نگاهی به آرایش سیاسی جدید وزارت خارجه امریکا در منطقه: اعلان جنگ یا اقدام دفاعی؟
اعظم امیروثوقی؛ کارشناس مسائل بینالمللی
پس از انتصاب «جان ابیزید»، ژنرال بازنشسته، به سفیری امریکا در عربستان که سابقه مرد دوم نیروهایی امریکایی در جنگ این کشور علیه عراق را در کارنامه دارد و جابهجایی همزمان سفیر ایالات متحده در یمن (که اکنون درگیر جنگی فرسایشی با ابعاد گسترده انسانی است) به عراق، برخی رسانهها در تحلیل هایشان از این آرایش سیاسی، وضعیت جدید را به نشانه تصمیم امریکا برای تشدید مقابله سخت یا حتی جنگ مستقیم با ایران ارزیابی کردهاند. حال آن که واقعیتهای منطقهای و بینالمللی گویای نکات مهمی است که این فرضیه را مخدوش میسازد. بر این اساس توجه به این نکات ضروری است:
1. موقعیت امروز ایران به قدر کافی از استحکام منطقهای و بینالمللی برخوردار است و متحدان منطقهای و بینالمللی آن در وضعیت خوبی نسبت به امریکا قرار دارند. در صفآرایی جدیدی که در پی سیاستهای ترامپ در جهان حاصل شده، اروپاییها، روسها و چینیها قصد همراهی با امریکا را ندارند و اقداماتی برای رسیدن به استقلال از امریکا در پیش گرفتهاند. تا جایی که «امانوئل مکرون» در اتحادیه اروپا ایجاد ارتشی اروپایی و مستقل از امریکا را مطرح کرده است، و چین و روسیه نیز در عین واکنشهای مناسبی علیه تهدیدات مختلف اقتصادی، نظامی و … امریکا اتخاذ کردهاند و اخیرا روسیه اعلام کرده است تبادلات اقتصادیاش را با یورو انجام خواهد داد. بنابراین، آغاز جنگ امریکا علیه ایران بیشتر به یک داستان کمدی شبیه است. زیرا هرچند اعضای دیگر برجام در پی خروج امریکا از این توافق چند جانبه، به لحاظ اقتصادی لزوما امکان همراهی مد نظر ایران را ندارند اما به لحاظ سیاسی اکنون مقابل امریکا قرار گرفته اند و اقدام نظامی ترامپ این موضع را علیه امریکا تقویت خواهد کرد. در چنین وضعیتی امریکا تنها خواهد ماند. بنابراین امریکایی که نتوانست در جنگ عراق به پیروزیهای قابل اعتنایی دست بیابد، در جنگ علیه ایران نیز نه تنها موفقیتی نخواهد داشت بلکه متحمل شکست سنگینی خواهد شد زیرا ایران 2018 بسیار قدرتمندتر از عراق 2003 است.
در چنین وضعیتی که سایر کشورها نیز صرفا به دلیل فشارهای سیاسی امریکا با این تحریمها همراهی کرده اند، چگونه امریکا علیه ایران اقدام نظامی را در دستور کار قرار خواهد داد؟ بنابراین به نظر میرسد از نظر سیاسی، یکی از اهداف روانی و رسانهای که امریکا دنبال کرده، القای فضای جنگ علیه ایران در فضای داخل ایران پس از ناکامی تحریم های جدید امریکا علیه این کشور بوده است. یا اگر این هدف دنبال نمیشده اما این بهره برداری نیز در دستور کار قرار گرفته و یا این که تحلیل گران بد سلیقه داخلی، بدون آن که امریکا چنین هدفی را داشته باشد، ناآگاهانه این لطف را نسبت به امریکایی ها داشته اند.
2. عربستان در وضعیت داخلی و خارجی مناسبی برای همراهی در آغاز جنگ علیه ایران و متحدینش نیست زیرا بعد از گذشت بیش از 3 سال همچنان در اتمام جنگی که علیه یمن به راه انداخته و رسیدن به اهدافش از آغاز این جنگ ناکام مانده و نتوانسته جز گردآوردن یک پرونده منفی حقوق بشری علیه خود، نتیجه ثمربخش جدی برای خود رقم زند و حضور عربستان در یمن اکنون یک چالش جدی برای این کشور شده است. طوری که انتقاداتی نیز از سوی شاهزادگان سعودی نسبت به این مسئله شده است.
3. عراق امروز به دنبال آرامش و صلحی است که در پناه آن مجالی برای آبادانی و عمران شهرها و روستاهایی بیابد که بیش از 30 سال درگیر جنگهای مختلف و یا عوارض آن بودهاند؛ این کشور از وقوع جنگ علیه یا له هیچ همسایهای استقبال نمیکند. بنابراین اینکه انتصاب یک سفیر در این کشور نشانه تشدید حالت اضطراری جنگ علیه ایران باشد، احتمالی ناپخته است. به ویژه آن که دولت امروز عراق، قوی تر از گذشته است و به دلایل مختلف سیاسی، ژئوپلتیکی، ژئوکالچری و امنیتی از همپیمانان و متحدان ایران به شمار میرود.
4. فردی که در ریاض به عنوان سفیر امریکا منصوب شده، مرد دوم جنگ امریکا علیه عراق است که در آن زمان پرونده چندان موفقی نداشته است. بر این اساس انتصاب وی به عنوان سفیر امریکا در ریاض، بر فرض اینکه تصمیم امریکا تشدید ظرفیت برای حمله به ایران است هم نمیتواند به معنای جدی شدن خطر حمله به ایران باشد. زیرا امریکاییها نه در عراق و نه در یمن موفق به پیشبرد اهدافشان نشدند. بنابراین، انتصاب افرادی که سابقه حضور و خدمت در این دو تجربه ناموفق را دارند در منصب سفیری عراق و عربستان، نمیتواند پیامد مثبتی برای امریکاییها داشته باشد.
5. به طور کلی امریکاییها در تجربیات نظامیشان در سالهای اخیر در منطقه غرب و جنوب غربی آسیا اساسا دستاورد و پیروزی قابل توجهی نداشتهاند. آنان در عراق و سوریه ناکام بودهاند و به رغم مخالفتهایشان با دولت قانونی سوریه و حمایت همهجانبه نظامی، سیاسی و مالی از گروههای تروریستی و حضور نظامی مستقیم با مشارکت سایر دولتهای غربی، همچنان دولت بشار اسد پا برجاست و امروز بخش اعظم سوریهای که یک روز به دست گروههای تروریستی اشغال شده بود، در کنترل نیروهای دولت بشار اسد است. همچنین عراق نیز از خطر تجزیه در امان مانده و همچنان متحد و یکپارچه ادامه حیات داده است. همچنین کشتی امریکاییها و متحدانش یعنی عربستان و امارات در یمن به گل نشسته است و کشورهای غربی برای حفظ آبرویشان برای شستن پرونده خود از جنایات آنان علیه کودکان و شهروندان یمنی، سخن از تحریم فروش تسلیحات به عربستان به میان میآورند. به علاوه حضور دو دههای امریکا در افغانستان نیز دستاوردی برای مردم افغانستان نداشته و در عین حال، امریکاییها به رغم صرف هزینه بسیار هنوز ناتوان از برقرار کردن حکومت با ثبات همپیمان با خود در افغانستان شدهاند و همچنان برای جلوگیری از قدرت گرفتن جریانهای مخالف با خودشان مجبور به باقی ماندن در افغانستان هستند.
بنابر آن چه گفته شد، به نظر نمیرسد انتصابات جدید در سفارت های امریکا در عراق و عربستان به معنی مقدمه چینی امریکا برای حمله به ایران باشد اما شاید این انتصابات گویای این است که آرایش جدید برای آمادگی در برابر حملات احتمالی به عربستان و حمایت از نظام پادشاهی آل سعود صورت گرفته است. حملاتی که اگرچه در دستور کار همسایگان عربستان نیست اما وضعیت آشفته امروز عربستان و رژیم صهیونیستی این ترس را در آنان تقویت کرده است. این احتمال وقتی قدرت میگیرد که این انتصابات پس از شکست رژیم صهیونیستی در مقابله با موشکباران حماس انجام شده است.
**مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشتها، مقالات و مصاحبههای منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاماً به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاههای موسسه نیست.