار گرفته و بیشترین سهم را به خودش اختصاص داده است.
رقابت اقتصادی ایران و عربستان در اقیانوس هند سهم کمتری را به خودش اختصاص داده است. در امور نظامی جنگافروزی رژیم صهیونیستی در منطقه بهمنظور ارتقای امنیت خود سهم زیادی را در منازعات ژئوپلیتیکی منطقه به خود اختصاص داده است و رایزنی و همکاری رژیم صهیونیستی با دولت هند در جهت همکاری تسلیحاتی سهم کمتری را به خودش اختصاص داده است. عوامل طبیعی، رقابت ترکیه و رژیم صهیونیستی برای کنترل منابع آب سهم بیشتر و در این وادی چالش و بحران در رودخانهی هیرمند و هامون سهم کمتری را به خودشان اختصاص دادند. در عامل انسانی تلاش عربستان برای قدرتیابی تکفیریها در منطقه در برابر گروههای جهادی شیعه سهم زیادی را در تعمیق بحرانهای ژئوپلیتیکی داشته است در حالیکه همکاری فرهنگی دولت آذربایجان با کشورها با وجود اینکه یکی از عوامل تأثیرگذار تلقی شده اما سهم کمتری را به خودش اختصاص داده است.
در جمعبندی همانطور که عرض کردم مؤلفههای سیاسی که قابل کنترل است در جوامعی همچون جامعهی ایران، حکمرانان از طریق رأی انتخاب میشوند و خیلی از کشورهای منطقه اینگونه هستند، کشورهایی هم نه؛ یعنی عامل سیاسی دست خود مردم منطقه است اما سهم زیادی را در تخریب منطقه، در انزوای منطقه و بحران ژئوپلیتیکی همین عامل سیاسی به خودش اختصاص داده است. این عامل سبب معوق ماندن امکانات، نفوذ بیگانگان، چند دستگی، کشت و کشتار و سایر عوامل شده است و این در دراز مدت ممکن است که به تجزیهی کشورها، تعمیق اختلافات و جنگهای گسترده منتهی شود که نشانههای اینها متأسفانه قابل ملاحظه است.