“شهادت سردار سلیمانی توسط آمریکا: چرایی ترور، تبعات و سناریوهای پاسخ”
سید مهدی نبوی
پژوهشگر مؤسسه آیندهپژوهی جهان اسلام
سحرگاه جمعه ۱۳ دی ماه، خبری تلخ به سرعت پخش شد که به جرأت میتوان گفت منطقه و حتی جهان را شوکه کرد و تیتر یک اکثر رسانههای بینالمللی شد؛ ایالات متحده آمریکا در یک اقدام تروریستی به خودروی حامل سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس و ابومهدی المهندس حمله هوایی نموده و این دو فرمانده برجسته جبهه مقاومت و همراهانشان را در بغداد به شهادت رساند و رسماً مسئولیت ترور را پذیرفت.
این اقدام با واکنشهای بسیار زیادی در داخل ایران، عراق و سایر بازیگران بینالمللی همراه شد و اکثراً آن را اشتباهی آشکار از جانب آمریکا توصیف کردند؛ اهمیت موضوع از آن رو است که سردار سلیمانی نه تنها یک نخبه و استراتژیست نظامی برجسته که سابقه مجاهدت بینظیر در برابر داعش در منطقه را داشت، بلکه بهعنوان یک چهرهی کاریزماتیک در محور مقاومت و نیز نماد اقتدار منطقهای ایران محسوب میشد.
بههرحال اتفاق رخ داده است و سؤالات و گمانهزنیهای زیادی در خصوص چرایی این اقدام و پاسخ ایران مطرح است که در این نوشتار سعی میشود اجمالاً به آنها اشاره شود.
چرا آمریکا اقدام به ترور کرد؟
شاید سادهترین پاسخ این باشد که آمریکا و رژیم صهیونیستی از سالها پیش بحث ترور را مطرح نموده بودند و فرصتی برای انجام آن نبوده و حال فرصتی برای اجرا پیش آمد؛ به نظر نمیرسد این دیدگاه چندان به واقعیت نزدیک باشد. البته در اینکه آمریکا و اذنابش از سالهای پیش بهدنبال ترور سردار سلیمانی بودند بحثی نیست، اما باتوجه به حضور چندین ساله و آشکار سردار سلیمانی در خطوط مقدم نبرد با داعش در منطقه، قاعدتاً رصد ایشان برای دستگاههای اطلاعاتی آمریکا کار سختی نبوده و به احتمال زیاد برآورد هزینههای این اقدام مانع از انجام آن میشده است.
نگاه دیگر این است که این اقدام واکنشی به حمله به K1 و نیز سفارت آمریکا در بغداد بوده است؛ این مسئله نیز سادهاندیشانه است. اولاً به لحاظ وزنی، تناسبی با موضوع حمله ندارد و دوم اینکه ترور یکی از بالاترین مقامات نظامی ایران، و یکی از برجستهترین بازیگران منطقه، چیزی نیست که در چنین مدت کوتاهی برآورد، تصمیمگیری و رصد اطلاعاتی شده و به اجرا برسد.
آنچه که در بیانیههای مقامات آمریکایی از آن بهعنوان جلوگیری از اقدامات علیه نیروهای آمریکایی یاد میشود، طنزی بیش نیست؛ زیرا هر ناظر عاقلی میداند که تبعات چنین اقدامی میتواند بسیار ویرانگر بوده و حتی منجر به جنگ شود.
به نظر میرسد علت این اقدام را بیشتر باید در داخل آمریکا و تحدید نفوذ ایران جست.
اول اینکه استراتژی فشار حداکثری آمریکا نتیجه مطلوب نداده است، آمریکا بهعنوان بازیگر ناقض تعهداتش به شمار رفته، میانجیگریها به نتیجه نرسیده و ایران حاضر به مذاکره مجدد در شرایط تحریمی فعلی بهخصوص در مورد مسایل منطقهای و موشکی نیست، بنابراین یکی از احتمالات این است که آمریکا با ترور فرمانده سیاستهای منطقهای ایران، میخواهد سطحی از فشار سخت اما کنترل شده را به ایران وارد کند که با تأثیر در محاسبات تصمیمگیران، ایران یا وارد مذاکره از موضع ضعف شود، یا در سیاستهای منطقهایاش تعدیل و یا توقف موقت ایجاد کند و مرزهای ژئوپلیتیک ایران به سمت مرزهای جغرافیاییاش عقبنشینی کند.
احتمال دوم به روانشناسی سیاسی ترامپ و مشکلات وی در سیاست داخلی آمریکا برمیگردد، از او تصمیمات خلق الساعه و فاقد پشتوانه عقلانی و برآورد دقیق کم ندیدهایم؛ همچنین او با مشکلات جدی مواجه شده است و بهخصوص برای انتخابات نیاز به دستاورد جدی دارد، این دستاورد هم ترور یک فرمانده برجسته به بهانه امنیت آمریکاییها میتواند باشد، هم به نتیجه رساندن پرونده ایران و هم وارد شدن در یک جنگ احتمالی، چون در سابقه آمریکاییها، رییس جمهور در حال جنگ رأی میآورد.
اشتباه استراتژیک آمریکا و تبعات آن
با تمام احتمالات فوق، این اقدام آمریکا یک اشتباه استراتژیک بود.
– اولاً فارغ از ابعاد حقوقی و بینالمللی ماجرا، که کاملاً بر نامشروع بودن این حمله تروریستی دلالت دارد و حتی ناقض توافقنامه امنیتی با عراق هم هست، در هر بازی و رقابتی خط قرمزهای نانوشتهای وجود دارند که رقبا یا طرفین مخاصمه برای کنترل تنش رعایت میکنند و این اقدام آمریکا عبور از خط قرمزهای ایران بود که قطعاً پاسخ ایران را بههمراه خواهد داشت.
– دوم، تصور اینکه با ترور سردار سلیمانی در برنامههای منطقه ایران خلل جدی وارد میشود کاملاً اشتباه است؛ اگرچه خلأ وی برای ایران ضایعهای دردناک است اما واقعیت این است که شبکه مقاومت در منطقه به بالندگی رسیده و قائم به فرد نیست، ضمناً در میان نیروهای ایرانی شخصیتهای قوی در عرصههای استراتژیک نظامی منطقه کم نیستند، اگرچه تاکنون گمنام بوده باشند.
– سوم اینکه این اقدام نه تنها امنیت را برای نیروهای آمریکایی به ارمغان نخواهد آورد، بلکه وضعیت نیروهای آمریکایی در منطقه شکنندهتر از قبل خواهد بود و هرلحظه در هر نقطهای احتمال حملات ایذایی از سوی شبکه مقاومت خواهد بود.
– و چهارم اینکه این اقدام آمریکا پرونده مذاکره احتمالی میان ایران و آمریکا را به بنبست جدی رساند.
ایران و سناریوهای پاسخ
برخی از تحلیلگران معتقدند که ایران باید خویشتنداری نماید، چون ممکن است منجر به جنگ تمام عیار شود، بر خلاف این نظر، نگارنده بر این باور است که اتفاقاً آنچه ممکن است موجب جنگ شود و آمریکا را به برآوردی برای حمله به ایران برساند پاسخ ندادن به این حرکت تروریستی است. ایران قطعاً باید پاسخی هم سطح بدهد، زیرا این اقدام آمریکا به نوعی سنجش آستانه تحمل در ایران و معادله مبهم در آمریکا در خصوص ضعف/قدرت ایران در پاسخدهی است و اگر بیپاسخ بماند چراغ سبزی برای حملات محدود آینده هم به افراد و هم زیرساختها و یا حتی جنگ تمام عیار خواهد بود؛ بنابرین باید هزینه اقدامات آمریکا را آنچنان بالا برد که تصمیمسازان و تصمیمگیران در آمریکا را وادار به محاسبه مجدد نماید و دیگر نتواند بهراحتی به اهدافش در مورد ایران حمله کند.
ایران در ماجرای حمله موشکی به داعش، مسئله نفتکش انگلیسی و زدن پهپاد آمریکایی نشان داده است که از شخصیت منطقهای و قدرت نظامی لازم برای پاسخ دادن در سطوح مختلف برخوردار است و آمادگی لازم را دارد تا منطقه را برای آمریکا ناامن کند.
البته اینکه نوع پاسخ چگونه باشد و در کجا و به چه وسیلهای انجام شود جزء عدم قطعیتهای این معادله است و قطعاً مسئولین ارشد مطلع از ظرفیتهای کشور، بهتر میتوانند به این سؤالات پاسخ دهند.
اما آنچه واضح است این است که ترتیبات امنیتی منطقهای وارد فاز جدیدی شده است که احتمال هر حرکتی از طرفین متصور است. به نظر میرسد با پاسخ سنجیدهی ایران، (خواه مستقیم، خواه نیابتی) و بالا بردن هزینهی این حملهی تروریستی برای آمریکا، این مسئله در سطح تنش کنترل شده باقی بماند؛ اما اگر آمریکا مجدداً دست به اقدامی نابخردانه علیه ایران بزند، زنجیره اقدامات متقابل طرفین شکل خواهد گرفت که یا هزینههای دوطرف، باعث آتشبسی غیر رسمی و محرمانه از طریق میانجی خواهد شد یا در سناریوی نامطلوب، روند تنش ایران و آمریکا وارد چیکن استراتژی شده و حد یقف آن معلوم نخواهد بود و تبعات آن هرچه باشد مسئول آن ایالات متحده خواهد بود.
پایان