نبرد تاکتیک ها در جنوب یمن
مصطفی مطهری[i]
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
دامنه و شدت درگیری ها در جنوب یمن با توجه به وجود بازیگران دوگانه در چهار ضلع رقابت (سعودی – اماراتی – دولت مستعفی – شورای انتقالی) هر روز شکل تازه ای به خود می گیرد و با پیچیدگی های خاصی همراه می شود. واقعیت این است که تحلیل شرایط تنش و تعارضات در جنوب یمن میان گروه ها و طرف های درگیر در آن، هم سهل و هم ممتنع است. سهل از آن جهت که مطالبات گروه ها و جریان های متعارض و درگیر مشخص و آشکار است و ممتنع از آن حیث که روند درگیری ها و تنش آفرینی ها موجب شده است تا شناخت آنچه به عنوان عاملی در جهت تنش زایی محسوب می شود هر روز با ویژگی های نو و تازه تری رخ نمایی کند. به عبارتی دیگر اینکه علیرغم شناخت منابع و منشاء درگیری در جنوب یمن(دولت مستعفی هادی و شورای انتقالی جنوب) و رویکرد نیابت گرایانه آنها در جهت ایفای نقش در پیشبرد منافع حامیان غیر یمنی(سعودی – اماراتی)، تغییرات مبتنی بر آرایش و چیدمان حضور فیزیکی – نیابتی در مناطق مورد مناقشه در جهت مغلوب سازی طرف دیگر از جمله مواردی است که به شدت دامنه تحلیل را با شبهات و تردیدهایی جدی مواجه می سازد. به همین سبب توجه عمده به علائم و نشانه های اتحاد تاکتیکی در ذیل راهبرد اتحاد و ائتلاف در جنوب یمن، عاملی مهم در این باره به شمار می آید؛ به طوری که فقدان توجه به رهیافت های افق پردازانه از دلایل اتحاد از یکسو و بزرگنمایی در شکل رابطه حامی – پیرو در جنوب یمن از سوی دیگر موجب شده است تا تحلیل ها در این باره یا ناقص باشند و یا اینکه فاقد شاخص های پردازش در این عرصه باشند.
همان طور که آشکار است جنوب یمن با توجه به حضور دو جریان یمنی دولت مستعفی هادی و شورای انتقالی جنوب، به محلی برای رقابت میان سعودی و امارات تبدیل شده است. به واقع قرار گرفتن این دو جریان در جنوب یمن در زیر چتر حمایت ریاض و ابوظبی، موجب شده است تا مناقشات و تنش ها در آنجا به سمت رقابت و تعارض میان دو ستون فعال ائتلاف متجاوز سعودی به یمن یعنی سعودی و اماراتی سوق پیدا کند. از این رو ریاض و ابوظبی تمام آنچه را که برای جنوب یمن به عنوان اهداف راهبردی خود سیاستگذاری کرده اند، از طریق نوابان یمنی خود در جنوب دنبال می کنند. به عبارت بهتر دولت مستعفی هادی و شورای انتقالی جنوب، پیاده نظام های سیاست های مداخله جویانه و توسعه طلبانه ریاض و ابوظبی در جنوب یمن به شمار می آیند. اما سوی دیگر ماجرا از این قرار است که دولت مستعفی هادی و شورای انتقالی جنوب نیز برای حصول به آنچه مد نظرشان است از ریاض و ابوظبی به مثابه ابزارهای حمایتی در مسیر رسیدن به اهدافشان استفاده می کنند. هر چند شدت و میزان ابزاری بودن این دو جریان برای ریاض و ابوظبی و خدماتی که آنها در راستای منافع این دو کشور در جنوب یمن انجام دادهاند به مراتب بیشتر و فراوان تر از میزان سود و منفعتی است که آنها تاکنون از ریاض وابوظبی در این عرصه کسب کرده اند، اما با این حال باید توجه داشت که دولت مستعفی و شورای انتقالی نیز با داشتن اهداف و برنامه هایی در این عرصه ولو ناچیز، وارد رقابت میان ریاض و ابوظبی در جنوب یمن شده اند.
ریاض و دولت مستعفی هادی
ریاض به بهانه حمایت از دولت مستعفی هادی که با فرار از صنعاء در سال 2015، عدن را پایتخت خود قرار داد، به یمن حمله کرد؛ اما در ازای این حمایت، دولت مستفعی را به عنوان وابسته یمنی خود به خدمت گرفت. اگر چه با ورود به ششمین سال تجاوز به یمن از سوی ائتلاف سعودی، روابط میان ریاض با دولت مستعفی فراز و نشیب هایی داشته است اما آنچه در این باره قابل توجه است قرار گرفتن دولت مستعفی و ریاض در یک جبهه همگرا در تقابل با صنعاء از یکسو و تقابل با ابوظبی و شورای انتقالی در جنوب یمن از سوی دیگر است؛ واقعیت این است که وجوه پنهان و آشکار معادله همگرایانه و همسو محورانه فعالیت های ریاض و دولت مستفعی در یمن آنقدر قوی بوده است که این دو را علیرغم اهداف گاهاً متضاد در کنار هم قرار داده است؛ به طوری که دولت مستعفی به این امید که از طریق ریاض می تواند دوباره به صنعاء بازگردد و دولت واحد و فراگیری در یمن تشکیل دهد، به مهره ای در جهت اهداف ریاض در یمن تبدیل شده است. از سوی دیگر نیز ریاض با سیاست ظاهری حمایت از دولت مستعفی در مقابل دولت نجات ملی(انصارالله، ارتش و کمیته های مردمی) به سمت اجرای سیاست راهبردی مداخله جویانه در یمن و ایده بلندپروازانه تصرف صنعاء گام برداشت. از این رو دولت مستعفی در درون راهبرد تجاوز به یمن برای ریاض، یک ابزار برای انحراف افکار عمومی و قانونی جلوه دادن عملکردش در عرصه خارجی در این باره محسوب می شود. اما با توجه به شکست اهداف و برنامه های ریاض در راستای تجاوز به یمن و مقاومت صنعاء در برابر سیاست های توسعه طلبانه آنها و بر باد رفتن امیدهای دولت مستعفی برای رسیدن به مطلوب های سیاسی مورد نظر در روند تبدیل شدن به قدرت فائقه و فراگیر یمن، فرمت جایگزین جنوب (یمن) تبدیل به عرصه ای برای پیگیری اهداف و برنامه های اولیه ریاض و دولت مستعفی در یمن شد.
از این رو در کش و قوس دولت سازی در جنوب یمن، دولت مستعفی به مرور زمان با موانعی متعددی روبرو شد که روز به روز بیشتر و حادتر می شوند؛ موانعی که از یکسو موجب پارادوکس همگرایی میان ریاض با آنها شده است و از سوی دیگر به شاخص هایی در خور توجه در جهت حفظ موجودیت فیزیکی آنها در فضای آشوب سیاسی در یمن مبدل گشته است. به عبارت بهتر اینکه مانع سخت شورای انتقالی جنوب در برابر سیاستگذاری دولت سازیِ دولت مستعفی، در کنار رقابت نیابتی ریاض و ابوظبی با هم بر سر کسب منافع و نفوذ بیشتر در جنوب، دولت هادی را بر سر یک سه راهی حفظ خود، تأمین منافع ریاض و یا تأمین منافع ائتلاف قرار داده است. این بدان معنا است که دولت مستعفی اکنون در معرض چالشی سخت قرار دارد و باید تصمیم بگیرد که کدام مسیر را انتخاب کند که آینده سیاسی آن را تأمین کند. چرا که با گذشت زمان با تغییر اهداف و برنامه ها، به تبع آن اولویت های سیاستگذاری نیز تغییر کرده است؛ در بیانی جامع تر اینکه، وابستگی به ریاض و ائتلاف برای دولت مستعفی در شرایط اولیه، تاکتیکی در درون راهبرد شکست صنعاء و بازگشت پیروزمندانه به قدرت در صنعاء بوده است که اکنون دست نیافتنی به نظر می رسد و برای آنها در دور دست قرار دارد.
ابوظبی و شورای انتقالی
با آغاز تجاوز سعودی به یمن در قالب ائتلاف، ابوظبی به عنوان یک عضو فعال در کنار ریاض به ایفای نقش پرداخت؛ با این حال ابوظبی از همان ابتدا در تعارض منافع با ریاض قرار گرفت؛ به طوری که از نظر ابوظبی شمال و صنعاء، برای ریاض یک تهدید راهبردی در مرزهای جنوبی قلمداد می شوند و شکست آنها به تأمین منافع امنیتی و سرزمینی سعودی می انجامد؛ این در حالی است که براساس برآوردها و محاسبات صنعاء هیچ گونه منافعی برای ابوظبی ندارد؛ از همین رو ابوظبی برای تأمین منافع خود به جهت مشارکت در ائتلاف، به سمت نفوذ در جنوب یمن خیز برداشت. بر این اساس، به سمت راهبرد تشکیل گروههای یمنی وابسته به خود در اقالیم جنوبی رفت. تشکیل شورای انتقالی جنوب در سال 2017 نتیجه راهبرد توجه به جنوب یمن در جهت تأمین منافع ابوظبی بود. در واقع ابوظبی با حمایت از جریان های یمنی در جنوب توانست حوزه نفوذ خود را در یمن بگستراند؛ به طوری که با پویا و فعال کردن این گروه ها و جریان ها، بسترهای ایستایی و چالشی را برای دولت مستعفی هادی در جنوب فراهم کرد. از سوی دیگر نیز گروه های جدایی طلب یمنی در جنوب که به دنبال احیاء هویت تاریخی تشکیل یمن جنوبی بودند ابوظبی را یک فرصت تاریخی برای عینت بخشی به این واقعیت تاریخی تلقی کردند. از این رو تلاش کردند از طریق حمایت های ابوظبی بسترهای شکل گیری ایده جدایی از یمن و تشکیل یک کشور در جنوب را که قدمتی در درون تاریخ جنوب دارد، کلید بزنند. بدان معنا که ابوظبی برای جنوبی های جدایی طلب، فرصتی کم نظیر در جهت تبدیل ایده به واقعیت به شمار می آید که می تواند رویای تشکیل جنوب را جامه عمل بپوشاند. بنابراین با قرارگیری در درون صفحه بازی ابوظبی، به سمت تغییر شرایط در میدان جنوب یمن گام برداشتند. پس آنچه در این باره باید مورد توجه و تأکید قرار گیرد این است که همگرایی شورای انتقالی جنوب با ابوظبی صرفاً به معنای داشتن یک هدف مشترک و واحد نیست، بلکه دلیل همگرایی و همکاری میان آنها به شرایط زمانی نیاز طرفین به یکدیگر برای حصول به اهدافشان در جنوب است که مسلماً یکسان و همسان نیست.
جمع بندی
با توجه آنچه بیان شد، باید خاطر نشان کرد که همکاری و همگرایی میان تروئیکای سعودی – دولت مستعفی، ابوظبی – شورای انتقالی و ریاض – ابوظبی در درون ائتلاف سعودی در یمن، تاکتیکی فوریت پذیر در درون راهبرد زمان و اهداف طراحی شده در این باره است. بنابراین آنچه در جنوب یمن در حال روی دادن است عمدتاً تاکتیکی برای پیاده سازی اهداف و برنامه های راهبردی طرفین در جهت رسیدن به منافعشان به شمار می رود.
یمن- عربستان سعودی- شورای انتقالی- دولت مستعفی- امارات
[i]. دکترای علوم سیاسی و کارشناس مسائل شبه جزیره عربستان