سن رمو، الگویی برای همیشه
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
صد سال پیش نمایندگان چند کشور قدرتمند در سن رمو، شهری کوچک در ریویرا ایتالیا و در ۴۰ کیلومتری موناکوی فرانسه تشکیل جلسه دادند. موضوع جلسه، تصمیم گیری درباره ی سرنوشت سرزمین های گسترده ای بود که پس از شکست در جنگ جهانی اول از امپراتوری عثمانی مصادره شده بود. در تاریخ 25 آوریل 1920 ، قطعنامه کنفرانس سن رمو توسط شورای عالی متفقین پس از جنگ جهانی اول تصویب شد. بر اساس این قطعنامه، فلسطین، سوریه و “بین النهرین” – (عراق امروزی) تأسیس شد. دو کشور عراق و سوریه روی کاغذ، برای استقلال موقت ایجاد شده بودند، در حالی که فلسطین به جنبش صهیونیستی اعطا شد تا یک میهن یهودی در آنجا مستقر کند. هیئت های نمایندگی فرانسه، انگلستان، ایتالیا، بلژیک، ژاپن و یونان که فرماندهی عالی متفقین را تشکیل می دادند، در کنفرانس حاضر بودند. تنها موضوع حائز اهمیت برای شرکت کنندگان در این کنفرانس، تعیین و تعریف “ماموریت” اعطایی از سوی جامعه ملل به فرانسه و انگلیس در خاورمیانه بود. اگرچه به ظاهر فلسفه چنین ماموریتی باید استقلال کشورهای مورد نظر را به همراه داشته باشد ولی در عمل قیمومیت استعماری از نوع جدید را به آنها تحمیل کرد. سرانجام در ۲۵ آوریل ۱۹۲۰ شرکت کنندگان در کنفرانس سن رمو رسما با اعطای ماموریت جامعه ملل به فرانسه درخصوص سوریه و به انگلیس در مورد عراق و فلسطین موافقت کردند و فردای آن روز هم تمامی توافقات به عمل آمده را که باید در چارچوب معاهده صلح با امپراتوری عثمانی به امضا برسد، تصویب کردند.
بر اساس طرح تقسیم که ظاهرا منطق چندانی به همراه نداشت، شمال خط تقسیم خاورمیانه آن دوران به فرانسه و جنوب آن به انگلستان تعلق می گرفت و در داخل این دو منطقه نیز اوضاع باید کاملا تحت کنترل مستقیم این دو کشور قرار می داشت. در واقع از نظر انگلیسی ها ترسیم خط تقسیم باید مانعی برای دسترسی فرانسوی ها به اماکن مقدس یعنی مکه و مدینه و در اصل منطقه نفتی جزیره العرب میشد و از طرفی یک مسیر کنترلی از مدیترانه تا خلیج فارس را نیز برای لندن ایجاد می کرد. قطعنامه سن رمو اظهار می کرد: “مسئولیت اجرای اعلامیه (بالفور) را که ابتدا در 8 نوامبر 1917 توسط دولت انگلیس تهیه و توسط سایر قدرتهای متفق تائید شد، به نفع تأسیس یک خانه ملی برای یهودیان در فلسطین به تصویب می رساند”. این قطعنامه در ازای حمایت صهیونیست ها از انگلیس در طول جنگ بزرگ، به تصمیم یکجانبه ی بریتانیا، سه سال از پایان جنگ، اعطا فلسطین به فدراسیون صهیونیستی را به منظور ایجاد یک میهن یهودی، به رسمیت شناخته بود، و مانند اعلامیه بالفور، در این اعلامیه هم خبری از حقوق ساکنان فلسطین، که میهن تاریخی آنها، ناعادلانه مصادره و به یهودیان اعطا شده بود، وجود نداشت. تأسیس این کشور یهودی، آن گونه که در قطعنامه ی سن رمو آورده شده، به درک “مبهمی” وابسته بود که در آن “هیچ گامی که ممکن است به حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیر یهودی موجود در فلسطین تعبیر شود”، برداشته نمی شد. مواردی که در این قطعنامه به نفع ساکنان اصلی فلسطین ذکر شده بود، صرفاً به عنوان تلاشی ضعیف برای ایجاد نوعی تعادل سیاسی عمل می کردند، در حالی که در حقیقت هیچ مکانیسم اجرایی برای اطمینان از این که “تفاهم” تا کنون مورد احترام یا اجرا قرار گرفته است، وجود نداشت.
در حقیقت، در دوران معاصر نیز می توان ادعا كرد كه درگیری طولانی مدت غرب در مسئله اسرائیل و فلسطین از همان نمونه اولیه سن رمو پیروی كرده است: جایی كه جنبش صهیونیستی (و سرانجام اسرائیل) اهداف سیاسی خود را براساس شرایط غیرقابل اجرایی بنا می گذار كه هرگز رعایت یا اجرا نمی شود. اکثریت قریب به اتفاق قطعنامه های سازمان ملل متحد مربوط به حقوق فلسطین توسط مجمع عمومی تصویب می شود، نه توسط شورای امنیت، جایی که ایالات متحده یکی از پنج قدرت دارای حق وتو است و همیشه آماده است تا هرگونه تلاشی برای اجرای قوانین بین المللی را سرکوب کند. این دوگانگی تاریخی است که بن بست سیاسی کنونی را منجر شده است. رهبران فلسطین، یکی پس از دیگری در تغییر پارادایم حاکم ناکام مانده اند. دهها سال قبل از تأسیس دولت خودگردان فلسطین، هیئتهای بی شماری که ادعا می کردند نماینده مردم فلسطین هستند، به اروپا سفر کردند و به یک دولت یا دولت های دیگر متوسل می شدند و خواهان برقراری حقوق خود بودند. از آن زمان چه چیزی تغییر نکرده است. به عنوان مثال در تاریخ 20 فوریه، دولت دونالد ترامپ نسخه مشابهی از اعلامیه بالفور منتشر کرد و آن را “معامله قرن” نامید. این تصمیم آمریکایی که مجدداً قوانین بین المللی را تحت الشعاع قرار می دهد، راه را برای الحاق بیشتر مناطقی از خاک فلسطین به رژیم صهیونیستی، هموار می کند. این قرارداد، بی رحمانه فلسطینی ها را تهدید می کند که اگر همکاری نکنند، به شدت مجازات خواهند شد. در واقع، این تهدیدات قبلا زمانی که واشنگتن تمام بودجه خود را به نهادهای بین المللی که به فلسطینی ها کمک های اساسی ارائه می دهند قطع کرد، عملی شده بود. مانند کنفرانس سن رمو، اعلامیه بالفور و اسناد متعدد دیگر، بدون هیچ تضمین یا اقدام پیش دستانه ای، در معامله ی قرن هم از اسرئیل خواسته شده تا به شهروندان فلسطینی آزادی هایی اعطا کند.
برخی ممکن است به درستی استدلال کنند که “معامله قرن” و قطعنامه کنفرانس سن رمو به معنای تصمیم یکجانبه بوده است، هر چند این عقیده نیز وجود دارد که سن رمو نتیجه اجماع سیاسی در بین کشورهای مختلف، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و دیگر کشورها بود. با این حال، دو نکته مهم را هم باید در نظر گرفت: اولا اعلامیه بالفور نیز یک تصمیم یکجانبه بود .چرا که سه سال طول كشید تا متحدین انگلیس تصمیم غیرقانونی اتخاذ شده از جانب لندن برای اعطای فلسطین به صهیونیست ها را پذیرفته و تأیید كنند. در حال حاضر نیز این سؤال مطرح است که چه مدت طول خواهد کشید تا اروپا نیز “معامله قرن” را به عنوان یک توافق بینالمللی مورد تایید قرار دهد؟ ثانیا، روح همه این اعلامیه ها، وعده ها، قطعنامه ها و معاملات یکسان است، جایی که ابرقدرت ها به واسطه نفوذ گسترده ی خود تصمیم می گیرند تا حقوق تاریخی ملل را از نو بازنویسی کنند. به نوعی میتوان گفت، استعمار کهنه، در کالبدی جدید در قالب اعلامیه، قطعنامه یا “معامله” رخ نمایانده است. گذشته از آن، سیاست چماق و هویچ این بار هم در معامله ی قرن و در قالبی جدید در برابر رهبران فلسطینی استفاده می شود. به عنوان مثال مارس گذشته، کوشنر داماد دونالد ترامپ، به فلسطینی ها گفت که اگر آنها به مذاکرات با اسرائیل برنگردند، ایالات متحده از الحاق کرانه باختری به اسرائیل حمایت می کند. پس از گذشت نزدیک به سه دهه، و از زمان امضای توافق نامه اسلو در سپتامبر 1993، تشکیلات خودگردان فلسطین، هویج را انتخاب کرده است.
اکنون که ایالات متحده تصمیم به تغییر قوانین بازی گرفته است، اقتدار محمود عباس با جدی ترین تهدید وجودی خود روبرو است: پذیرش خواست کوشنر، یا اصرار بر بازگشت به پارادایم سیاسی مرده ای که پیشتر توسط واشنگتن ساخته شده و در قالب طرح های صلح ارائه شده است. برای اسرائیل بحران رهبری فلسطین، موضوعی است که به خوبی اثبات شده، و از همین امر برای پیشبرد اهداف خود به خوبی استفاده می کند. دولت جدید ائتلافی رژیِم صهیونیستی، متشکل از رقبای قبلی نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو و بنی گانتز، توافق کردهاند که الحاق بخش های بزرگی از کرانه باختری و دره اردن را در دستور کار قرار دهند. در واقع رژیم اسرائیل صرفا منتظر تایید آمریکا برای شروع فرآیند الحاق است. موضوعی که بعید است با مخالفت ایالات متحده روبرو شود، زیرا مایک پومپئو، وزیر امور خارجه، در 22 آوریل گفت که الحاق سرزمین های فلسطین “یک تصمیم اسرائیلی است”. در یک جمع بندی باید گفت اعلامیه بالفور در قرن بیست و یکم بازنویسی شده است و فقط نیاز است که آن را به واقعیتهای جدید مطابقت دهیم. شاید زمان آن فرا رسیده باشد که رهبری فلسطین درک کند که رایزنی با قدرت های اروپایی، که با تصویب قطعنامه سن رمو، موجب تاسیس دولت اسرائیل شدند، و با حمایت های گسترده از یهودیان، تثبیت این دولت نوپا را رقم زدند، هرگز به سرانجام نخواهد رسید و شاید زمان آن رسیده است که تجدید نظر جدی در سیاست های رهبران فلسطینی صورت گیرد.
سن رمو- قدرت های بزرگ- اسرائیل- معامله ی قرن، دونالد ترامپ- فلسطین