خشت کج سیاست خارجی ترکیه در سوریه
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
ژئوپولتیک در شکل گیری تحولات منطقه ای و بین المللی یک عنصر انکار ناپذیر است. میزان اثرگذاری این عامل به حدی است که حتی می توان آن را عاملی جبری دانست. به عنوان مثال یک کشور می تواند متحدان خود را در هر نقطه ای از جهان انتخاب کند اما در انتخاب همسایگان خود نقش چندانی ندارند. بنابراین همسایگی یک عامل جبری است که بر چگونگی تعامل میان کشورها تاثیر می گذارد. مثال های متعددی وجود دارد که در آن کشورها به عنوان همسایه همدیگر تلقی می شوند اما ارتباط خوبی با هم ندارند. یکی از این مثال ها ارتباط بین ترکیه و سوریه است. ترکیه و سوریه با مرزی در حدود 911 کیلومتر همسایه هستند و از نظر تاريخي، سوريه و بطور خاص دمشق و حلب مركز تجاري امپراتوري عثماني بودند. با این حال این همسایگی هیچ وقت منجر به این نگردیده است که دو کشور متحد یکدیگر محسوب شوند. چرا که در طول جنگ سرد، سوریه از سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی حمایت می کرد. پیمان دوستی و همکاری سوریه و اتحاد جماهیر شوروی برای ایجاد روابط نزدیکتر در سال 1980 نیز بر همین اساس منعقد شد. در همین حال، ترکیه به ناتو پیوسته و در مبارزه با تهدید اتحاد جماهیر شوروی نقش اساسی داشت. در دوران بعد از جنگ سرد نیز هر چند که به دلیل کاهش اهمیت ترکیه برای غرب این کشور به دنبال گسترش روابط خوب با کشورهای منطقه خاورمیانه از جمله سوریه بود اما روابط آنکارا- دمشق هرگز به سطح متحد استراتژیک نرسید. بین سال های 2000 تا 2010 نیز روابط ترکیه و سوریه بیشتر متکی بر مبادلات اقتصادی بود.
شروع ناآرامی جهان عرب در سال 2010 و متعاقب آن جنگ داخلی در سوریه آن میزان از روابط حسنه ای را که در این دوران شکل گرفته بود را نیز از بین برد، چرا که از زمان شروع تحولات داخلی سوریه، “دیپلماسی به صفر رساندن مشکلات با همسایگان” ترکیه به تدریج به یک دیپلماسی متفاوت و تقریبا تهاجمی علیه سوریه تبدیل شد. بهار عربی باعث شد ترکیه در رویکرد منطقه ای خود را تجدید نظر کند. این به معنای تجدید نظر کامل در آموزه عمق استراتژیک نبود بلکه برخی از اصول آن ، به ویژه سیاست “به صفر رساندن مشکلات با همسایگان”، به منظور دستیابی به یک استراتژی بلندپروازانه کنار گذاشته شد. در ابتدای شروع بحران سوریه ترکیه تلاش داشت از طریق متقاعد کردن بشار اسد به ایجاد اصلاحات سیاسی و اقتصادی در کشور نقش ترکیه را برجسته کند اما با گذشت زمان و عدم موفقیت در این زمینه آنکارا رویکرد خود را تغییر داده و از مخالفان سوریه به ویژه اخوان المسلمین حمایت کرد. علاوه بر این ضمن قطع روابط با دمشق خواستار تغییر رژیم در سوریه شد. فرض آنکارا این بود که به زودی دولت بشار اسد در سوریه سقوط خواهد کرد، بنابراین بهترین استراتژی حمایت از مخالفان دولت بشار اسد است. به همین دلیل هم بود که ترکیه به جمع کشورهای سنی منطقه مانند عربستان سعودی و قطر و کشورهای غربی مانند ایالات متحده ، فرانسه و انگلستان نزدیکتر شد و از ایران و روسیه که از دولت سوریه حمایت می کردند دوری کرد.
با این حال علیرغم تلاش های ترکیه، قمار آنکارا در سوریه جواب نداد. دولت بشار اسد نه تنها سقوط نکرد بلکه از طریق بازیابی بخشی از قملرو سرزمینی خود جان تازه ای گرفت. حتی هنگامی که سوریه در سال 2012 یک فروند جت نیروی هوایی ترکیه را ساقط کرد، آنکارا از ناتو خواستار کمک نظامی شد؛ مقامات ترکیه عقیده داشتند که هنگام مورد اصابت قرار گرفتن، هواپیما بر روی آب های بین المللی در مدیترانه بود و ناتو باید بر طبق ماده 4 این سازمان که بر مشاوره در زمان تهدید امنیتی تاکید دارد اقدام کرده و سیستم موشکی پارتریوت را به آنکارا تحویل دهد. اما ناتو در این مورد اقدامی انجام نداد. در واقع ناتو سقوط هواپیمای ترکیه را محکوم کرد، اما آنطور که آنکارا میخواست، اقدام نظامی را برای این عمل توصیه نکرد. این اقدام ناتو ترکیه را در شرایط دشواری قرار داد زیرا ترکیه ترجیح می داد بعد از این مرحله به عنوان بخشی از نیروهای تحت نظارت ناتو در سوریه اقدام کند و در کارزار سوریه تنها نباشد چون ممکن بود هر گونه اقدامی از سوی این کشور با واکنش سایر بازیگران از جمله روسیه و ایران روبرو شود. اما ناتو در این کار ترکیه را همراهی نکرد و باعث گردید که ترکیه کم کم رویکرد خود به اهداف ناتو در سوریه را تغییر دهد. علاوه بر این چندین عامل دیگر نیز به تضعیف منافع ترکیه در سوریه کمک کردند.
اولین عامل، ظهور گروههای تکفیری در منطقه و به ویژه دولت خودخوانده اسلامی (داعش) بود که توانسته بود کنترل بسیاری از قلمروهای سوریه و عراق را به دست بگیرد. ترکیه نتوانست پاسخی مناسب به این بحران بدهد و سرانجام تبدیل به یک محل عبور برای به اصطلاح “جنگجویان خارجی” شد ؛ یعنی شبه نظامیانی که برای پیوستن به داعش به سوریه و عراق می رفتند. این امر تاثیر بسزای در منفی شدن افکار عمومی جهان نسبت به سیاست های آنکارا داشت. دومین عامل تقویت شبه نظامیان کردی سوریه یعنی واحدهای حفاظت مردمی یا YPG بود که از دید ترکیه با پ.ک. ک در ارتباط بودند. در ابتدای شروع بحران سوریه ترکیه رویکرد متعادلی به این گروه ها داشت و حتی به حزب اتحادیه دموکراتیک که YPG نیز از آن نشات می گرفت اجازه میداد از خاک ترکیه عملیات انجام دهند. با این وجود رفته رفته نگاه ترکیه به این گروه ها تغییر کرده و به ویژه بعد از شکل گیری نیروهای دموکراتیک سوریه ( SFD) رابطه طرفین رو به اوفول گذاشت. نیروهای دموکراتیک سوریه(SFD) یک اتحاد چند قومی و چند مذهبی بود که در شمال سوریه مستقر شده بود و توسط ایالات متحده برای نبرد با داعش حمایت می شود. با این حال، برجستگی شبه نظامیان کرد در رده های این گروه آنکارا را نگران می کرد، ترکیه SDF را اساساً یک گروه منتج از پ ک ک و YPG می داند. سومین عامل تأثیرگذار بر منافع ترکیه هجوم پناهندگان از سوریه بود. ترکیه به عنوان یکی از همسایگان سوریه به شدت از این مسئله تاثیر پذیرفت. بحران پناهندگان نه تنها ترکیه را از نظر منابع مالی تحت تاثیر قرار میداد بلکه چالش هایی را به لحاظ امنیتی به ویژه در مناطق جنوب شرقی این کشور ایجاد می کرد. بر اساس برخی آمارها بیش از 3 میلیون آواره سوری در ترکیه هستتند.
همه این عوامل دست به دست هم داده و باعث گردید که استراتژی ترکیه در سوریه با شکست مواجه شود. چرا که نه تنها دولت در سوریه سقوط نکرد بلکه با افزایش تهدیدهای امنیتی از جانب سوریه ترکیه حمایت کشورهای غربی و ناتو را نیز نداشت. علاوه بر این مداخله نظامی مستقیم روسیه در سوریه، کودتا در مصر و کناره گیری محمد مرسی و ائتلاف مصر با عربستان سعودی و امارات ترکیه را در شرایط انزوا قرار داد. برای بیرون آمدن از این انزوای سیاسی ترکیه در ابتدا تلاش داشت که از طریق نزدیک شدن به کشورهایی مانند ایران، رسیه وحتی اسرائیل این نقیصه را جبران کند. به همین دلیل بود که حاضر به عذرخواهی از روسیه در مورد ساقط کردن جنگنده روسی شد. در واقع نزدیک شدن ترکیه به کشورهایی مانند روسیه و ایران ناشی از سردی روابط بین ترکیه و کشورهای غربی بود، زیرا از این طریق میخواست اهمیت ترکیه در معادلات سوریه را مجددا برجسته کند. با این حال بعد از کودتای داخلی در ترکیه و افزایش قدرت اردوغان و همچنین کنار کذاشته شدن داوود اغلو به عنوان معمار سیاست خارجی به صفر رساندن مشکلات با همسایکان دولت ترکیه تلاش کرد تا در مسائل منطقه ای از جمله در سوریه به صورت مستقل عمل کند. چرا که با توجه سابقه روابط با شرق و غرب ترکیه به این نتیجه رسیده بود که برای جبران اشتباهات گذشته باید مستقل عمل کند. این استقلال به معنی نادیده گرفتن منافع و همکاری سایر بازیگران نبود بلکه ترکیه تلاش داشت از طریق اتخاذ اقدام جدی در سوریه جایگاه تضعیف شده خود را بهبود ببخشد که در این امر هم با چالش هایی مواجه شد. به عنوان مثال زمانی که موضوع ادلب پیش آمد ترکیه به صورت جدی وارد عمل شد چرا که جدا از چشم انداز ژئوپلیتیکی از دید ترکیه منافع ملی آن نیز در خطر بود.
بر همین اساس در اکتبر 2017، نیروهای ترکیه به استان ادلب اعزام شدند. این دومین حضور نظامی ترکیه در طی 14 ماه، اندکی پس از اعلام عملیات “سپر فرات” توسط ارتش ترکیه در اواخر مارس همین سال بود. البته این حضور در واقع بخشی از وظایفی بود که بعد از نشست آستانه به آنکارا محول شده بود. حضور نظامی ترکیه در ادلب با هدف تأمین امنیت غیرنظامیان در برابر حملات تحریر الشام (HTS)، شبه نظامیان جبهه النصره و جلوگیری از هجوم احتمالی پناهندگان و سرایت درگیری به ترکیه بود. اما نگرانی مداوم ترکیه از حضور روزافزون YPG را هم باید مد نظر قرار داد. به همین دلیل بود که وقتی در ژانویه سال 2018 ایالات متحده اعلام کرد که قصد دارد یک نیروی مرزی جدید 30 هزار نفری را با مشارکت شبه نظامیان YPG تشکیل دهد تا در امتداد مرز ترکیه و سوریه فعالیت کند با واکنش شدید اردوغان مواجه شد. اردوغان در واکنش به این پیشنهاد عنوان داشت که: “کشوری که ما به آن متحد می گوییم بر تشکیل ارتش ترور در مرزهای ما اصرار دارد…. این ارتش ترور چه چیزی را می تواند هدف قرار دهد به جز ترکیه؟ ماموریت ما این است که آن را قبل از آنکه حتی به دنیا بیاید خفه کنیم. ” به همین دلیل در 20 ژانویه 2018 ، ترکیه عملیات شاخه زیتون را برای پاکسازی عفرین از نیروهای YPG آغاز کرد و در 18 مارس ، ارتش ترکیه مرکز شهر را در دست گرفت. ترکیه همچنین تهدید كرد كه در صورت تداوم حمایت های آمریکا از کردها به شهر منبج كه 2000 پرسنل ارتش آمریكا در آن مستقر هستند، حملاتی انجام خواهد داد. ترکیه حتی خط مقدم درگیری را تا مرز سوریه و عراق گسترش داد.
افزایش تنش های ترکیه با روسیه نیز به همین دلیل بود چرا که روسیه از نیروهای ارتشی حامی دولت حمایت می کند. ارتش سوریه کنترل بسیاری از مناطق کشور را در دست دارد و مصمم است که بر کل کشور مسلط شود و این دلخواه آنکارا نیست. به عبارتی دیگر ترکیه در مناطق شمال غربی سوریه و حتی شمال عراق اهداف ژئوپلیتیکی برای خود ترسیم کرده است، بنابراین هر گونه تهدیدی به این منافع با واکنش روبرو می شود. و در این بین ترکیه از دو طرف تهدید را احساس می کند. از یک طرف تقویت گروه های کردی با حمایت ایالات متحده آمریکا و از طرف دیگر نیروهای ارتشی دولت سوریه با حمایت روسیه. چیزی که ترکیه را در وضعیت فعلی با یک مسئله اساسی روبرو کرده و در بسیاری از موارد منجر به این می شود که آنکارا اقدامات افراطی از خود نشان دهد عدم اعتماد به یکی از این دو گروه است. ترکیه نگران همكاری فزاینده آمریکا و كردهای منطقه و دستاوردهای ارضی شبه نظامیان كرد در شمال سوریه است. ترکیه این فعالیت را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود می داند.
آنکارا در صورتی حاضر به مشارکت جدی با آمریکا است که از شکل گرفتن یک دولت کردی مستقل و جدایی طلب در شمال سوریه جلوگیری کند. چیزی که ایالات متحده تمایل چندانی به آن ندارد. از سوی دیگر، اگر دولت سوریه و روسیه به پیشرفت های نظامی فعلی خود ادامه بدهند، این به معنای محدود شدن چشم انداز ژئوپلیتیکی ترکیه است که حتی ممکن است به افزایش مجدد تنشها بین طرفین منجر شود. بنابراین معضل کنونی ترکیه در ادلب نتیجه همان استراتژی نادرستی است که این کشور از زمان شروع بحران سوریه اتخاذ کرده است. در شرایط کنونی هرگونه اقدامی جدی از سوی ترکیه ممکن است منجر به تشدید اختلاف با روسیه شود و اقدام نکردن هم همراه با تهدید نسبت به منافع ملی ومنطقه ای آن است. به عنوان مثال اقدام از سوی ترکیه در مقابل روسیه می تواند شرایطی مشابه سال 2015 که بر اثر ساقط شدن هواپیمایی روسیه به وجود آمد را مجدد تکرار کند. گسترش اختلافات بین آنکارا و مسکو نیز گزینه دلخواه ایالات متحده است. در واقع درست همانطور که روسیه سعی می کند ترکیه و متحدانش در ناتو را از هم دور کند، ممکن است ایالات متحده تصمیم بگیرد از این فرصت استفاده کرده و از طریق حمایت از اقدامات بیشتر ترکیه در ادلب به افزایش تنش بین ترکیه و روسیه دامن بزند.