“بررسی میزان اثرگذاری مؤلفه پترو اسلام بر سیاستهای منطقهای عربستان سعودی”
دکتر سیدحمزه صفوی؛ عضو هیئت علمی گروه مطالعات منطقه، دانشگاه تهران.
بحث حاضر مربوط به پترو دلار و پترو اسلام و تأثیر آن بر سیاستهای منطقهای عربستان است؛ سابقه استفاده از نفت بهعنوان یک ابزار سیاسی به جنگ رمضان سال 1973 بین اعراب و اسرائیل برمیگردد که اعراب از نفت بهعنوان یک ابزار سیاسی برای تغییر دادن تصمیمات سیاسی یا تصمیمات نظامیای که گرفته شده بود، استفاده کردند. خود واژهی پترو اسلام (آنطوری که ساندرا مکی پژوهشگر حوزهی خاورمیانه در کتاب مهم سعودیها بر پایهی پادشاهی در دل صحرا اشاره میکند) برای اولین بار توسط فؤاد عجمی استاد دانشگاه جانز هاپکینز و معاون وزیر دفاع جورج بوش استفاده شده است. از آن تاریخ به بعد واژهی پترو اسلام زاده شد و مورد استفاده قرار گرفته است. تعریف آن چیست؟ تعریف آن استفادهی خاندان سعودی از پول نفت برای پیشبرد اهداف سیاسی، فرهنگی و نفود هژمونیک در دیگر کشورها است؛ بنابراین این تعریفی است که از واژهی پترو اسلام در دنیا مصطلح است. این تعریف بیان میکند خاندان سعودی به واسطهی درآمدهای سرشار نفتی و جمعیت کم، از مازاد سرمایهای که دارد برای پیشبرد مقاصد فرهنگی، ایدئولوژیک خودش در دیگر کشورها استفاده میکند.
بعد از فؤاد عجمی یک کتاب خیلی مهم دیگری هم در این زمینه نوشته شده است؛ کتابی از گیلز کپل بهعنوان “جهاد دنبالهای از اسلام سیاسی” که در آنجا هم نقش استفاده از پول برای ترویج اندیشههای وهابی توسط دولت سعودی مورد پژوهش قرار گرفته است. آخرین کتابی که در این زمینه نوشته و چند ماه پیش منتشر شده، کتاب “دیپلماسی ترور” اثر پیر کنسا، مشاور وزیر دفاع وزیر قبلی دولت فرانسه، است. نویسنده در این کتاب بیان میکند که دولت عربستان در طول سالها با استفاده از ابزار نفت دیپلماسیای را به جریان انداخته که این دیپلماسی یک ماشین عظیم ترور را در سراسر جهان به راه انداخته و مشروعیتزایی برای این حرکت کشتار جمعیای که بهوجود آورده است، میکند. بنابراین بحث پترو دلار بیشتر به تأثیرات و نفوذهای اقتصادیای برمیگردد که درآمد حاصل از نفت بر روی سیاستهای منطقهای عربستان میگذارد و در بحث پترو اسلام، نفوذ هژمونیک مدنظر قرار میگیرد.
مهمترین مؤلفهای که منجر به این شد که تحولات کنونی شکل بگیرد یک اصل و عنصر مهم است، آن هم شکست ناسیونالیسم عربی است. ناسیونالیسم عربی (که رهبری آن توسط جمال عبدالناصر بود) ویژگی منحصر در عربیت یعنی هویت قومی داشت؛ یعنی هویت عربیای که از قضا تقریباً بنمایههای سکولار دارد. در آن دهههای 50، 60 و تا حدودی 70 میلادی اصلاً ناسیونالیسم عربی تبدیل به یک مؤلفهی جدی شد که قسمت مهمی از کرهی زمین را به خودش مشغول کرده بود. منتها ناسیولاسیم عربی در پی شکست از اسرائیل به شکست خورد. از جمله دلایلی که این ناسیونالیسم عربی شکست خورد این بود که همهی جهان اسلام به این نتیجه رسیدند مذاکرات صلحی که مصریها با اسرائیل داشتند برای جهان اسلام عزت با خودش به همراه نیاورد و بعد از دوران جمال عبدالناصر و اتفاقاتی که افتاد دیگر مصر رهبری جهان اسلام و جهان عرب را با هم از دست داد. یک زمانی شخصیت کاریزماتیک خود جمال عبدالناصر و بحث الاَزهَر دو تا پایهای بودند که مصر را مرکز جهان اسلام کرده بود. شکست از اسرائیل و شکست طرح کشور جمهوری باعث شد که مصر از معادلهی هویتی، مشروعیتی و قدرتی در جهان اسلام و در جهان عرب حذف شد، یک خلأ بهوجود آمد: خلأ هویتی و خلأ قدرتی. در همین زمان این تقارن منجر به این شد که بازیگر جدیدی پای به صحنه بگذارد. به دههی هفتاد میلادی رسیدیم که در این زمان پیشروی هویت مقاومتی در مقابل ظلمی که جهان اسلام نسبت به خودش احساس میکند، دولت عربستان است با تحریم نفتی اسرائیل و دولتهای اروپاییای که از اسرائیل در جنگ حمایت کردند. در همین مقطع دولت عربستان یکدفعه خلأ دولت مصر را پوشش داد و به نوعی عزت را به جهان عرب برگرداند. در همین مقطع کسی که این سیاست را تقریباً کم اثر کرد محمدرضا پهلوی بود که با فروش نفت به دولتهای اروپایی و به اسرائیل این کاهش را جبران کرد و وضعیت بازار نفت را تا حدودی کنترل کرد؛ البته افزایش قیمت نفت را بهطور جدی در آن مقطع شاهد بودیم.
دومین مطلبی که در دههی هفتاد بهوجود آمد، انقلاب اسلامی ایران بود که یک خطر متحدی برای کشورهای عربی حس شد که بر مبنای آن انقلابی بهوجود آمده، این انقلاب عین انقلاب فرانسه داعیهی گسترده شدن دارد اما مثل انقلاب فرانسه نیست؛ انقلاب فرانسه به نوعی passive بود؛ یعنی خود آن ابزاری برای صدور انقلاب در نظر نگرفته بود. انقلاب فرانسه مثل رایحهی عطری که خودش منتشر میشود، منتشر شد. منتها این انقلاب خودش برای گسترش انقلاب نهادسازی میکند. این اتفاق مجموع کشورهای عربی را با همدیگر متحد ساخت، برای اینکه به این نتیجه برسند که شورای همکاری خلیج فارس را شکل بدهند؛ رهبری این را عربستان بر عهده میگیرد. مؤلفههای قدرتساز عربستان برای این رهبری چه بوده است؟ عربستان از دو مؤلفهی خیلی محکم استفاده میکند. اول از همه یک مؤلفهی فقهی است. یک مؤلفهی فقهی در اکثر مذاهب اهل تسنن وجود دارد که عبارت است از: الحَقُ لِمَن غَلَب؛ حق با همان کسی است که برنده شد. من دیگر کاری ندارم این شاه فاسد است، فاجر است، مشروع است، مشروع نیست. دست خدا، آن دست آدام اسمیت که میآید میگوید مثلاً بازار را کنترل کن. دست خدا، خدا هر کسی را بخواهد خودش او را کمک میکند که حاکم کشورهای اسلامی شود.
مؤلفهی دوم هم بحث خادم الحرمین شریفین است؛ یعنی کسی که بر دو حرم شریف مسلمان سیادت و زعامت بکند به نوعی آن پشتوانهی الهی با او است و سعودیها خوب توانستهاند این را در اذهان مسلمانها جا بیاندازند. سال پیش برای مراسم حج در عربستان بودیم یک بحثی بین من و یکی از این مسلمانها شکل گرفته بود راجع به نحوهی مسلمان بودن ما و نحوهی مسلمان بودن سعودیها و اسلام وهابی. آخر سر از طرف مقابل بحث منطقیای وجود نداشت؛ گفت اصلاً شماها بیشتر میفهمید یا خود این سعودیها که اینجا بودند و پیغمبر به آنها نزدیکتر بود؟ حضرت پیغمبر در سرزمین اینها بوده اند و اینها نزدیکتر به نبی مکرم بوده اند پس قرائت اینها به قرائت حضرت نزدیک تر است از فهم دین.یعنی آخر استدلال به این میرسد که پیغمبر پیش اینها بوده پس حرف اینها درست است. این پایایی و روایی منطقی ندارد منتها در اذهان قسمتی قابل توجه از مسلمانان این جا افتاده است. این شبکه از سال 1981 شروع به کار و تلاش میکند. سرمایهگذاریهای سعودیها در کشورهای اسلامی اصلاً چیز پنهانی نیست. الان شملاحظه بفرمایید سعودیها در سودان و سومالی 28 برابر ایران در سال گذشته هزینه کردند. 28 برابر یعنی این پول از کجا آمده است؟ پترو اسلام، شاهد هستیم که الآن جناحی که در سودان، نیمی از سودان را توانسته اشغال کند جناح نزدیک به دولت سعودی است با پترو اسلام. دولت سعودی تقریباً حدود دو و نیم میلیارد در سال گذشته به عمان کمک کرده است، حدود 500 میلیون به مغرب کمک کرده است، حدود 6 میلیارد دلار به مصر کمک کرده است. وقتی که 6 میلیارد دلار به مصر کمک میکند مابهازا میخواهد و مابهازای مشخص میخواهد.
دولت سعودی یکی از کشورهای موفقی بوده است که توانسته از ابزار پول و از ابزار نفوذ فرهنگی به نفع منافع خودش استفاده کند. شاهد این هستید که دولت آمریکا سپاه پاسداران را بهعنوان گروهی تروریستی اعلام کرد. که از ماست که بر ماست؛ اولین ایدهی شکلگیری تروریست بودن سپاه به کنفرانس سران اسلامی در ترکیه برمیگردد و دولت عربستان تروریستی بودن سپاه را در بیانیهی آخر اجلاس کنفرانس سران اسلامی میگنجاند که آقای روحانی کنفرانس را رها میکند وسط کار از اجلاس میآید؛ یعنی شما نگاه کنید نفوذ پترو اسلام در حدی شده است که از نیروی نظامی مشروع و رسمی ایران بعنوان تروریستی نام برده میشود. نمیتوانید یک بند را از داخل بیانیهی آخر بردارید. مبدع بحث تروریستی بودن سپاه پاسداران دولت سعودی بوده است. در همان اجلاس همیشه یک بندی بوده است که اسرائیل از سوی دولتهای اسلامی محکوم میشد. در همین اجلاس ایران جای اسرائیل را میگیرد و اسرائیل حذف میشود. کشورهای اسلامی هماهنگ با هم ایران را بهعنوان دولتی مخل برای نظم و امنیت کشورهای اسلامی محکوم میکنند. دولت سعودی موفقیتهایی در این مدت داشته است که قابل کتمان نیست، نفود نرم دولت سعودی با استفاده از ابزار پترو اسلام در جهان اسلام نفوذ جدیای هست.
کشور مالدیو یک پایتختی به نام ماله دارد؛ این پایتخت یک جزیرهی کوچک است در دو ساعت و نیم میتوانید کل آن را پیاده دور بزنید. دو شاخص بزرگ این شهر دارد، یک مسجد خیلی مهم و قشنگ دارد که همانجا در آن نوشته شده که ملک عبدالعزیز این مسجد را ساخته است. یک دانشگاه خیلی مهم دارد که آن دانشگاه هم نوشته شده است که متعلق به دولت سعودی است؛ یعنی کل کشور مالدیو همین دو مؤلفه اصلی را دارد. در مورد چشمانداز 2014 به نظر میرسد که خزان نفوذ نرم دولت سعودی رسیده است. با فرض اینکه جمهوری اسلامی باقی بماند وضعیت نفوذ نرم دولت سعودی با شیب کند نه با شیب تند بسمت کاهش نفوذ درجریان است؛ در شرایطی که از قدرت جمهوری اسلامی ایران کاسته شود یا با مشکلات داخلی جدی مواجه شود، تأثیر پترو دلار از سوی عربستان سعودی در جهان اسلام سیر صعودی به خود خواهد گرفت.